بررسی واقعیت ماجرای بحران مخاطب تلویزیون

یک فریب رسانه‌ای

سناریوی تکراری تنزل مخاطب صداوسیما در حالی بدون پیمایش‌های پژوهشی و میدانی مطرح می‌شود که چند دلیل واضح، نشان از تأثیرگذاری ساختاری، بنیانی و ماندگار رسانه‌ملی بر توسعه مخاطبان خود دارد.
کد خبر: ۱۴۳۵۱۴۳
نویسنده هادی ابراهیمی‌ کیاپی - دانشیار علوم سیاسی دانشگاه 

کسی تردیدی ندارد که رسانه‌ها اعم از رسانه‌های داخلی یا جهانی در هر شکل و قالبی شامل رسانه‌های دیداری، شنیداری، نوشتاری، فضای مجازی و... در هر شرایطی و با هر محتوا و تعریفی، مخاطب‌محور هستند و شارژ واقعی آن‌ها برای ادامه فعالیت زمانی انجام می‌پذیرد که درصد مخاطبان‌شان بالا باشد.

طبق این قاعده، رسانه‌ملی هم نمی‌تواند خود را تافته جدابافته دانسته و در این آشفته بازار رقابت‌های رسانه‌ای به‌خصوص در مصاف حرفه‌ای با ابررسانه‌ها و فضای افسارگسیخته مجازی با توجه به تغییر ذائقه نسل‌ها به‌ویژه نسل‌های نو، دغدغه جذب مخاطب، حفظ مخاطب و توسعه مخاطب را نداشته باشد، اما در همین بدو امر لازم می‌دانم تا اندکی پردازش مفهومی پیرامون بیننده و مخاطب و نیز توسعه مخاطب داشته باشم تا در ادامه با پدیده تضاد برداشت‌ها مواجه نشویم.

۱ــ بیننده: به کسی گفته می‌شود که از شبکه مورد نظر دیدن کرده و برنامه‌ها را مو‌رد سمع و نظر خود قرار می‌دهد.

۲ــ مخاطب: به کسی اطلاق می‌شود که علاوه بر دیدن و شنیدن، تحت تأثیر محتوا، جهت‌گیری و زوایای دیدگاه‌های رسانه قرار می‌گیرد و در عکس‌العمل حداقلی با مخالفان همراهی نمی‌کند، اما در گرایش‌های حداکثری، واکنش‌های همسو نشان می‌دهد.

۳ــ توسعه مخاطب: رسانه باید بتواند مشتریان خاص خود را علاوه بر استفاده آن‌ها از یک برنامه خاص، به‌صورت تصاعدی یا تزایدی مشتری سایر برنامه‌ها و تولیدات خود بنماید به‌طور مثال، اگر رسانه‌ملی بتواند مشتریان برنامه‌های ورزشی خود را مشتریان برنامه‌های خبری نیز بنماید، اصطلاحا مخاطبان خود را توسعه داده‌است و این حالت تا تبدیل یک مشتری جز به یک مشتری کل و حرفه‌ای استمرار می‌یابد.

طبق قواعد CRM (مدیریت مشتری‌مداری) رسانه‌ها از‌جمله رسانه‌ملی با عبور موفق از مرحله جامع و مشترک ذائقه‌سازی توسط دستگاه‌های فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی، باید با ذائقه‌شناسی از مخاطب، اقدام به تهیه برنامه‌ها و تولید محصولات با محوریت ذائقه‌های موجود کنند، بنابراین نظرسنجی‌های امروز، همراه با تأثیرسنجی نیز هست تا معلوم شود که بهره‌گیران از رسانه، فقط بینندگان هستند یا به سطوح مخاطبان ارتقا یافته‌اند.

 آمارها، کمیت بینندگان را شکار، اما پیمایش‌های پژوهشی، کیفیت استفاده و بهره‌مندی را معلوم می‌کنند با این توصیف وارد کارزار اصلی می‌شویم و به ارزیابی تلاش‌های تولیدی رسانه‌ملی با گرایش مخاطب محوری می‌پردازیم.

 طبق برهان خلف، می‌توان از انتها به ابتدا رسید تا معلوم شود آیا ادعای افراد خاص یا رسانه‌های منتقد پیرامون اتهام مخاطبان حداقلی رسانه‌ملی درست است یا خیر؟
 رسانه‌ملی مظهر و سنگر جهاد تبیین در راستای روشنگری و تنویر افکار عمومی است و نظر به کثرت بمباران رسانه‌های غول‌پیکر استکباری و پادو‌های آن‌ها در فضای مجازی، با صد‌ها تاکتیک رسانه‌ای شامل شبهه‌افکنی، ابهام‌افزایی، دروغ‌پراکنی، بهتان‌زنی، سیاه‌نمایی، بزرگ‌نمایی، برجسته‌کردن نقطه ضعف‌ها و بی‌اعتنایی به نقطه قوت‌ها، حاشیه‌سازی و حواشی را بر متن ترجیح دادن، به این یقین رسیده است که برداشتن گام‌های موفق نیاز به عزم و مدیریت جهادی و رویکرد تحول‌گرایانه دارد.
 
به نظر شما ناکامی استکبار جهانی و تلاش‌های ابررسانه‌های غربی و عبری و عربی برای برپایی شورش‌های خیابانی و تکرار اغتشاشات میدانی به مناسبت سالگرد هرج و مرج پاییز ۱۴۰۱ و تغییر رویکرد قاطبه مردم نسبت به مطالبات دشمنان نظام، آیا مهر تاییدی بر تأثیرپذیری افکار عمومی از رسانه‌ملی نیست که علاوه بر پشت‌کردن که به استکبار جهانی و روشنفکرنما‌هایی که مواضع رسانه‌های غول پیکر را نشخوار می‌کنند، به تمامی فراخوان‌های مذهبی و سیاسی نظام اعم از ۱۳ آبان، ۲۲ بهمن، لیالی قدر، روز قدس، جشن بزرگ غدیر و ده‌ها فراخوانی که نیاز به حضور در صحنه داشته، بلااستثنا لبیک گفته و مطالبات رهبران و مقامات نظام را بر مطالبات بدخواهان ترجیح دادند؟

 آیا تغییر فضای احساسی «نه غزه نه لبنان» به فضای تحلیلی «غزه‌خواهی و لبنان‌دوستی» امروز و پیشتازی در حمایت خیابانی و رسانه‌ای و حتی میدانی از غزه و مخالفت با اسرائیل، مصداق بارزی از مخاطبان حداکثری رسانه‌ملی در راستای ایفای نقش مرجعیت رسانه‌ای داخلی و حتی مرجعیت رسانه‌ای بین‌المللی و مشخصا جبهه مقاومت نیست؟ 

استقبال ۱۰ میلیون نفری کمپین یا پویش رسانه‌ملی با عنوان «حریفت منم» جهت اعلام آمادگی برای حضور در جبهه‌های جنگ علیه اسرائیل نشانه چیست؟ 
اگر رسانه‌ملی مخاطب ندارد، ریشه این همه حقد و کینه بیگانگان و معاندان و علت‌العلل تحریم‌ها، تخریب‌ها، تحقیرها، تمسخرها، تحریف‌ها و تهدید‌ها نسبت به رسانه‌ملی از کجا نشأت می‌گیرد؟

اگر رسانه‌ملی مخاطب ندارد، گستردگی نقل قول‌های رسانه‌ملی در جامعه و مبنا قراردادن مطالب مطروحه در رسانه‌ملی ناشی از کجاست؟
نکته‌ای که بیشتر می‌توان آن را فریب رسانه‌ای تلقی کرد، این‌که مثلا ادعا می‌کنند، فقط ۳۰ درصد مردم مخاطب فوتبال یا سایر برنامه‌های ورزشی هستند، اما سؤال اینجاست آیا مگر همه مردم پیگیر حوادث ورزشی و مسابقات هستند که این نسبت را از جزء به کل تسری می‌دهند؟ درست‌تر این است که اول باید درصد ورزشی‌ها را مشخص کرده و بعد معلوم کنید چند درصد ورزشی‌ها، مخاطب رسانه‌ملی هستند و همین قاعده نیز بر سایر گونه‌ها صدق می‌کند، سینمایی بین‌ها، سریال‌بین‌ها، مستندبین‌ها، خبری‌ها، کمدیبین‌ها، هنری‌ها و ده‌ها تقسیم‌بندی دیگر باید در مرحله اول ظرفیت‌سنجی شوند و بعد برای مخاطبان آن‌ها در رسانه‌ملی درصدگیری صورت پذیرد.

 سؤال بعدی از ریشه‌یابی شهرت و محبوبیت سلبریتی‌هاست که اگر به صداوسیما نمی‌آمدند، آیا به چنین جایگاهی می‌رسیدند؟ این همه داد و فریاد رسانه‌های ماهواره‌ای و سلسله تخریب‌های هدفمند در فضای مجازی علیه صداوسیما که به از دست دادن مخاطبان اولیه مربوط به ایام جوسالاری و غوغاسالاری منجر شده و می‌شود، آیا ناشی از قدرت تأثیرگذاری رسانه‌ملی و در اصل برخورداری از مخاطبان کثیر نیست؟

 پیروی افکار عمومی و آحاد و اقشار مردم از نگرش‌های متنوع رسانه‌ملی اعم از سیاسی، مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و مسائل فرامرزی و جهانی همه مصادیقی از اثبات پرمخاطب بودن رسانه‌ملی است.

 این‌که برخی از منتقدان بر مبنای محاسبات اشتباه و نه براساس غرض و مرض یا تأثیرپذیری از بدخواهان، بر کم مخاطب شدن رسانه‌ملی تأکید می‌کنند، امیدوارم روزی مبانی محاسباتی یا منابع محاسبه را اصلاح کنند، اما تردیدی نیست که برخی از منتقدان در لباس نقد، بنای تخریب رسانه‌ملی را داشته و بیشتر ریشه در نگاه سطحی آنان داشته یا منافع و نفوذ و جایگاه گذشته در نظام ازجمله در رسانه‌ملی را از دست داده و کینه ورزانه عمل می‌کنند.
 
ما در رسانه‌ملی علاوه بر حجم سنجی ارتباط‌ها با برنامه‌ها اعم از تماس‌ها و پیامک‌ها و سایر گزینه‌های ارتباطی مثل گزارش‌ها به انجام نظرسنجی‌های علمی مطابق با استاندارد‌های بین‌المللی روی آورده و با برش‌های کارشناسی، هم آمار تجمیعی و هم آمار تفکیکی را مشخص کرده و مثلا مشخص می‌کنیم که فلان مخاطب، مشتری کدام برنامه تولیدی رسانه‌ملی است و این امر مانع هرگونه نتیجه‌گیری سوگیرانه خواهد شد.

 گفتمان انتقادی مبانی شناخت شناسی خاص خود را دارد، خصوصا در رسانه که با عنایت به وجه هنری، خبر رسانی و ابلاغ پیام، تعلیم و آموزش، آگاه سازی و بیداری جامعه، راهبری و هدایت جامعه و لایه‌های تو در توی آن باید از جامعیت برخوردار و معیار‌ها و ضوابط علمی، نظری و پژوهشی کافی نیز داشته باشد که مراکز تحقیقاتی رسانه در کنار نظرسنجی و ارزیابی آثار در دوره جدید به سمت تأثیرسنجی برنامه‌ها نیز رفته‌اند تا بهتر بتوانند تصمیم بگیرند که چه مفاهیم و ایده‌هایی در آثار خود مدنظر داشته باشند تا میزان تاثیرگذاری بر مخاطبان افزایش یابد.

 از سوی دیگر گرچه برخی نقد‌هایی که به رسانه انجام شده نقد‌های دلسوزانه است و رسانه نیزهمواره از آن استقبال می‌کند، اما برخی نقد‌ها پشتوانه علمی، نظری، داده‌ای و پژوهشی ندارند و بیشتر درگیر مشغله‌های کاذب و دعوا‌های صوری هستند کما این‌که موضوع کاهش مخاطب به‌دلیل ظهور و بروز رسانه‌های نوظهور چالشی است که همه رسانه‌های جهانی با آن مواجهند و پذیرش عصر دیجیتال و پاسخگویی به نیاز‌های در حال تغییر مخاطبان به سرعت سهم بازار این رسانه‌ها را و سهم رسانه‌های سنتی را با چالش مواجه کرده است به همین دلیل باید اعتراف کرد جذب و حفظ و توسعه مخاطب در عصر رقابت و حاکمیت رسانه‌ها واقعا کار سختی است، مخصوصا در شرایطی که رسانه‌های رقیب، اولا با بودجه‌های کلان و ساختار‌ها و تجهیزات جهانی و ثانیا با عبور از خط قرمز‌های اخلاقی، رقابت نابرابری را انجام داده و حداقل در جذب مخاطبان خام و بی‌تجربه یا خانواده‌های لاقید، جذاب‌تر جلوه کرده و اصطلاحا فریبنده عمل می‌کنند.

 این قانون‌گریزی و هنجارشکنی در همه‌جا از‌جمله در رقابت‌های انتخاباتی نامزدها، نجبا را اذیت خواهد کرد و به تعبیر امام علی (ع)، معاویه آزاد است و محدودیتی ندارد، اما من باید در چارچوب دین، اخلاق و انسانیت عمل کنم.

به‌هر حال چاره‌ای نیست و نه رسانه‌ملی می‌تواند از اصول عدول کند و نه ابر‌رسانه‌های رقیب فعالیت در چارچوب‌ها را قبول می‌کنند و از این‌رو سربلندی رسانه‌ملی در این شرایط سخت را باید ستود و تحسین کرد.

 در فراز پایانی باید به هم‌آوایی و هم‌افزایی رسانه‌های متعدد و متنوع و حریم‌شکن اشاره کنم که یادآور همان جمله «چهل نفر به یک نفر» یا «چند نفر به یک نفر» شده است و از این‌رو انتظار افزایش روزافزون استقبال حمایت‌گرانه مردم از رسانه‌ملی، یک مطالبه ملی در برابر جبهه تهاجم فرهنگی موسوم به جنگ‌های شناختی و ترکیبی است که انصافا نیاز مبرم جبهه رسانه‌ای ماست و غفلت از آن دامنه نفوذ آن‌ها را تا عمیق‌ترین لایه‌های پنهان فکری مخاطبان نوجوان و جوان تعمیق خواهد بخشید و نتیجه چنین وضعیتی، خودباختگی یک نسل تا مرز‌های فروپاشی باور‌ها و حتی نظام مبتنی بر باور‌های مردم خواهد بود که طبعا لطافت جامعه را به زمختی مبدل می‌کند و ایده‌آل ما نیست، در حالی‌که افزایش مخاطب، زمختی‌ها را نیز تلطیف خواهد کرد.

 در پایان مایل هستم به افکار‌عمومی اعلام کنم که اکثر این تخریب‌ها، پشت‌صحنه‌های عجیب و غریب و وابسته‌محور داشته و عمدتا قلم‌های اجاره‌ای و زبان‌های مقلد، مأموریت مستقیم یا معذوریت جوگیرانه داشته و به‌عبارتی تیر در تاریکی رها می‌کنند و اگر گرفت که به مراد خود رسیدند و اگر نگرفت باز هم به چرخه تکرار و مکررات ادامه داده تا روزی مخاطبان را به استیصال کشانده و تسلیم کنند با این تذکر که ما در رسانه‌ملی، اجباری برای القای مخاطب جعلی نداشته و فقط برآنیم تا مانع از ظلم کج‌بینی به این رسانه خدوم و حق‌اندیش باشیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها