خاطرات کاغذی

فیلی به نام سیدنی

خاطرات کاغذی

شیر و موش

در زمان‌های دور در میان صحرای شنی داغ، در پایه یک هرم بزرگ، بین دو مکعب سنگی موشی کوچک زندگی می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۲۳۶۷۹
نویسنده مریم فلاح

موشی دانا و فوق العاده مقید به رعایت بهداشت دهان و دندان. روزی موش در پنجه سلطان جنگل گرفتار شد. موش که از زیرکی و دانایی بهره ای کامل داشت با شیر قرار گذاشت در صورتی که جانش را ببخشد، روزی بزرگواری شیر را جبران خواهد کرد. شیر که خوردن و نخوردن موش کوچولو برای دل خالی اش چندان چاره ساز نبود،از خوردنش صرف نظر کرد.مدت‌‌ها گذشت، یک روز صبح اتفاق عجیبی افتاد.موش به محض این‌که از خواب بیدار شد،طبق عادت هر روز ابتدا شروع به شستشو و مسواک زدن کرد و بعد به قصد گردش از خانه بیرون زد. موش خیلی زود متوجه شد که شیر در تله شکارچیان گرفتار شده است. موش کوچک، بلافاصله به کمک او شتافت و با دندان‌های تیزش طناب‌های دام را جوید و شیر را آزاد کرد. از نتیجه گذشت شیر و کمک موش، آن دو دوستان خوبی برای هم شدند. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها