برچسب ها - مریم فلاح
خاطرات کاغذی
رُکیتا موجودی بود شیطان‌صفت و شاید هم اصلا خود خود شیطان که وجودش را در هیبت حیوانی سیاه‌رنگ، شاید شبیه به بز نشان می‌داد. مضمون داستان‌های این مجموعه کارتونی حکایت از وسوسه‌های شیطانی داشت و به این ترتیب فارغ از هر جنبه نصیحت‌گونه‌ای از تقابل خیر و شر برای بچه‌ها می‌گفت و این‌که باید طوری زندگی کنند که همیشه در زندگی‌شان خیر بر شر پیروز شود.
کد خبر: ۱۴۴۹۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۶

خاطرات کاغذی
شکارچی پیر، یک فعال زیست‌محیطی و مدافع و حامی حیات‌وحش در مناطق سردسیر و برفی قطب شمال بود. شکارچی که مردی مسن و باتجربه بود برای محافظت از حیوانات منطقه که قرار بود به زودی طعمه شکارچی حریص شوند مرتبا در حال تعقیب او بود.
کد خبر: ۱۴۴۹۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳

خاطرات کاغذی
یک استاپ موشن جذاب در مورد چاهی که هر کسی از آب آن بنوشد به الاغ تبدیل می‌شود.
کد خبر: ۱۴۴۸۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱

خاطرات کاغذی
در میان سگ‌های کارتون‌های دوران کودکی‌مان، برخی از آن‌ها به قدری حضورشان خالی از خاطره و بی‌حاشیه است که حتی با دیدن تصاویری از این کارتون‌ها هم همچنان خاطرات بسیار کم‌رنگی برای‌مان تداعی می‌شود.
کد خبر: ۱۴۴۸۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰

خاطرات کاغذی
سه موش که نگهبان یک مغازه سوسیس فروشی بودند، مدام با گروهی از گربه‌ها درگیر شده و در مواجهه با آن‌ها آزار و اذیت می‌شدند. یک روز گربه Eye Patch کتابی را به سمت موش‌ها پرتاب کرد که باعث شد سرنوشت موش و گربه‌بازی‌ها سمت‌وسوی دیگری پیدا کند.
کد خبر: ۱۴۴۸۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۹

خاطرات کاغذی
در جنگلی بزرگ و سرسبز جیرجیرکی خوشگذران زندگی می‌کرد. جیرجیرک از صبح تا شب زیر سایه درختان نشسته و آواز می‌خواند. برخلاف جیرجیرک، همسایه اش مورچه سیاه حتی یک لحظه هم استراحت نداشت؛ از صبح تا شب کار می‌کرد و گاه آن‌قدر خسته می‌شد که قبل از خوردن شام به خواب می‌رفت.
کد خبر: ۱۴۴۸۱۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۶

خاطرات کاغذی
سه کوتوله همسان و هم‌شکل که طی زندگی در جنگل با ماجراها و پیشامدهای متنوعی روبه‌رو می‌شدند. این گنوم‌های جنگلی را با سه رنگ بلوز، شلوار، کفش و کلاه بوقی زرد، آبی و قرمز از هم تمیز می‌دادیم.
کد خبر: ۱۴۴۸۰۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵

خاطرات کاغذی 
«دکتر سلامتی»، دکتر مهربان سالمندی که تخصصش کودکان بود. دکتری که بچه‌ها او را در جایگاه پدربزرگ خود می‌دیدند و به جهت رفتار و برخورد ملایم و صبورانه‌اش خیلی عالی می‌توانست رگ خواب بچه‌ها را به‌دست آورد و کمک کند که آن‌ها به ترسی که از رفتن به مطب دکتر دارند به‌راحتی غلبه کنند. از حاذق بودن این دکتر دنیای کارتون‌ها همین بس که او حتی می‌توانست اسباب‌بازی‌های شکسته بچه‌ها را هم «شفا» دهد! حتی قادر بود در بدن اسباب‌بازی اژد‌ها قلب بگذارد! ماجرای یکی از قسمت‌ها این بود که دختربچه‌ای دچار دندان‌درد شد، او در خیالات کودکانه‌اش احساس می‌کرد که شیرعروسکی‌اش هم دندان‌درد دارد و از این بابت ناراحت است پس همراه با اسباب‌بازی‌اش راهی مطب دکتر سلامت شد و از او خواست که دندان شیر را هم مداوا کند.
کد خبر: ۱۴۴۷۸۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴

خاطرات کاغذی
این کارتون شاد و مهیج در جهانی خیالی روایت می‌شد، زمانی که یک جنگ جهانی ویرانگر دنیا را به نابودی کشانده بود و بقایای این نبرد زندگی انسان‌ها را تهدید می‌کرد، قهرمان داستان ما بی خبر از این دردسر‌ها در جزیره دور افتاده‌ای برای خودش خوش می‌گذراند.
کد خبر: ۱۴۴۷۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۳

خاطرات کاغذی
در آفریقا، گروهی از شیرها از صخره غرور بر آن سرزمین حکومت می‌کنند.
کد خبر: ۱۴۴۷۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۲

خاطرات کاغذی
یکی از غم‌انگیز‌ترین و تاثیرگذارترین کارتونی‌هایی که به تماشا نشستیم.
کد خبر: ۱۴۴۷۲۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۱

خاطرات کاغذی
استودیو جیبلی همراه با بنیان‌گذار و کارگردان افسانه‌ای‌اش هایائو میازاکی خاطرات زیادی را با آثار خود برای نسل‌ها به‌جا گذاشته.
کد خبر: ۱۴۴۷۰۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۹

خاطرات کاغذی
غول آهنی از معدود کارتون‌هایی که نه‌تن‌ها با آن خاطره داریم که شاید اشک‌مان را هم درآورده است. داستان سال ۱۹۵۷ در دهه جنگ سرد روایت می‌شد.
کد خبر: ۱۴۴۶۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۸

خاطرات کاغذی
شاهزاده «آناستازیا» کوچک‌ترین دختر نیکولای دوم، آخرین تزار روسیه بود؛ بعد از سرنگونی امپراطوری تزاری روسیه خانواده نیکولای دوم از بین رفتند با این حال تا سال‌ها پس از آن شایعه‌هایی مبنی بر زنده ماندن شاهزاده «آناستازیا» در گوش مردم پچ پچ می‌شد، این واقعه در سال ۱۹۱۸ اتفاق افتاد، زمانی که آناستازیا ۱۷ سال داشت، حدود ۸۰ سال پس از این ماجرا عوامل کمپانی دیزنی با خود فکر کردند که اگر شاهزاده آناستازیا واقعا زنده می‌ماند چه ماجرایی می‌توانست داشته باشد؟ نتیجه این فکر انیمیشن زیبایی شد که بسیاری از افرادی که حتی اطلاعی از ماجرای آناستازیای واقعی نمی‌دانستند با آن خاطره ساختند، هرچه باشد روایت عاشقانه دیزنی از این داستان بسیار امیدوارکننده‌تر بود.
کد خبر: ۱۴۴۶۵۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶

خاطرات کاغذی
از به‌یادماندنی‌ترین کارتون‌هایی که از کمپانی دیزنی به یاد می‌آوریم کارتون گربه‌های اشرافی است که یادآوری صداپیشگی ژاله علو در نقش دوشس آن را برای‌مان خاطره‌انگیز می‌کند.
کد خبر: ۱۴۴۶۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۲

خاطرات کاغذی
اگر از شما بپرسند افسانه‌ای‌ترین شخصیت در ادبیات انگلیس کیست، از چه کسی نام می‌برید؟ رابین‌هود، شرلوک هلمز، آرتورشاه، الیور تویست یا ... هرکدام این‌ها می‌تواند درست باشد، اما در این کارتون به‌عنوان افسانه‌ای‌ترین شخصیت ادبیات انگلیس از یک قورباغه به‌نام تاد نام برده می‌شود.
کد خبر: ۱۴۴۶۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۱

خاطرات کاغذی
اثری با تصویرسازی فوق‌العاده و جزئیات خیره‌کننده از افسانه‌ها و نماد‌های باستانی ژاپن که تراژدی تضاد طبیعت با تکنولوژی افسارگسیخته بشر را به نمایش می‌گذارد.
کد خبر: ۱۴۴۵۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

خاطرات کاغذی
در قرون وسطی، انگلستان پادشاهی ندارد و تا زمانی که کسی شمشیر فرورفته در سنگ را بیرون نکشد، انگلستان پادشاه نخواهد داشت. وارت (سورنسن)، فرزندخوانده سراکتور (کابوت) در جست‌وجوی یک تیر گم‌شده به جنگل می‌رود و به کلبه مرلین جادوگر (سوئنسن) می‌رسد.
کد خبر: ۱۴۴۵۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹

خاطرات کاغذی
این اثر که به نام «سلام دوستان» هم شناخته می‌شود، دارای چهار بخش مختلف بود که هر‌کدام از آنها با کلیپی از هنرمندان و طراحان دیزنی شروع می‌شد، به این شکل که در جریان گذر از کشورهای مختلف آنها نسبت به فرهنگ‌ها و مناظر محلی آن کشورها آشنا می‌شدند.
کد خبر: ۱۴۴۵۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۸

خاطرات کاغذی
«خدانگهدار تک‌شاخ زیبا، در جنگل خودت بمان، درختانت را سبز نگه‌دار و از دوستانت مراقبت کن و موفق باشی چراکه تو آخرین هستی!» در دل جنگل، به تصویر خود در برکه نگاه می‌کند و از خود می‌پرسد: «آیا واقعا من آخرین هستم» حالا این سؤالی است که خاطر آرام او را آزرده می‌کند. پروانه پیر به او می‌گوید در تمام سفرهایش او تنها تک‌شاخی است که ملاقات کرده، چراکه سال‌ها پیش پادشاه اندوهگین، یعنی سلطان هاگارد تمام تک‌شاخ‌ها را به کمک گاو قرمز آتشین‌اش اسیر کرده. بعد از شنیدن قصه پروانه، تک‌شاخ تنها تصمیم می‌گیرد جنگلش را در جست‌وجوی همنوعانش ترک کند. در مسیر قلعه سلطان هاگارد تک‌شاخ با اشمندریک تردست آشنا می‌شود؛ شعبده‌بازی که سودای جادوگر شدن را در سر می‌پروراند. در آخر همراه با مالی، دختر راهزنی که رویای ملاقات تک‌شاخ‌ها را در دل داشته به قلعه سلطان هاگارد می‌روند تا بقیه تک‌شاخ‌ها را پیدا کنند، غافل از این‌که گاو قرمز پادشاه در انتظار آخرین تک‌شاخ است.
کد خبر: ۱۴۴۵۴۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۷

نیازمندی ها