گفتگو با تهیه کننده «رادیو هفت»؛ یک آدم خیلی ‌خیلی معمولی به تعبیر خودش

منصور ضابطیان: با تلویزیون حال بهتری دارم

منصور ضابطیان سینما خوانده اما عمده فعالیتش را در تلویزیون متمرکز کرده است. در عین حال، دستی هم بر قلم دارد و کتاب می‌نویسد. هرچند خودش اعتقاد دارد مردم کتاب‌هایش را برای محتوایش می‌خرند و می‌خوانند نه اسم و رسم او.
کد خبر: ۷۷۸۵۷۸
منصور ضابطیان: با تلویزیون حال بهتری دارم

مسافرت هم زیاد می‌رود. ضابطیان برنامه‌ساز باهوشی است؛ شبیه عادل فردوسی‌پور. هر دو رگ خواب تماشاگر را بخوبی پیدا کرده‌اند. حالا یکی در ورزش و دیگری در یک برنامه شبانه فرهنگ‌محور. او و «رادیو هفت»‌اش هر شب تماشاگران ثابت، وفادار و پیگیری را پای گیرنده‌های خانگی می‌نشانند. ضابطیان چه آن زمان که در مطبوعات مشغول به کار بود و چه حالا در برنامه رادیو هفت، با بسیاری از بزرگان عرصه ادب و هنر این مرز و بوم به گفت‌وگو نشسته و مصاحبه که نه، گپ و گفت‌های صمیمانه و راحتی را با آنها داشته است. شاید همین سابقه و تجربه باشد که این اعتماد به نفس را به او می‌دهد که ضمن گفت‌‌وگو توصیه‌های فنی ـ تخصصی‌اش را هم به مصاحبه‌گر ارائه کند.

گپ و گفت با ضابطیان هرچند ابتدا با شرط و شروط او همراه بود از نگرانی نداشتن حرف تازه برای گفتن، اما صمیمانه شد و خودمانی. او این‌بار دیگر پرسشگر نبود بلکه پرسش‌شونده بود؛ شاید به مصداق همان مثل معروف که می‌گوید کوزه‌گر در کوزه افتاد.

آقای ضابطیان از آنجا که شما دوسال پیاپی برنده جایزه بهترین گفت‌وگوی سال شده‌اید ترجیح می‌دهید این مصاحبه را از کجا و با چه پرسشی آغاز کنیم؟

این مهارت و هنر گفت‌‌وگوکننده است که مصاحبه را با چه پرسشی آغاز کند. به هر حال بین آدم‌ها تفاوت وجود دارد. من ممکن است گفت‌وگوکننده خوبی باشم، اما لزوما به این معنی نیست که گفت‌وگوشونده مناسبی هم هستم.

باب طبع خودتان چگونه پرسشی است؟

راستش اگر بخواهم یک مقدار علمی برخورد کنم باید بگویم این یک سوال غیرحرفه‌ای است. شاید در ذهن کسی که با او مصاحبه می‌شود این گمان خطور کند که مصاحبه‌گر طرح و توطئه خاصی برای گفت‌وگو ندارد و فقط می‌خواهد یک وظیفه را انجام دهد.

اتفاقا من برای این گفت‌وگو بیش از 25 پرسش طرح کردم و آماده دارم.

در این که شکی ندارم و مطمئن هستم، اما به لحاظ آکادمیک شروع یک گفت‌وگو با چنین پرسشی آغاز خوبی نیست.

پس اگر مایل هستید از رادیو هفت شروع کنیم؟

شما تصمیم گیرنده هستید، اما قرار بود مصاحبه درباره رادیو هفت نباشد.

یکی دو سوال نوروزی درباره برنامه که ایرادی ندارد.

گفت‌وگو درباره رادیو هفت را بگذاریم برای میانه‌های مصاحبه. راستش من تمام مصاحبه‌ها با محوریت این برنامه را به تنهایی انجام نمی‌دهم و از آنجا که یک تیم هستیم ترجیح می‌دهم همه باشند.

دوست داشتم گفت‌وگو را رسمی شروع کنیم و بعد به سوالات کمتر جدی برسیم.

من نگفتم مصاحبه را چگونه آغاز کنید، فقط خواهش کردم پرسش‌های مربوط به رادیو هفت را از اواسط آن بپرسید.

بسیار خب، از تلویزیون شروع می‌کنیم. چقدر تلویزیون می‌بینید؟

دو حالت دارد؛ گاهی تلویزیون را به این نیت می‌بینید که از آن لذت ببرید و زمانی هم تلویزیون ابزار کارتان است و از این‌رو تماشایش می‌کنید. سال‌هاست تلویزیون را برای لذت بردن تماشا نمی‌کنم. گاهی به اجبار برنامه‌هایی را که دوستانم ساخته‌اند، دیده‌ام. البته این به آن معنی نیست که برنامه‌های خوبی بوده‌اند. تلویزیون زیاد تماشا می‌کنم، ولی این‌که آن را به‌عنوان یک ابزار سرگرمی در نظر داشته باشم، نه. ترجیح می‌دهم روش‌های دیگری را برای سرگرم شدن انتخاب کنم.

اصولا برنامه‌ای هست که مورد علاقه‌تان باشد و پیگیر تماشایش باشید؟

برنامه‌ای که ساعت هفتگی‌ام را روی آن تنظیم کنم تا از دستش ندهم نه. البته باز به این معنا نیست که برنامه‌های خوبی نداریم، بلکه دلیل اصلی‌اش گرفتاری‌های من است.

سریال چطور؟

خیلی کم، در حد اندک.

در جایی خواندم که گفته بودید نویسندگی را بیشتر از هر کاری دوست دارید؟ نوشتن چقدر برایتان جدی است؟

نویسنده بدون ‌واسطه با مخاطب در ارتباط است. آنچه می‌نویسد فقط با ذهن و قلمش است. در این میان هیچ عامل دیگری نمی‌تواند مداخله داشته باشد، اما در رسانه‌های دیگر مثلا کافی است بخواهی حرفی بزنی، اما نورپرداز نتواند نور خوبی در صحنه به شما بدهد و تصویرتان را کدر کند. این نقص می‌تواند بر ارتباطی که قرار است با مخاطب داشته باشید و اصولا بر همه چیز، تاثیر منفی بگذارد. وقتی نویسنده هستی مخاطب تو را انتخاب می‌کند، چراکه پول می‌دهد تا محصولت را اعم از کتاب یا روزنامه و مجله بخرد. یعنی یک ارتباط پایه‌ای میان نویسنده و خواننده برقرار است. ولی مثلا در تلویزیون یا رادیو معمولا اتفاقی برخورد می‌کند و شما مساله اصلی‌اش نیستید. به این دلیل است که نویسندگی را از هر کاری بیشتر دوست دارم.

کتاب جدیدی را در دست نگارش دارید؟

جلد سوم کتاب‌های «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» با عنوان «یرگ اضافی» در دست طراح است و امیدوارم به نمایشگاه کتاب سال آینده برسد. این کتاب مجموعه یادداشت‌هایی است از سفرهایم به کشورهای مختلف. در حال آماده‌سازی یک کتاب دیگر هم هستم مربوط به پروژه‌ای که خودم مدیریتش را به عهده دارم و در مورد استان‌های بندری ایران است که در مجاورت دریا قرار دارند. قرار است یک جلد از این مجموعه را که درباره استان هرمزگان است، خودم بنویسم.

نام بعضی کتاب‌هایتان از اسم حیوانات می‌آید. گویا به حیوانات علاقه زیادی دارید.

نه، خیلی نه. در زمان اشتغالم در مطبوعات دو پرسش مشترک را از هنرمندان می‌پرسیدم با این مضمون که «اگر زرافه بودید چه می‌کردید؟» و «اگر سوسمار بودید چه کسی را می‌خوردید؟». درواقع می‌خواستم حس تخیل آنها را بیازمایم. این مجموعه سوالات را بعدها در دو کتاب جداگانه چاپ کردم. اسمشان هم نمی‌تواند دلیلی بر علاقه وافرم به حیوانات باشد.

به اعتقاد خودتان خوانندگان کتاب‌هایتان بیشتر به خاطر محتوا آنها را می‌خرند یا اسم شما؟

فکر می‌کنم بیشتر به خاطر محتوایش اگرچه انکار نمی‌کنم گاهی اسم جلوتر از کتاب حرکت می‌کند و عده‌ای را به سمت خود می‌کشد، اما این وضع خیلی نمی‌تواند دوام داشته باشد. مثل کسی است که به‌طور مثال با رابطه مجری تلویزیون شده باشد. این شخص شاید مجری باشد، اما ماندگار نیست. کتاب هم همین‌طور است. ممکن است یک خواننده کتابی را به خاطر اسم نویسنده‌اش بخرد، اما پس از مدتی از آن خسته می‌شود و کنارش‌ می‌گذارد. به شخصه از بازخوردهایی که از خوانندگان کتاب‌هایم گرفته‌ام چنین احساسی ندارم. می‌گویند فلان کتابت را به سختی زمین می‌گذاریم. کمتر کسی را دیده‌ام که کتابی از مرا دست گرفته و به پایان نبرده باشد. اینها ربطی به اسم من ندارد، بیشتر به محتوای کتاب و موقعیت‌هایی که در آن آفریده شده ارتباط دارد.

خودتان چقدر اهل مطالعه هستید؟

مادرم از کودکی این عادت را در من به وجود آورد که حتما در روز کتاب بخوانم. کم و کیفش البته متفاوت است. همیشه در کیفم یا بالای تختخوابم کتابی دارم که مطالعه کنم. حالا گاهی ممکن است از یک کتاب خوشم بیاید و زود تمامش کنم خواندنش به درازا بکشد.

حوزه مطالعاتی مورد علاقه‌تان؟

تاریخ معاصر را خیلی دوست دارم و معمولا کتاب‌هایی را که در این زمینه چاپ می‌شود، تهیه می‌کنم و می‌خوانم. به داستان کوتاه هم علاقه دارم. در دیگر حوزه‌ها هم اگر کتاب پر سر و صدایی چاپ شده باشد حتما می‌خوانم.

نویسندگان داخلی و خارجی محبوب‌تان در حوزه ادبیات؟

این از آن پرسش‌هایی است که هیچ‌وقت نتوانسته‌ام پاسخ مناسبی برای آن پیدا کنم. همه چیز نسبی است و مطلق وجود ندارد. گاهی یک نویسنده اثری خوب خلق می‌کند، اما بقیه کارهایش چنگی به دل نمی‌زند. از میان قصه‌نویسان فرنگی گراهام گرین و آلن دو باتن را می‌پسندم.

از داخلی‌ها کسی را اسم نمی‌برید؟

(با خنده) نگرانم باعث دلخوری بعضی دوستان شود. از میان نویسندگان فقید سیمین دانشور را خیلی دوست داشتم. ایرج پزشک‌زاد هم نویسنده مورد علاقه‌ام است. از جدیدترها هم حسین سناپور و فیروزه جزایری دوما را می‌پسندم.

از منظر یک نویسنده، موافق حضور بازیگران در عرصه نویسندگی هستید؟ نگران نمی‌شوید استعدادهای ادبی جوان در سایه این اسم‌ها قرار بگیرند و دیده نشوند؟

نه، به نظرم این دو خیلی به هم نامربوط هستند. عرصه نشر که محدودیتی ندارد. به طور مثال این‌گونه نیست که فقط قرار باشد چهار کتاب در طول سال چاپ شود و اگر چهار نویسنده بیایند دیگر برای دیگران سهمیه‌ای نمی‌ماند.

البته منظور من این نبود. با من موافقید که بعضی خوانندگان بیشتر به اسم نویسنده کتاب توجه دارند تا محتوای آن؟

در همه جای دنیا این اتفاق می‌افتد. وقتی کسی که در عرصه دیگری شناخته شده، در زمینه جدیدی ورود می‌کند طبیعتا سوالات و کنجکاوی‌هایی را برمی‌انگیزد. اگر یک نویسنده یا شاعر هم به سینما وارد شود و در فیلمی بازی کند برای مخاطب جذاب و سوال‌برانگیز خواهد شد. به نظرم هر کتاب و اثر خوبی بالاخره راهش را پیدا خواهد کرد. بنابراین اگر کسی واقعا کارش باکیفیت باشد در سایه هیچ اسمی قرار نمی‌گیرد. مساله مهم، ماندگاری اثر است و حفظ تاثیرگذاری‌اش در گذشت زمان. یک کتاب اگر هم خوب نباشد، اما باعث رونق بازار نشر شود و نقشی در ایجاد عادت مطالعه و بالا رفتن سرانه کتابخوانی ایفا کند حتما باید چاپ شود. اگر هم بازیگران بتوانند به این جریان کمک کنند نه‌تنها نباید با حضورشان مخالفت کرد، بلکه باید تحت حمایتشان هم قرار داد. با شمارگان بالای یک کتاب فقط نویسنده و ناشرش سود نمی‌برند، بلکه همه صنعت نشر از آن منتفع می‌شود. اگر عادت مطالعه در یک خواننده ایجاد شد بعدها خودش می‌رود کتاب خوب پیدا می‌کند.

شما با این که سینما خوانده‌اید، اما به طور جدی وارد این صنعت نشدید، چرا؟

اصلا چنین قصدی را هم ندارم. اتفاقا زیاد با این پرسش مواجه می‌شوم که چرا فیلم نمی‌سازی؟ اما من تلویزیون را دوست دارم و فکر می‌کنم با برنامه‌سازی در این رسانه حال بهتری دارم و می‌توانم تاثیر بهتر و بیشتری روی مردم بگذارم.

آخرین فیلمی که دیده‌اید؟

«بازی تقلید» که به زندگی آلن تورینگ، پدر کامپیوتر می‌پرداخت. فیلم ایرانی هم «محمد(ص)» مجید مجیدی.

آخرین بار که به سینما رفتید؟ البته غیر از ایام جشنواره فیلم فجر.

فکر می‌کنم بهار یا تابستان سال گذشته بود. ببینید ما در یک بازه زمانی ده روزه اغلب فیلم‌های با اهمیت سال را در جشنواره فجر می‌بینیم و طبیعتا در طول سال دیگر کمتر به سینما می‌رویم.

در جشنواره امسال چه تعداد فیلم دیدید؟

نشمردم. سوال سختی است (می‌خندد)‌

اصلا فیلم دیدید؟

بله.

فیلم مورد علاقه‌تان؟

«من دیگو مارادونا هستم» بهرام توکلی.

جشنواره امسال را چطور دیدید؟ انتقادات تندی به جشنواره می‌شد.

هر سال در پایان جشنواره چنین انتقاداتی مطرح می‌شود. به هر حال در هر جشنواره‌ای فیلم خوب هست، فیلم متوسط و بد هم وجود دارد. خیلی به حرف‌های احساسی پس از جشنواره نباید اعتنا کرد. هر جشنواره‌ای در هر کجای دنیا افت و خیز دارد و جشنواره فیلم فجر هم به‌عنوان مهم‌ترین اتفاق سینمایی کشور از این قاعده مسثتنا نیست.

خب اگر اجازه بدهید برویم سراغ رادیو هفت. این برنامه امسال برای نوروز چه تدارکاتی دیده است؟

هیچ! آخرین برنامه رادیو هفت 28 اسفند پخش می‌شود و دیگر برنامه نخواهیم داشت تا ساعت 11 دوشنبه 31 فروردین سال 94. البته شبکه آموزش بنا دارد گلچینی از برنامه‌های نوروزی سال‌های گذشته را بعد از ایام سوگواری حضرت فاطمه(س) تا 13 فروردین پخش کند.

عجیب است که رادیو هفت در نوروز برنامه‌ای نداشته باشد.

دلیلش کاملا مشخص است؛ برنامه‌های نوروزی گران هستند و شرایط مالی تلویزیون هم به قدری سخت شده که حتی برای تامین هزینه‌های معمول هم ماه‌هاست دریافتی‌ای نداشته‌ایم. ساخت برنامه نوروزی برایمان مقدور نبود و نخواستیم بدهی بیشتری بالا بیاوریم.

آیا باید نقطه پایانی برای رادیو هفت متصور شد؟

بله، صد درصد. همان‌طور که برای هر برنامه دیگری این اتفاق می‌افتد، اما برای رسیدن به این نقطه پایانی باید عوامل مختلفی دست به دست هم بدهند. اگر با خودم بود که دو سال پیش نقطه پایانی را می‌گذاشتم، اما موضوع این است که مخاطب تلویزیون رادیو هفت را به عنوان بخشی از برنامه روزانه‌اش انتخاب کرده و اگرچه ممکن است همیشه هم آن را نبیند، اما دوست دارد وجود داشته باشد. وقتی چنین ارتباطی هست به خودم به‌عنوان برنامه‌ساز اجازه نمی‌دهم به دنبال کارم بروم. زمانی هم که احساس کنم دیگر چنین رابطه‌ای میان بینندگان و برنامه وجود ندارد و مردم دیگر آن را نمی‌خواهند، تمامش خواهم کرد.

ایده‌های جدیدی دارید که رادیو هفت به تکرار نیفتد و برای بیننده خسته‌کننده و ملال‌آور نشود؟

البته، همان‌گونه که در طول این پنج سال ایده‌های جدیدی داشته‌ایم. رادیو هفت در این مدت نه‌تنها مخاطبانش را از دست نداده که حتی بر تعداد آنها افزوده شده، در عین حال که ساختارش هم تغییر چندانی نکرده است. ما در سال جدید هم ساختار را تغییر نخواهیم داد، چراکه مردم آن را پذیرفته‌اند، اما همچون همیشه در رویکردها، محتواها و متون برنامه تغییرات اساسی خواهیم داد. اصولا از هر چیزی که با حفظ چارچوب رادیویی بتواند فضای جدیدی را در برنامه ایجاد کند استقبال می‌کنیم.

آقای ضابطیان! شما در برنامه‌تان با بسیاری از هنرمندان بزرگ کشور گفت‌‌وگوی مستقیم داشته‌اید. از مصاحبت با کدام‌یک از این بزرگان بیشترین لذت را برده‌اید؟

گفت‌وگو با هوشنگ مرادی کرمانی خیلی برایم لذتبخش بود. با پرویز پرستویی و استاد علی نصیریان هم به همچنین. از این گفت‌وگوها بیشتر به عنوان یک کلاس درس می‌توانم یاد کنم. واقعا وقتی با آنها صحبت می‌کردم تحت تاثیر شخصیت و رفتار و منش‌شان قرار گرفته بودم.

پیش آمده بنشینید و گفت‌وگوهای قدیمی خودتان با هنرمندان را ببینید؟

دیدن معمولا نه، اما گاهی گفت‌وگوهای مطبوعاتی‌ام را می‌خوانم و می‌بینم بعضی‌هایشان چقدر ضعیف بوده است یا چه سوال‌های بهتری را می‌توانستم بپرسم یا چرا مصاحبه‌ام آغاز و پایان بهتری نداشته است. هیچکاک معتقد است سکانس ابتدایی هر فیلم باید مثل یک سیلی بر صورت تماشاچی وارد آید و او را روی صندلی بنشاند. در مورد مصاحبه و گفت‌وگو هم همین‌طور است. پرسش اول باید این‌قدر جذاب باشد که بیننده را پای گیرنده نگه دارد.

از شنیدن خبر درگذشت کدام یک از هنرمندانی که با آنها گفت‌وگو کرده بودید، دلتان سوخت و غصه خوردید؟

مرحوم خسرو شکیبایی و البته زنده‌یاد حمیده خیرآبادی.

شما سال‌ها پیش به کره جنوبی سفر کردید و با یونگ لی، بازیگر نقش یانگوم در سریال «جواهری در قصر» مصاحبه کردید. این سفر با هزینه شخصی خودتان بود؟

نخیر، از طرف سازمان صدا و سیما بود. البته برنامه اسپانسرهای (حامیان مالی)‌ خودش را داشت و هزینه‌ای بر سازمان تحمیل نکرد.

باتوجه به سابقه مطبوعاتی‌تان هیچ‌گاه به این فکر نیفتادید که یک برنامه با محوریت خبرنگاران و بیان مشکلات آنها بساز. یا مثلا برنامه‌ای تولید کنید و آموزش مقدماتی روزنامه‌نگاری در آن داشته باشید؟

من اساسا با برنامه‌های آموزشی این شکلی موافق نیستم. یعنی فکر نمی‌کنم کسی با دیدن این برنامه‌ها مثلا نجار بشود. یک‌بار‌ شبکه آموزش برنامه‌ای برای آموزش وزنه‌برداری در منزل گذاشته بود که نمی‌دانم به درد چه کسی می‌خورد. طرح خیلی خوبی داشتم برای یک برنامه هفتگی که قرار بود در آن با حضور روزنامه‌نگاران گزارش‌ها و مطالبی که می‌توانست به ساخت یک فیلم مستند کمک کند، بررسی شود. به عبارت دیگر می‌خواستیم برای اولین‌بار به جای آن‌که مطبوعات تحت ثاتیر سینما باشند این رابطه معکوس شود. ایده خوب و جذابی بود و مطمئن بودم پرمخاطب می‌شود، اما به خاطر یکسری مسائل مالی که شبکه مستند با آن مواجه شد، امکان تولیدش فراهم نیامد.

هنوز هم با مطبوعات همکاری دارید؟

نه، بیشتر وقتم صرف تلویزیون و کتاب‌هایم می‌شود. تنها کار مطبوعاتی‌ام در یک ‌سال گذشته گزارش مفصلی بود از پیامدهای جنگ ایران و عراق که در مجله نشنال جغرافی کار شد. در این گزارش به گوشه‌ای از رنج‌های مردم ایران به خاطر جنگ تحمیلی و برخوردهای غیرمنصفانه‌ای که در عرصه بین‌المللی با ما صورت گرفته و این‌که چقدر در موضع مظلومانه‌ای قرار داشتیم، پرداخته شده بود.

شما فرزند دارید؟

نه متاسفانه.

در رادیو هفت در مقام یک آدم بزرگ از کودکان سوالات جدی می‌پرسید و پاسخ‌های ساده می‌گیرید. چرا از زبان کودکی در گفت‌وگو با بچه‌ها استفاده نمی‌کنید؟

مشکل تلویزیون ما جدی نگرفتن کودکان است. مثلا یک مجری تا قرار می‌شود در یک برنامه کودک اجرا کند صدایش را عوض می‌کند و لباس‌های غیرقابل باور می‌پوشد. بچه‌های امروز با کودکان دیروز خیلی تفاوت دارند. آنها قدرت تحلیل پیدا کرده‌اند و اطلاعات ذهنی‌شان فراوان و متنوع است. باید به دنیای کودکانه‌شان نگاه خیلی جدی‌ای داشته باشیم و تحلیلش کنیم. من فقط سعی می‌کنم بچه‌ها را جدی بگیرم و آنچه را هستند بپذیرم. نخواستم کودکان را در سطح موجوداتی که فهم درستی از اطراف‌شان ندارند، پایین بیاورم. با بچه‌ها مثل دوستم رفتار می‌کنم و سعی می‌کنم به زبان مشترکی با آنها برسم.

تفاوت مصاحبه با کودکان نسبت به بزرگ‌ترها در این است که در گفت‌‌وگو با آدم‌های معروف سکان مصاحبه را خودم در دست می‌گیرم و هدایتش می‌کنم و اجازه نمی‌دهم به بیراهه برود، اما در صحبت با کودکان عکس این عمل رفتار می‌کنم و خودم را رها می‌کرده و می‌سپارم به آنها. بچه‌ها هم هر جا دوست داشته باشند مرا می‌برند. فقط وقتی احساس می‌کنم گفت‌وگو دارد از ریتم می‌افتد یک سوال جدید می‌پرسم. در غیر این ‌صورت اغلب سوال‌هایم در ادامه و راستای صحبت‌های آنهاست.

جایزه‌های عجیبی هم به بچه‌ها می‌دهید، مثلا پریز برق و از این دست وسایل. این از تجربه‌های کودکی‌تان می‌آید تا خلاقیت‌تان؟

همه ما در زمان کودکی کادوهایی گرفته‌ایم که دوست نداشته‌ایم. برای خود شما هم شاید این اتفاق افتاده باشد. ما می‌خواهیم بچه‌ها را در این موقعیت قرار دهیم و واکنش‌هایشان را ببینیم. عکس‌العمل‌هایشان هم متفاوت است. بعضی‌ها خیلی صریح هستند و اعتراض می‌کنند که این چیست که به ما داده‌اید؟! برخی هم آبروداری می‌کنند و چیزی نمی‌گویند. یکسری هم به صرف گرفتن هدیه خیلی خوشحال می‌شوند. البته ما بعدا به بچه‌ها می‌گوییم که این فقط یک شوخی بوده و جایزه اصلی‌شان در پشت صحنه محفوظ است.

برنامه‌ای برای گذران تعطیلات نوروزی دارید؟

فکر می‌کنم در تهران باشم. کار نوشتنی دارم. البته شاید یک سفر کوتاه داخلی هم بروم. اما تهران در ایام نوروز دیدنی‌تر است و زندگی در آن لذت‌بخش‌تر.

شما مسافرت زیاد می‌روید، درست است؟

بله.

بچه پولدارید؟

(می‌خندد) این سوالی است که همه از من می‌پرسند. نمی‌گویم سفر پول نمی‌خواهد، طبیعتا می‌خواهد اما مهم این است که مهارت سفر کردن را داشته باشید؛ حالا نمی‌گویم هنرش را. اگر این مهارت را داشته باشید سفر گاهی خیلی ارزان تمام می‌شود. علاوه بر این من هزینه سفرهایم را با چاپ کتاب و مقاله جبران می‌کنم. ضمن آن‌که خیلی تجملاتی نیستم و ترجیح می‌دهم پولی را که از کار کردن در می‌آورم به جای خرید اتومبیل مدل بالا و خانه گرانقیمت، صرف سفر و تجربه کردن کنم.

شهر اول منتخب‌تان برای مسافرت در ایران؟

شیراز.

پیشنهاد نوروزی‌تان برای سفر؟

این اواخر برای اولین‌بار به جزیره هرمز رفتم و به‌طور قطع می‌توانم بگویم زیباترین نقطه ایران است. پیشنهاد می‌کنم اگر کسی می‌تواند دیدن این جزیره را از دست ندهد.

و یک تعریف کوتاه و موجز از منصور ضابطیان در حد یکی دو جمله.

یک انسان خیلی خیلی معمولی که کارش را خیلی جدی می‌گیرد، اما خودش را نه.

محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها