گفت‌وگوی «جام‌جم» با منصور نصیری، بازیگر سریال «زیرخاکی4»

امجدی را تازه پیدا کرده‌ام

مخاطبان و طرفداران سریال «زیرخاکی» در فصل جدید با شخصیتی به نام امجدی روبه‌رو شدند که افسر نیروی هوایی بود و بنا به قصه در سکانس‌های بسیاری با فریبرز همراه و همسفر شد و در کنار هم ماجراهایی را خلق کردند. نکته جالب این‌که امجدی در عین جدی بودن، موقعیت‌های کمدی بسیاری را خلق کرد. گرچه امجدی در فصل یک هم حضور کوتاهی داشت اما در این فصل به یکی از کاراکترهای محبوب و شیرین داستان تبدیل شد.
کد خبر: ۱۴۵۱۲۸۶
نویسنده زینب علیپور طهرانی - گروه رسانه
 
منصور نصیری ایفاگر این شخصیت است که پیش از این، تجربه‌ بازی در تئاتر و سینما را داشته و در فیلم‌های «متری شیش و نیم»، «منصور»، «ساعت شش صبح»، «مسیح پسر مریم» و سریال‌‌های «سیاوش» و «قهوه ترک» حضور داشته است اما این بار با بازی در نقش امجدی در فصل چهارم «زیرخاکی» توانست از تجربیات گذشته‌اش استفاده کرده و شخصیت شیرین و دوست‌داشتنی راخلق کندکه باگویش آذری صحبت می‌کرد وگاهی شیطنتش گل می‌کرد وسربه سر فریبرزمی‌گذاشت و فضای مفرحی را برای مخاطب ایجاد می‌کرد. ازاین رو«جام‌جم» با منصور نصیری گفت‌وگویی پیرامون این شخصیت و سریال داشته که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید:

شما تجربه بازی در تئاتر، سینما و سریال‌های نمایش خانگی را داشته‌اید. گرچه در یکی از فصل‌های این سریال هم بازی کرده‌اید اما برای نخستین بار است که در یک سریال تلویزیونی یکی از نقش‌های اصلی را ایفا کرده‌اید. از آنجا‌ که هر مدیوم، بازی و ویژگی‌های خاص خودش را دارد، درباره حضورتان در سریال «زیرخاکی» بگویید و تجربیاتی که کسب کرده‌اید؟
به نظرم برای بازی، اصول ثابتی هست که باید در هر مدیومی رعایت شود. بالطبع هر بازیگری دوست دارد در هر کار موفق و پرمخاطبی حضور سازنده داشته باشد و در این صورت دیده هم می‌شود. خیلی خوشحالم که توانستم در این پروژه چنین فرصتی را تجربه کنم. با وجود این‌که به هر حال هر کاری سختی‌های خودش را دارد اما از آنجا‌ که من از کارم لذت می‌برم، سختی‌هایش را هم دوست داشتم. مثلا این‌که ما در سکانسی در قایق بادی بودیم، نه خودمان شرایط باثباتی داشتیم، نه گروه فیلمبرداری. کنترل نور هم که دست طبیعت بود. به شوخی می‌گفتم شبیه فیلمسازی در خط مقدم است؛ جای خطا کردن نبود چون نمی‌توانستیم تکرار کنیم.‌ البته برای من در کنار اضطراب، هیجان هم داشت و جذاب بود. در کل، بازی در نقش امجدی و حضور در سریال «زیر خاکی» برایم تجربه و فرصت خوبی بود که بابت آن بسیار شکرگزارم. من همیشه راجع به‌ روز اولی که روی صحنه رفتم می‌گویم روی صحنه شاید خام و پر از غلط بودم اما حقیقتا اشتیاقی بودم که دست و پا در‌آورده بود. همواره سعی می‌کنم چراغ آن اشتیاق نخستین را در خودم زنده نگه دارم. همین موضوع بازیگری را برایم لذت‌بخش کرده و باعث شده بیشتر از این‌که از مصائب یک کار اذیت شوم، از تلاش در این حرفه و بازی در قالب نقش‌های متفاوت لذت ببرم. از آنجایی هم که شاید اگر شغل بازیگری وجود نمی‌داشت، احتمالا جهانگردی ماجراجو می‌شدم، تنوع و تعدد لوکیشن‌ها هم برایم بسیار هیجان‌انگیز است. 
 
به‌هر‌حال این سریال قرار بود در ماه رمضان و نوروز پخش شود. از این‌رو قطعا ریتم تندی در فیلمبرداری و تولید داشته است. همین موضوع چقدر باعث شد تجربیات جدید و متفاوت و در عین حال جذابی را در این سریال پشت‌سر بگذارید؟
از این منظر، شرایط خیلی استرس‌زا بود، چون باید در عین این‌که سرعت در کار کم نمی‌شد، تمرکز و دقت، حفظ می‌شد. نه‌فقط من که تمام عوامل گروه از جان مایه گذاشتند؛ بنابراین انرژی زیادی روی کار می‌گذاشتیم تا سرعت بالا، کیفیت را کم نکند. خداروشکر خروجی قابل دفاع است و مخاطب پذیرفته اما حتم دارم اگر ما با همین میزان جدیت در کار، زمان بیشتری داشتیم کیفیت هم افزایش پیدا می‌کرد. از آنجا که کمی نسبت به کارم سختگیری دارم، دلم می‌خواست فرصت بیشتری ‌داشتم تا روی جزئیات نقشم بیشتر درنگ کنم. 
 
اشاره‌تان به سکانس خاصی در این سریال است؟
به‌طور کل گفتم اما مثلا سکانس آخر حضور من در سریال سکانسی بود که قطعات را پیدا می‌کردیم. این در حالی بود که اصطلاحا نور داشت می‌رفت و باید زودتر سکانس را می‌گرفتیم. از طرفی هوا بارانی بود و اگر می‌بارید باید جمع می‌کردیم. اگر دقت کرده باشید در ابتدای آن سکانس دو خاور در یک کوچه باریک می‌پیچیدند و در یک سربالایی حرکت می‌کنند. شروع کردیم و من در همان ابتدای سکانس تپق زدم و باید دوباره تمام کامیون‌ها را بر می‌گرداندیم که خودش پروژه‌ای بود. دوست داشتم زمین دهان باز کند و غیب شوم. دلگرمی گروه خوب‌مان آرامم کرد و در برداشت بعدی همه چیز به‌خوبی انجام شد. همین که برداشت تمام شد، باران آمد. اصلا نفهمیدم چه کار کردم ولی خداروشکر خروجی قابل‌قبول شد. 
 
امجدی در کنار فریبرز که کاراکتر اصلی در این سریال بود، همراه شد. با این حال توانست دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد. فکر می‌کنید چه نکاتی باعث دیده شدن این کاراکتر شد و چقدر گویش آذری در این زمینه ‌تأثیر داشت؟
می‌توانم بگویم در ابتدا فیلمنامه و شخصیت‌پردازی نویسنده در این زمینه تأثیر مهمی داشت و همچنین نظارت درست کارگردان و در نهایت تجربه زیسته و پیشینه‌ کاری‌ام. امجدی قرار بود حضور شیرینی در داستان داشته باشد و من هم تلاشم را به کار گرفتم تا این اتفاق بیفتد. گویش آذری با این‌که شیرینی چاشنی کار کرده بود اما نگران بودم که مبادا ناخواسته تکیه‌ طنز فقط روی لهجه بیفتد و هم دوست نداشتم شخصیت به سمت لودگی برود که آقای سامان (کارگردان) مثل عقاب مراقب بود و این خیالم را راحت می‌کرد. در عین این‌که به بازیگر آزادی عمل می‌داد، بسیار دقت داشت که همه چیز اندازه و درست باشد. از ایشان بسیار متشکرم. خیلی خوشحالم این اتفاق افتاد و در سریالی حضور داشتم که در چهار فصل توانست مورد توجه مخاطبانش قرار بگیرد. راستش خودم هم به امجدی خیلی علاقه‌مند شدم و به خاطر زمان زیادی که مشغولش بودم تازه داشتم ابعاد مختلفش را کشف می‌کردم که ناگزیر مأموریت به سرانجام رسید. مخاطب‌هایی هم که امجدی را دوست داشتند پیغام می‌فرستادند که فریبرز چرا حالا که به دردسر افتاده به امجدی زنگ نمی‌زند. از این رو شخصا دوست دارم سریال ادامه پیدا کند اما با پایانی که دیدیم، ممکن است پرونده سریال برای همیشه بسته شده باشد. 
 
برای بازی در «زیرخاکی» و قرار گرفتن در فضای دهه60 وهمچنین در قالب یک افسر نیروی هوایی نیازی به مطالعه و تحقیق در این زمینه داشتید یا این‌که به فیلمنامه و هدایت کارگردان بسنده کردید؟
راستش از کودکی تمرین امجدی را شروع کرده بودم بدون‌این‌که بدانم. عاشق بالگرد بودم و اوورهال ماکت هواپیما انجام می‌دادم. به شوخی گفتم اما واقعا برایم جالب بود که گویی اسباب‌بازی‌های کودکی‌ام بزرگ شده بودند و من داشتم بین آنها کار می‌کردم. راجع به تحقیق، همیشه در زمینه فیلمی که قرار است بازی کنم، مطالعه و تحقیق و اگر امکانش باشد در آن فضا حضور پیدا می‌کنم. حتی اگر کارگردان از من نخواهد. بنابراین برای این سریال هم تا جایی که می‌شد درباره حرفه‌ شخصیت و فضای کار تحقیق کردم. البته سربازی‌ام در نیروی هوایی بود و این کارم را راحت‌تر هم کرده بود. همچنین چون داستان به چند دهه قبل برمی‌گشت هم خودمان، هم اعضای گروه، مراقب بودیم ناخواسته لفظ نامناسب با آن زمان را به کار نبریم. به شخصه علاقه بسیار زیادی به دهه 60 دارم و دلیلش را هم درست نمی‌دانم. شاید برای تصاویری است که به‌واسطه آلبوم عکس خانوادگی از کودکی در ذهن دارم. از کودکی عاشق ورق زدن آلبوم بودم و تفریحی بود که خانواده را دور هم جمع می‌کرد. فضای تاریخی زیرخاکی هم به رنگ و معماری آن دوران و آن عکس‌ها خیلی شباهت داشت که توسط گروه صحنه و لباس و گریم به‌درستی بازسازی شده بود و همین باعث می‌شد حس کنم رفتم داخل آلبوم عکس‌های‌مان و به گذشته سفر کردم و کمک می‌کرد بیشتر فضای قصه را باور کنم. 
 
این‌که برای نخستین بار تجربه حضور در یک نفتکش را پیدا کرده‌اید. در این باره از خاطرات بازی در سریال می‌گویید؟
تجربه‌ دلچسبی بود، چون همین که بتوانی اجازه ورود به جایی را داشته باشی که در اوقات دیگر اجازه‌اش را نداری، جذاب است. اتفاقا به خاطر کنجکاوی‌ام، از همه نقاط نفتکش بازدید کردم و با کارکنان محترم آن حسابی معاشرت کردم و برایم تجربه متفاوتی بود. مخصوصا تجربه‌ تماشای طلوع آن هم وسط دریا. این کندوکاو هم لذت شخصی دارد و باعث پختگی‌ام می‌شود و هم تجربه‌ زیسته‌ام را به‌عنوان بازیگر برای نقش‌های دیگر غنی‌تر می‌کند. این قضیه در مورد خانم صامتی هم صدق می‌کند و او بازیگر بسیار کنجکاوی است. چون دیده‌ام خیلی با عزیزانی که به‌عنوان هنرور فعالیت‌ می‌کنند، معاشرت دارد و شاید به همین دلیل است که هر نقشی را تا این حد باورپذیر و با جزئیات رفتاری درست ایفا می‌کند. 

دوخته شدن مرز زندگی و نقش
نصیری درباره خاطرات مشترک و تجربه همکاری با پژمان جمشیدی می‌گوید: راجع به پژمان جمشیدی باید بگویم بازی در کنار او، هم برایم مفرح بود و هم پر از آموزه. او در پشت صحنه بسیار آدم با نمکی است. کلی از دستش می‌خندیدیم و همین موضوع، فضا را خیلی تلطیف می‌کرد. ضمنا خیلی از شوخی‌های ما در تمرین و با نظارت کارگردان درمی‌آمد و برای بهتر شدن سطح کیفی کار بده‌بستان خیلی خوبی داشت.همچنین به‌واسطه تجربه کاری‌اش در تصویر، نکات مهمی را به من یادآور می‌شد که  از او بسیار متشکرم. خاطره‌ جالبی یادم آمد.در لحظه‌های خطر آفرین حین ضبط معمولا مرز زندگی و نقش به هم دوخته‌ می‌شود، مثل جابه‌جا شدن از کشتی‌ها و به‌ویژه روی آن قایق بادی.درآن نقطه‌ها من واقعا مراقب او بودم. روی قایق هم یک‌بار ناخودآگاه پژمان صدایش زدم که جناب کشفی (صداگذار) زحمت حذفش را کشید. ویژگی مثبت دیگر جمشیدی این بود که کارش را خوب انجام می‌داد و اگر وسط پلان چیزی به شکل بداهه تغییر می‌کرد، منعطف بود و سعی کردم من هم در این انعطاف‌پذیری او را همراهی کنم. این ویژگی خوشبختانه درتمام بازیگرانی که درزیرخاکی با آنها تعامل داشتم هم وجودداشت. بازی درکنار این بازیگران برایم لذت‌بخش بود و کلی نکته یاد گرفتم. از همه عوامل به‌ویژه کارگردان(جلیل سامان)وتهیه‌کننده(رضا نصیری‌نیا) برای اعتمادشان سپاسگزارم. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها