قتل 10 نفر در روستا

هرازگاهی صدای ناله مادربزرگ در میان جمع شنیده می‌شد. در همین موقع زنگ در به صدا درآمد. پدر برای دقایقی مهمان‌‌ها را تنها گذاشت و مقابل در خانه رفت. در را که باز کرد و سرش را بیرون چرخاند، دید آن سوی خیابان دامادش ایستاده است. با دیدن او متوجه شد که آمده تا دوباره شر به پا کند. از او خواست برود و باعث آبروریزی نشود، اما مرد جوان گفته‌های پدرزنش را نپذیرفت. با هم درگیر شدند. همان موقع مرد جوان، با سلاحی که همراه داشت، به پدرزنش شلیک کرد و جانش را گرفت. بعد با خونسردی از کنار جسد حرکت کرد و پابه خانه گذاشت. در را که باز کرد، دید، همسرش در حال پذیرایی از مهمان‌هاست. همسرش را با شلیک گلوله زخمی کرد. افراد حاضر در خانه وحشت کرده و هر کدام سعی می‌کردند از دست او فرار کنند که موفق نشدند. پسر جوان شروع کرد به تیراندازی. دیگر برایش هیچ چیز مهم نبود جز انتقام و کشتن آدم‌ها. افراد حاضر در خانه زخمی و غرق خون کف اتاق‌ها افتادند. سراسیمه فرار کرد. همسایه‌ها وارد ساختمان شدند و به کمکشان شتافتند. پای پلیس به میان آمد. مصدومان که بیش از 15 نفر می‌شدند، به بیمارستان انتقال یافتند و ده نفر به دلیل شدت خونریزی فوت کردند. پلیس در جست‌وجوی قاتل بود و سرانجام چند روز بعد از جنایت، وی را در شرق کشور و زمانی که دست به گروگانگیری خیابانی زده بود تا راهی برای فرار پیدا کند، هدف شلیک گلوله قرار دادند و دستگیر کردند. او گمان می‌کرد با جنایت خونباری که رقم زده، توانسته شعله‌های آتش انتقامش را خاموش کند.