گفت‌وگو با هادی مرزبان، کارگردان نمایش «بازار عاشقان»

کتابخانه‌ها و تئاتر غریب مانده‌اند

یادداشتی بر کتاب «هندوی شیدا» نوشته سعید تشکری

زنده بودن، زندگی کردن

کارکرد و هدف هر اثر هنری ـ ادبی، انتظاراتی که از آن می‌رود و همچنین نقش هنرمند در آن ثابت نیست. داوری، قضاوت‌ و نقد هر اثری نیز کاملا به قراردادهای ذاتی خود اثر وابسته است، اما در هر صورت توانایی تکنیکی یکی از معیارهای اصلی است.
کد خبر: ۸۹۸۴۵۱
زنده بودن، زندگی کردن

معیارهای ساختارگرایانه، فرم‌گرایانه و زیبایی شناسانه معیارهایی است که حُسن و قبح یک اثر را می‌توان با آنها بررسی کرد. در جهان نقد این دسته معیارها، پذیرفته‌شده‌ترین معیارها در سطح جهانی هستند، اما آثاری که در دایره تعلیمی خلق می‌شوند، به جهت این که معنا و انتقال مفهوم به مخاطب اصلی‌ترین دغدغه آفرینشگر است، ای بسا که تکنیک را به نفع معنا قربانی کند. یا تکنیک‌ها مانع پیشرفت کارش شوند و معنا آنقدر برایش مهم باشد که مانند حضرت مولانا به تنگ آید و بگوید:

«رستم از این بیت و غزل

ای شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر

پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا»

ظاهرا اشتباه است اگر تصور کنیم منظور مولانا از این ابیات این بوده که شعر گفتن برای او کاری سخت است. کسی که حدود 26 هزار بیت شعر دارد نمی‌تواند این ‌همه به تنگ آمده باشد، اما به روشنی مشخص است که قافیه و فن و تکنیک و حتی خود شعر به نوعی دست و پای او را بسته‌اند و با روح خروشان و آسمانی او هماهنگ نیستند و معنای موردنظرش را نمی‌توانند بازنمایی کنند. اساسا با منظر تعلیمی و نقطه شروع موضوع با این مهم رودررو خواهیم شد. به همین جهت فرم را فدای محتوا می‌کنیم، اما اگر یگانگی فرم و محتوا را باور داشته باشیم، می‌دانیم که این دو مقوله جدایی‌ناپذیرند و به هیچ دلیلی نمی‌توان آنها را از یکدیگر جدا کرد. از سویی دیگر الگوهای داستانی از منظر نظریه‌پردازان ثابت هستند و فقط اختلاف در تعداد آنهاست. با توجه به ثابت‌بودن الگوها و آگاهی مخاطب از آنها، هنگامه خلق و آفرینش همیشه این هراس وجود دارد که چگونه باید مخاطب را درگیر کرد. کشش به چه صورتی جذاب‌تر ایجاد خواهد شد؟ و چگونه می‌توان خوانشگری کنشگر داشت؟

نقطه شروع در این معضل اهمیت بسیاری دارد، اما طرح می‌تواند ما را به ساحل نجات برساند. طرح به‌عنوان اجزای اثر و ساختار به‌عنوان عناصر آن اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد، هرگز در مواجهه با این معضل ناکام نخواهیم بود.

بدون تردید نقطه شروع «هندوی شیدا» موضوع است. در این نقطه شروع نویسنده یا باید مضمون را اثبات کند یا به نفی آن بپردازد. در هر دو صورت مجبور است در سیر تحول رمان دخالت مستقیم داشته ‌باشد. از ساحتی دیگر در این اثر آنچه باعث کشش تا پایان می‌شود، سرنوشت کاراکتر است: کاراکتری که به تحول شخصیت می‌رسد و رستگار می‌شود. ناصر به یاری پروین از دنیای مجاز به حقیقت می‌رسد. حتی از ساحت ظاهری نیز به تأسی از فولکلور مشهور «چشم سر» و «چشم دل» چشم سر را از دست می‌دهد تا به چشم دل برسد. و یار که مرشد و راهنمای اوست، به دلش نگاه می‌کند و صورت زیبا برایش مهم نیست. ناصر به جهت اشتباهی که کرده تاوان گزافی را می‌پردازد، تا مخاطب دریابد که هر خطایی تاوانی دارد. به این‌شکل با تحول کاراکتر اصلی، مخاطب هم باید به تزکیه برسد. چگونگی این سیر در شکل خودآگاه آفرینش رقم زده می‌شود.

بیشترین بخش طرح داستان، درگیری و رویارویی کاراکتر اصلی با خودش و زنجیره‌ای از ستیزها و نبردها برای رسیدن به هدف است. این ستیزها در ضربه نهایی فرجام رمان متمایل به پیروزی کاراکتر اصلی با پرداخت تاوانی گزاف به‌خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده به پایان می‌رسد. و براساس ساختار تعلیمی نتیجه رمان بسته است. در همه آدم‌ها یک هسته شخصیتی هست. این هسته را خیلی چیزها در طول سال‌ها به‌وجود آورده‌اند؛ چیزهایی مثل خلق و خوی احساسی، طرز تربیت، آسیب‌های روانی، تجربیات والخ. آدم‌ها اغلب حتی فکر هم نمی‌کنند که واقعا کی هستند. با این همه این مساله شخصیتی در همه وجود دارد.

به همین دلیل آدم‌ها هر کاری از دستشان برمی‌آید می‌کنند تا از این هسته شخصیتی حمایت و مراقبت کنند. چون به‌طور کلی همه آدم‌ها در برابر تغییر مقاومت می‌کنند. به همین جهت دور این هسته شخصیتی را با لایه‌هایی می‌پوشانیم‌ لایه‌هایی که با خودذاتی (Essentialself) ما سازگاری دارند. اگر بخواهیم این لایه‌ها را از سمت هسته به طرف بیرون شناسایی کنیم، عبارتند از اعتقادات (Beliefs)، ارزش‌ها (Values)، نگرش‌های غالب (Dominantattitude) و نظریات (Opinions). همیشه تغییر لایه‌ها موجی نیز ایجاد می‌کنند. «مامان طلا/ طلعت» و دخترانش با عنایت به تغییر بعضی از لایه‌ها، هرگز دچار تحول نمی‌شوند، ثبات دارند و در برابر تغییر مقاومت می‌کنند. مادر حتی حاضر می‌شود زندگی‌اش را متلاشی کند، اما تسلیم نشود. او با خودذاتی‌اش سازگاری بسیار نزدیکی دارد و حاضر به تغییر آن نیست. دخترها هم همین‌طور و ما نمی‌دانیم چرا؟ اما پدر و ناصر تغییرپذیرند. هر دو متحول می‌شوند. هر دو تاوان پس می‌دهند. هر دو به سعادت می‌رسند و هر دو در اثر سوختن در آتش پاک می‌شوند. گذر از آتش امتحانی برای آنهاست، اما چون سیاوش و ابراهیم نیستند باید تاوان بدهند. بهایی که به‌دست می‌آورند بسیار گرانبهاست. عمده زن‌های اثر تغییرناپذیر و شرورند اما پروین به‌عنوان ناجی و مرشد ناصر این خصلت را ندارد. بیتا و مادر سرآمد این تغییرناپذیری‌اند، اما در سویه دیگر عمده مردها تحول‌پذیرند. جز فرزام که چند اسمی بوده و ذاتا آدم خبیثی است و حتی نزدیک‌ترین دوستانش را منفجر می‌کند تا در نهایت گرفتار شود، اما پدر و ناصر به سادگی تغییر می‌کنند، حتی دامادها هم خمیرمایه تغییر را دارند.

نکته دیگر این که پایان بد حتی رمان عالی را نابود می‌کند، اما پایان قوی، رمانی متوسط را به عرش اعلا می‌رساند. میکی اسپیلین (نویسنده مشهور جنایی) می‌نویسد: «فصل اول رمان شما کتابتان را پرفروش خواهد کرد. فصل آخر رمان شما، رمان بعدی‌تان را پرفروش خواهد کرد.» رمان‌هایی که پرحادثه بوده و از قضا هندوی شیدا هم چنین است، بشدت مخاطب را درگیر می‌کنند. پایان هندوی شیدا، پایان مثبت (Positive Ending) است و کاراکتر اصلی به هدفش می‌رسد، اما برای این رسیدن، بهای وحشتناکی را می‌پردازد. از زنده‌بودن به زندگی می‌رسد و در این رسیدن دیگر زیستن برایش غیرقابل تحمل نیست. دیگر مجاز نیست. او از سر ناآگاهی یا رسم زمانه نیست که به عرفان‌های پوشالی پناه می‌برد. حالا او می‌داند در بیابان بودن، برای شدن باید پای در وادی عشق نهاد. «به بیابان شدم. عشق باریده بود. چنان‌که پای مَردم به گِل فرو می‌شد، پای من به عشق فروشد». ناصر این واقعه را به‌گونه‌ای دیگر روایت می‌کند. ناصر با عملگی برای تعمیر بارگاه عارفی بزرگ، در نهایت شأنیت ورود به خیمه سالار شهیدان را به دست می‌آورد. عشق و علاقه‌اش به معصوم دهم، عقد در بارگاه او، رسمیت در خیمه معصوم پنجم و در نهایت رستگاری. نثری قابل‌قبول، اثری حادثه‌پرداز، با تکیه بر مضمون عشق و نجات به‌وسیله منجی و تکیه بر باورهای مذهبی، ساختمان هندوی عاشق را می‌سازد.

نصرالله قادری

نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها