شیوا اردویی، بازیگر تئاتر

شیفته تئاترم چون شبیه زندگیست

گفت‌وگو با شهاب آگاهی نویسنده و کارگردان تئاتر

و ناگهان، مردگان برمی‌خیزند

شهاب آگاهی که این روزها نمایش «وقتی ما مردگان برمی‌خیزیم» را در سالن حافظ ‌روی صحنه برده، سال‌ها پیش رشته برق دانشگاه شریف را رها کرد تا تمام هم و غم‌اش را صرف تئاتر کند و در نهایت ترجیح داد درسش را هم‌راستا با علاقه‌اش ادامه دهد و در مقطع کارشناسی‌ ارشد کارگردانی در دانشگاه هنر تحصیل کرد. وقتی ما مردگان برمی‌خیزیم، هفتمین اثر اوست.
کد خبر: ۸۴۵۲۷۵
و ناگهان، مردگان برمی‌خیزند

به گزارش جام جم آنلاین، با او در باره این نمایش به گفت‌وگو پرداختیم.

بیشتر مخاطبانی که پیش از تماشای نمایش وقتی ما مردگان بر می‌خیزیم نمایشنامه هنریک ایبسن را مطالعه کرده‌اند بر این عقیده‌اند که برداشت شما از نمایش، نو و منحصر به‌فرد بوده است. چگونه به این برداشت رسیدید؟

در این نمایش، من تفاوت زاویه دید آدم‌ها به زندگی را به تصویر کشیده‌ام. داستان، درباره مجسمه‌سازی به نام روبک است که یکی از آثارش با عنوان «روز رستاخیز» بسیار مشهور شده است. مجسمه‌ساز و همسرش مایا پس از سفرهای زیاد به نروژ باز می‌گردند و او بار دیگر با ایرنه زن الهام‌بخش شاهکار هنری‌اش روبه‌رو می‌شود. روند کاری کنونی مجسمه‌ساز، او را راضی نمی‌کند و تنها راه بازگشتش به نقطه اوج زندگی هنری را آغاز رابطه عاطفی با همان زن مدل می‌داند و به سوی او کشیده می‌شود.

به نظر می‌آید ایبسن همیشه به دنبال ایجاد گره‌هایی بغرنج در نمایشنامه‌هایش بوده است؛ برای نمونه در نمایشنامه «خانه عروسک» یا «دشمن مردم» چنین موقعیت‌هایی را ساخته است. در نمایش وقتی ما مردگان بر‌می‌خیزیم نیز افراد در موقعیت‌های اخلاقی قرار گرفته‌اند. انگار مایا نوعی رابطه خاص با مرد شکارچی به نام اولفهایم، دارد و روبک هم به سراغ ایرنه رفته است و این گره، فضایی پیچیده ایجاد کرده است.

با این دیدگاه شما موافقم، البته در نظر داشته باشید نمایشنامه وقتی ما مردگان برمی‌خیزیم، به عنوان آخرین اثر ایبسن، فاصله زیادی با روند نمایشنامه‌نویسی او در طول زندگی هنری‌اش دارد تا جایی که برخی منتقدانش، واکنش تندی به آن دارند؛ اما جویس به آنها پاسخ می‌دهد که این اثر، شاهکاری است که هنوز فهمیده نشده و فضای وهم‌آلود را نشان می‌دهد.

اصل حادثه نمایشنامه، این است که روبک از مرگ روحی، به زندگی روحی و از زندگی فیزیکی به مرگ فیزیکی می‌رسد. پس ما در این نمایش شاهد یک منش عارفانه هستیم. روبک همه چیز را کنار می‌زند تا به لحظه پرشکوهی که همه خوشی‌ها و لذت‌های تعریف‌شده برای خودش در آن وجود دارد، برسد یعنی کاملا نگاهی شرقی در اثر جاری است.

موزیکال بودن اثر با چه هدفی بوده است؟

اجرای این گونه، سبک و دلبستگی من است و به من شاعرانگی می‌دهد.

شباهت‌هایی بین کار شما و رضا ثروتی دیدم. در این باره چه عقیده‌ای دارید؟

منظورتان چه نوع شباهت‌هایی است؟

برای نمونه موزیکالیته بودن هر دو اثر...

ثروتی آخرین اثرش «فهرست» را موزیکال ساخته است در حالی که وقتی ما مردگان بر‌می‌خیزیم، سومین اثر من در این سبک است. در اثر ثروتی، ژست تصویری خیلی اهمیت دارد و همیشه باید در آن، از تصاویر پرداخت شده و شوکه کردن تماشاچی از طریق تصویر استفاده کرد، اما اثر من از دیدار آغاز نمی‌شود بلکه با شنیدار شروع می‌شود اما استفاده ثروتی از موسیقی، به علت متن اثر است که فضایی آوایی ساخته بود و موسیقی، در مرکز کار قرار نداشت، بلکه در حاشیه بود.

نمایش شما، اجرایی موفق دارد. این اجرای حرفه‌ای تا چه حد وابسته به پرفورمنس‌های پیشین اثر است‌؟

تمرین این کار از تیر سال گذشته آغاز شد و ما می‌خواستیم تولید این اثر را به دل جامعه ببریم. تمرین‌های مختلفی برای رسیدن به این هدف داشتیم. چهار پرفورمنس داشتیم تا محصولی که قرار است روی صحنه برود را از درون آنها برداشت کنیم یعنی از دل فعالیت همزمان تماشاچی‌ها و اجراگرها. تا حد زیادی به این هدف رسیدیم و بسیاری از موسیقی‌ها و اجراهای نمایش از این پرفورمنس‌ها گرفته شد. ما در هر یک از پرفورمنس‌ها، برداشتی را از متن نمایشنامه گرفتیم و روی آن کار کردیم و البته به ارتباط اثر با ایبسن هیچ اشاره‌ای نکردیم و فقط فضایی فعال را فراهم کردیم.

سرانجام، این برداشت‌ها را با هنرمندانی که می‌آمدند و مشارکت می‌کردند، به اشتراک گذاشتیم که باعث شد شمار زیادی نقاشی‌های عجیب، موسیقی‌های عجیب و واکنش‌های جالب از آن متولد شود. من فکر می‌کنم ما در پرفورمنس هایمان بنا به هدفی که داشتیم خیلی موفق بودیم.

منظورتان موفقیت از جنبه فرم است؟

برای من، اجرای فعال اثر مهم بود. حتی به نظرم آن‌قدر که در پرفورمنس‌ها موفق بودیم، در اجرای نمایش موفق نبودیم. در پرفورمنس‌ها، آزاد بودیم؛ آزادی و عمل کردن.

از دیدگاه خودتان، اصلی‌ترین ویژگی این اثر چیست؟

به نظرم بسیار مهم است که این کار از دل یک گروه در آمده است نه از اندیشه یک فرد. چرا که معتقدم اگر فقط از اندیشه یک فرد برمی‌آمد، کار به‌گونه‌ای فاشیستی می‌شد.

آیا برای اجرای نمایش حمایتی از گروه شده است؟

ما مشکلات زیادی داشتیم حتی برای فراهم کردن یک سالن اجرا. معتقدم مرکز هنرهای نمایشی باید حمایت بیشتری از گروه‌های تئاتر داشته باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها