ایران در جنگ جهانی اول

قحطی بزرگ قرن بیستم

ایران که طبق چند قرارداد استعماری از جمله 1907 و 1915 میلادی استقلال سیاسی‌اش از بین رفته بود با آغاز جنگ و حضور گسترده نیروهای خارجی، اقتصاد و کشاورزی‌اش را هم از دست داد و این موضوع همراه خشکسالی‌های پی‌در‌پی آن دوره زمینه ساز بروز بزرگ‌ترین قحطی قرن در این کشور شد.
کد خبر: ۷۹۳۶۸۶
قحطی بزرگ قرن بیستم

کمبود مواد غذایی، گرانی، شیوع بیماری‌های واگیردار و فشار نیروهای خارجی برای جمع‌آوری آذوقه بر دامنه مرگ و میر افراد افزود، به طوری که قریب به نیمی از جمعیت ایران در این سال‌ها با مظلومیت چهره در خاک کشیدند.

قحطی سال‌های 1296 تا 1298 ش که در خلال جنگ جهانی اول در ایران رخ داد بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین و پر تلفات‌ترین قحطی‌های تاریخ بشر محسوب می‌شود و بدون هیچ مبالغه‌ای می‌توان از آن با عنوان «قحطی قرن بیستم» یاد کرد. مدت، وسعت و شدت این قحطی در کمتر جایی اتفاق افتاده بود، ولی متأسفانه در ایران آن دوره، به دلایل مختلف طبیعی و سیاسی رخ داد و جان میلیون‌ها نفر از ایرانیان را گرفت.

در وصف کشتار این قحطی فقط ذکر آمار جمعیتی ایران کافی است. بر اساس نوشته‌های بسیاری از فعالان خارجی در ایران از جمله «راسل» وزیر مختار بریتانیا در ایران و همچنین تخمین از طریق انتخابات شکل گرفته در کشور جمعیت ایران در سال 1914 م بین بیست تا بیست و یک میلیون نفر بر آورد می‌شده است در حالی که این رقم در سال 1919 م به یازده میلیون نفر کاهش یافته و نزدیک به نیمی از جمعیت ایران در این مدت تلف شدند.

بی‌شک این بزرگ‌ترین قتل عام قرن بیستم در ایران محسوب می‌شود که متأسفانه بسیاری از مورخان از آن غافل شده یا سعی در انکار آن داشتند، اما توصیف و شرحی که وقایع‌نگاران داخلی یا جاسوسان خارجی از اوضاع کشور در این ایام ارائه دادند سندی غیر‌قابل انکار درباره صحت مطالب ذکر شده و عمق فاجعه در ایران است. از جمله می‌توان به خاطرات «میرزا ابوالقاسم‌خان کحال‌زاده» اشاره کرد که در سنین جوانی نظاره‌گر این وقایع بوده است. وی با ذکر وسعت و شدت قحطی در ایران می‌نویسد: «این قحطی در تهران طوری باعث کشتار مردم شد که اغلب در کنار خیابان‌ها اجساد گرسنگان دیده می‌شد و نان نایاب و دیگر مواد غذایی هم فوق‌العاده کمیاب شد.»

لازم به ذکر است، این فاجعه مخصوص تهران نبوده و در بسیاری از نقاط کشور این مرگ و میر حادث و از شدت آن، مرگ و میر برای مردم امری عادی شده بود، به طوری که بسیاری از وقایع‌نگاران آن دوره از جمله ژنرال ماژرور دنسترویل، جاسوس انگلیسی که به اقتضای وظیفه‌اش به بخش‌های مختلف ایران سفر کرده بود آن را در خاطرات خود نقل می‌کنند.

این بلا به حدی عظیم بود که حتی گزارش‌هایی از آدم خواری نیز در کشور ارائه شده است و در همین منبع گزارشی از قتل یک پسر شش ساله توسط مادرش برای رفع گرسنگی ذکر می‌شود. بنابراین در چنین اوضاعی نباید از شنیدن اخبار خوردن گوشت سگ و گربه یا نزاع بر سر جنازه این حیوانات زیاد متعجب شد.

در بررسی ریشه‌های پدید آمدن این قحطی به عوامل مختلفی می‌رسیم که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در شدت قحطی و تلفات آن موثر بوده و مجموعه آنها در کنار هم فجایع ناشی از این قحطی در ایران را تکمیل کرد. علت اولیه قحطی ایران خِسّت آسمان و کاهش نزولات جوی در اواخر سال 1295 و اوایل1296ش بود که در پی آن یک خشکسالی سخت بر بخش‌های زیادی از کشور حاکم شد و البته دراین میان بروز آفت‌های گیاهی نیز مزید بر علت شد تا میزان برداشت محصول دراین مدت کاهش یابد.

البته این خشکسالی در همه مناطق کشور رخ نداد، اما بی کفایتی دولت در کنترل و مدیریت این اوضاع بحرانی، مانع بزرگی در کمک‌رسانی دولت به نقاط مختلف ایران بود؛ بنابراین باید اذعان کرد عدم حضور یک دولت مقتدر و مدبر مرکزی و نبود امکانات حمل و نقل وجاده‌های مناسب یکی دیگر از عوامل شدت این قحطی است.

البته لازم به ذکر است که دولت ایران تمایل به اداره امور داشته و حتی اقداماتی نیز در این زمینه و مقابله با قحطی انجام داد، ولی از آنجا که بشدت به نیروهای خارجی وابسته بود و آنان نیز جز در راستای مصالح اقدامی انجام نمی‌دادند فعالیت‌های دولت ایران بی‌ثمر بود.

بنابراین حضور بی‌شمار نیروهای خارجی در ایران را شاید بتوان بزرگ‌ترین معضل کشور در آن برهه و عامل اصلی بروز گسترش قحطی عنوان کرد که هر روز بر نابسامانی‌های سیاسی و اقتصادی کشور می‌افزود. در واقع حضور سه لشکر انبوه عثمانی، روسیه و انگلستان در ایران نیازمند تامین آذوقه مناسب و فراوان برای آنان و احشام‌شان بود و امروزه اسناد فراوانی از خرید گندم توسط این نیروها با هزینه بالاتر یا به اجبار از مردم حتی مازاد بر نیازشان برای ذخیره در دست داریم. حتی شواهدی هم وجود دارد که نشان می‌دهد انگلیسی‌ها گندم خریداری شده در ایران را که ساکنان آن از فرط گرسنگی در حال مرگ بودند برای تغذیه نیروهایش به باکو منتقل کرده‌اند.

در حالی که در همان زمان در مناطق همجوار ایران مثل بین‌النهرین یا هند غلات به اندازه کافی وجود داشت، ولی انگلیسی‌ها به خاطر صرفه‌جویی در هزینه و وقت از ورود آن خودداری و با خرید گندم از ایران فشار بر مردم را مضاعف می‌‌کردند.

از طرف دیگر اسنادی در دست است که نشان می‌دهد نیروهای درگیر در جنگ گاهی از سیاست زمین سوخته نیز استفاده کردند و قبل از خروج از یک شهر تمام منابع و آذوقه‌های آن را که احساس می‌کردند به دست دشمن می‌رسد، نابود کردند. این نیز مصداق دیگری از جنگی خارجیان علیه ملت ایران است.

طبیعی بود که این روند به کمبود غله، سوءاستفاده سودجویان و محتکران و بالا رفتن قیمت آن منجر می‌شد؛ به طوری که نرخ گندم طی سنوات جنگ تا 714 درصد افزایش یافت و بنابراین قدرت خرید گندم برای اقشار متوسط و پایین جامعه به صفر رسید. البته همان‌طور که ذکر شد دولت تلاش‌هایی را برای مقابله با این وضعیت انجام داد از جمله این‌که در برهه‌ای از زمان فروش غله به انگلیسی‌ها را ممنوع و جریمه‌های سنگینی برای متخلفان آن مقرر کرد یا این‌که برای جلوگیری از مرگ و میر و کمک به فقرا با کمک برخی از دولتمردان و خیرین طرحی برای اطعام مردم در شهر اجرا شد و غذایی به نام«دمپختک» را طبخ و بین مردم پخش کردند، به طوری‌که آن سال به نام «سال دمپختک» معروف شد.

اما این اقدامات فایده چندانی نداشت، زیرا دولت نه‌تنها از لحاظ اقتصادی تحت فشار بود و توان لازم برای ادامه این کمک‌ها را نداشت، بلکه استقلال لازم برای ادامه روند یا مقابله در برابر تصمیمات قوای خارجی را هم نداشت، در واقع نیروهای خارجی بخصوص روسیه و انگلستان به حدی بر امور داخلی ایران مسلط بودند که شاه مجبور بود با نظر آنان نخست‌وزیر خود را منصوب یا عزل کند.

از سوی دیگر نیروهای انگلیسی تنها منبع درآمد ایران یعنی چاه‌های نفت کشور را کاملا در دست گرفته بودند و علاوه بر ضبط معوقات نفتی ایران که باید طبق قرارداد دارسی به ایران می‌پرداخت کنترل چاه‌های نفت و فروش آنان را نیز کاملا در انحصار خود گرفتند و از این‌رو مبلغ ناچیزی از این ثروت خدادادی نصیب دولت ایران می‌شد.

فشار اقتصادی نیروهای خارجی بر ایران به همین موضوع ختم نمی‌شد و کار به جایی رسیده بود که در بخشی از تاریخ آنان به جای دولت از مردم مالیات می‌گرفتند و از طرف دیگر نیز عواید گمرکی ایران را که از دیگر منابع درآمدی آنان محسوب می‌شد کاملا در اختیار خود داشتند. این وضع اسفناک سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران تا پایان جنگ جهانی اول در ایران ادامه داشت و قریب به نیمی از جمعیت کشورمان را تلف کرد. با پایان جنگ جهانی و پیروزی متفقین در جنگ و تقسیم متصرفات و غنائم جنگی بین آنان، ایران که به رغم اعلام بی‌طرفی بشدت در این جنگ آسیب‌دیده و جمعیت کثیری از ملت خود را از دست داده بود سندی چهارده صفحه‌ای را به عنوان «دعاوی ایران خطاب به کنفرانس مقدماتی صلح در پاریس» ارائه کرد تا شاید بتواند به بخشی از خسارات خود دست یابد، اما با وجود این‌که در این سند به بسیاری از فجایع صورت گرفته در ایران اشاره نشده بود، ولی باز هم ایرانیان نتوانستند در عهدنامه صلح ورسای حتی به اندکی از حق و حقوق ضایع شده خود دست یابند و مظالم صورت گرفته به این ملت بی‌هیچ تاوانی در دل تاریخ مدفون شد.

دکتر محمدرضا پردلی / عضو هیات علمی دانشگاه زابل

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها