کتاب «و جهان آبستن زاده شد» تازه‌ترین اشعار دکتر ضیاء موحد را دربر‌می‌گیرد

محلول شعر و فلسفه

دکتر ضیاء موحد نامی محترم در ادبیات حرفه‌ای روزگار ماست، فلسفه‌دان و اهل منطقی که به‌طور حرفه‌ای بیش از 40 سال است که نامش با شعر امروز ایران گره خورده و شاید بتوان او را انفرادی‌ترین شاعر معاصر ایران هم نام نهاد.
کد خبر: ۷۵۲۶۴۶
محلول شعر و فلسفه

مردی که در تمام این سال‌ها که جریان‌های مختلف ادبی پاگرفتند، گسترش یافتند، کارگاه برگزار کردند و شاگرد و مریدپرور شدند و افول یافتند و خاموش گشتند، وارد هیچ نحله و گروهی نشد و ترجیح داد همواره خودش باشد و همچون نامش واحد و موحد بماند. نه اسیر شعر حجم و گفتار و رویکردهای فرمالیستی و انقلابی و... شد و نه تحت تاثیر بزرگان و هم‌ردیفان خود قرار گرفت تا شعرش در حد رونوشتی از‌ آنها تنزل یابد، ‌گرچه نباید غافل شد که او در تمام این سال‌ها بیش از هر نکته‌ای با حضور تاثیرگذارش در محافل آکادمیک، «دانشجو»پرور بوده است.

موحد در عرصه ادبیات تاکنون مجموعه‌هایی از جمله «بر آب‌های مرده مروارید» (۱۳۵۴)، «غراب‌های سفید» (۱۳۶۸)، «مشتی نور سرد» (۱۳۷۹) و نردبان اندر بیابان(۱۳۸۵) را منتشر کرده است؛ اما آنچه باعث شد تا امروز و در این صفحه برای شما از او بنویسیم، بهانه‌اش انتشار مجموعه تازه‌ای از اشعارش در کتاب «و جهان آبستن زاده شد» است که توسط انتشارات نیلوفر روانه بازار کتاب شده و گزیده‌ای از شعرهای 1386 تا 1391 موحد را دربر‌می‌گیرد.

ضیاء موحد در مجموعه آخرش بیش از همیشه محلول شعر و فلسفه را همراه دارد و خط به خط و سطر به سطر می‌توان رد آن را در معجون جهانی که آبستن زاده شده‌ مشاهده کرد، وقتی با تجربه این همه سال شاعری فرم نیمایی را با موسیقی‌ قافیه‌های گاه پنهان و گاه آشکارش در دست می‌گیرد و تماشای خاص یک استاد فلسفه را هم به آن می‌افزاید، نمی‌توان براحتی از کنار شعرش بی‌تامل گذشت و اتفاقا همین نکته مرز مهم تمایز شعر او از دیگرانی ا‌ست که در دهه 80 و 90 خورشیدی شعر می‌سرایند؛ دهه‌ای که ساده‌نویسی رواج یافت و آفتش ساده‌انگاری شد و کشف و آشنایی‌زدایی‌های مضمونی دم‌دستی گرچه شعر را تا نزدیکی‌های مخاطب عام و در دست‌گرفتن شبکه‌های متعدد اجتماعی پیش بُرد، اما گمشده‌ای یافت به نام هویت فردی که ناظر بر آرمان‌ها، رویکرد اجتماعی و نگرش فلسفی شاعر است و موحد همان انفرادی‌ترین شاعری است که به آن اشاره کردیم و در چنین روزگاری شعری می‌نویسد که نمی‌توان درباره‌اش تامل نکرد:

تاجی بر سر

داغی بر هر پر

چتری گشوده به حیرت

سکوت

با هزاران پر رنگین

اصولا شاعران از زیبایی می‌نویسند و می‌گویند، اما این زیبایی چه نسبتی با جهان و هستی دارد، به تعبیر شیخ اشراق (سهروردی) نخستین تجلی خداوند زیبایی است و شاید از همین روست که موحد وقتی در سطرهای بالا از یک «طاووس» سخن می‌گوید که به نوعی نماد زیبایی است، صرفا روایت زیبایی نمی‌کند و «حیرت» را هم به میان می‌کشاند.

اگر بخواهیم شاکله اصلی هویت فردی و تماشای شعری موحد را دست‌کم در این مجموعه بررسی کنیم شاه‌کلیدش شعر «مثل این دوره گرد» است که او برای آن بالانوشتی نیز برگزیده است: «بدان کلمه بر سه قسم است: اسم است و فعل است و حرف».

در ظاهر این جمله یک دستور نحوی زبانی ساده است که هرکسی به طور جدی زبان بداند و آموخته باشد شرح کامل آن را برایتان درباره ویژگی‌های اسم و فعل و حرف بازگو می‌کند، اما موحد زبان‌شناس نیست بلکه شاعر است و فلسفه‌دان و از همین روست که این کلید طلایی را شاید باید به گونه‌ای دیگر مورد توجه قرار داد.

فارغ از چندین ویژگی که زبان‌شناسان می‌گویند، اسم کلمه‌ای است که زمان ندارد، فعل کلمه‌ای است که دارای زمان است و دست آخر این حرف است که به تنهایی معنای مستقلی ندارد و به طور مطلق در بی‌زمانی به سر می‌برد؛ بی‌زمانی‌ که در نگاه اهل فلسفه اهمیت فراوانی دارد، چراکه برخی فیلسوفان بر این باورند که اساسا زمان واقعیت ندارد چراکه همان فعلی که در آینده قرار است رخ دهد در ادامه می‌شود حال و بعد می‌شود گذشته، حالا با این رویکرد بخوانیم این شعر را:

مثل شب

که در تاریکی بیدار می‌شود

مثل دریا

که در شب

مثل این دوره‌گرد

که در به در

کوبه کلمه‌ها را می‌کوبد

بدان که کلمه بر سه قسم است:

حرف است و حرف است و حرف

مثل شب که در تاریکی

مثل دریا

که در شب

حالا می‌فهمیم که موحد شاعر و اهل فلسفه چرا خط قرمز بر تمام انگاره‌های زبان‌شناسی می‌کشد و می‌گوید: « بدان که کلمه بر سه قسم است: ‌‌/‌‌ حرف است و حرف است و حرف»

نمونه‌های دیگری در همین مجموعه و با همین رویکرد وجود دارد که ما را به سمت این شاه‌کلید بیشتر راهنمایی می‌کند:

چه آسمان تاریکی

بگذار با پنج حرف ستاره بسازیم

چه خیابان‌های سوت و کوری

مگر عشق سه حرف بیشتر دارد؟

بیرون از الفبا هم می‌توان رفت

بگذار بی‌هیچ حرفی

ساکت به هم نگاه کنیم

موحد با حرف سروکار دارد، او حتی پا را فراتر می‌گذارد و با صراحت می‌نویسد: «بیرون از الفبا هم می‌توان رفت»، که دلالت بر دو نکته دارد، نخست کنایه به گروهی که فکر می‌کنند شعر صرفا در زبان اتفاق می‌افتد و تماشا و تامل شاعرانه را انکار می‌کنند و دیگری آنهایی که هیچ نوآوری را برنمی‌تابند: گاهی یک سکوت می‌تواند خود زیبایی باشد (به یاد آورید جان کیج و 4 دقیقه و 33 ثانیه سکوتش روی صحنه موسیقی را) مثل همان طاووس که پیش از این اشاره شد: «حیرت و سکوت در کنار هم» و اگر حرفی است فراخواندن به تامل و ندا سردادن در جهانی است که آبستن مفاهیم بسیاری است، در همین مجموعه شعر دیگری وجود دارد با نام لاتین tinnitus که معنای آن صدا کردن است، شاعر در همین شعر می‌گوید:

بی‌خواب شده‌ای؟

بیهوده لحاف بر خود مپیچ

گوشت نیست که صدا می‌کند

صدایت می‌کنند.

این صدا کردن و تاکید بر شنیدن و دعوت به تامل باز هم به گونه دیگری در این مجموعه وجود دارد:

آنان

نمی‌شنیدند

نه قطره‌های شبنم را

بر برگ‌ها

نه رود را که آرام می‌گذشت...

چرا نمی‌شنیدند؟ شاید صریح‌ترین پاسخ این باشد که باور نداشتند جهان آبستن زاده شده است، جهانی که پر است از نشانه‌ها و صداها و فراخواندن‌ها.

البته موحد دغدغه‌های یکسانی هم با دیگر شاعران دارد، از جمله انتقاد به گسترش فناوری و عصر ارتباطات و گم‌شدن انسان در جهان، وقتی در قلب اروپا می‌سراید:

اینجا کسی به فکر کسی نیست

جز دوربین‌ها

که بی‌تابانه دنبالت می‌کنند

یا در جای دیگر می‌گوید:

این شهر پر از شناسنامه بی‌نامست

و هر هویتی را انکار می‌کند

فارغ از رویکردهای محتوایی و اندیشه‌ای که در این مجموعه وجود دارد، ضیاء موحد در انتخاب قالب نیمایی و استفاده خوبش از ظرفیت‌های این قالب هم توانمند ظاهر شده است، شعرهای این مجموعه نشان می‌دهد‌ موحد شعر نوی نیمایی را به کمال خوانده و شناخته است و می‌داند ‌ چگونه می‌توان با شکستن سطرها، به کاربردن قافیه‌ها و ایجاد زنگ موسیقی در شعر مخاطب را تحریک به‌دنبال کردن شعر کند:

گُل:

یک مشت خون بسته

دریا:

سونامی عظیمی در کمین نشسته

خورشید:

دوزخی مخفی

در حفره سیاه

انسان:

یک قطره اشک پنهان

یک نطفه آه

و اینچنین جهان آبستن زاده شد

کافی است به قافیه‌های پنهان آه و سیاه و نشسته و بسته دقت کنیم که سهم بسزایی در ایجاد موسیقی شعر موحد دارد.

اما پایان کلام آن که در این مجموعه حضور کمرنگ عاشقانه‌های شاعر محسوس است، گرچه موحد ذاتا شاعری عاشقانه‌سرا نیست و تجربه و شناخت ما از او و آثارش نشان داده‌ هروقت سراغ این مفهوم پرکرشمه و درازدامن تاریخ ادبیات فارسی رفته است چندان چیزی به پیشینه درخشان آن نیفزوده است، اما بی‌تردید محلول شعر و فلسفه او با کمی جادوی عشق تاثیرگذاری‌ دوچندانی خواهد داشت.

سینا علی‌محمدی ‌/‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها