هفته‌ای که گذشت با توقیف نمایش «تانگوی تخم‌مرغ داغ» همراه بود که حاشیه‌هایی را در پی داشت، آنچه در ادامه می‌خوانید نقدی فنی بر نمایشی است که محتوای آن حساسیت‌برانگیز شد و آنطور که دادستانی تهران‌ آورده است برخی صحنه‌های نامناسب و الفاظ رکیک در این نمایش وجود داشته است که در این نقد درمی‌یابیم همین رویکرد نامناسب محتوایی در اجرا چگونه به ارزش‌های فنی نمایش هم صدمه زده است.
کد خبر: ۶۸۲۹۷۰
تانگوی کلیشه

***

وقتی تماشاگر بعد از 105 دقیقه نشستن پای این نمایش سالن را ترک می‌کند، چندان راضی به نظر نمی‌رسد. این رضایت نداشتن به معنای کوتاهی عوامل نیست؛ بلکه شاید بیش از همه پرداخت نامناسب نمایش و کارگردانی را بتوان از عوامل ضعف آن به حساب آورد.

نمایش تانگوی تخم‌مرغ داغ، داستان یک خانواده ایرانی سنتی است. قصه پدری که عاقد است و نقش آن را علی نصیریان ایفا می‌کند. متاسفانه باید گفت نصیریان با همه توانمندی‌هایش در انتخاب برخی نقش‌ها دچار تکرار شده است.

نقش او در این نمایش، شباهت‌های زیادی به نقشش در سریال «میوه ممنوعه» دارد. نصیریان در این نمایش بازیگر نقش پیرمردی متدین است، اما بی‌توجه به خواست خانواده و بچه‌های بزرگش، همسر دیگری را به عقد خود درآورده است. این همه ماجرا نیست. موضوع این است که پدر خانواده نه تنها همسر دیگری اختیار کرده، بلکه او را در خانه دیگرش در الهیه مستقر کرده است. این در شرایطی است که همسر اول و فرزندان دم بختش در شرایط مناسبی به لحاظ تمکن مالی به سر نمی‌برند.

شاید بعد از نصیریان، بیشتر بار نمایش روی حسین (با بازی امین زندگانی) فرزند بزرگ خانواده است. مردی که از صبح تا شب کارگری می‌کند، اما حواسش نیست که باید فکر خودش هم باشد و تشکیل زندگی دهد. با حرف‌های پدر و مادر تصمیم می‌گیرد به انتخاب همسر فکر کند. اما غیرمنطقی بودن روایت آنجا بیشتر جلوه می‌کند که او تحت تاثیر حرف دیگران دختری را انتخاب می‌کند که وصله خانواده نیست. بدتر آن‌که این انتخاب، انتخاب پدر خانواده است تا به نوعی خودش را از زیر بار مالی برهاند. در مورد فرزند بزرگ‌ خانواده هم باید گفت که اگرچه امین زندگانی تلاش کرده نقش یک مرد زحمت کشیده و کارگر مسلک را خوب ایفا کند، اما لطافت ذاتی او، این انتخاب را ناموجه جلوه می‌دهد.

مادر خانواده که نقشش را فرزانه کابلی ایفا می‌کند، مادری بی‌چاک و دهان که به ضرس قاطع می‌توان گفت فحش‌های او مخاطب را پس می‌زند. بدتر این‌که تماشاگر نمی‌داند چرا این قدر شخصیت مادرِ نمایش، اصرار دارد به بددهانی‌هایش در طول نمایش ادامه دهد و با تکرار این دشنام‌ها به زور از مخاطب خنده بگیرد

پسر کوچک‌ خانواده، نماینده یک جوان پرشر و شور است. جوانی با آرمان‌های روشنفکری، جوانی که صادق هدایت می‌خواند، جوانی که در مناسبات خانواده خودش را درگیر نمی‌کند اما وقتی درگیر می‌کند، لبریز از عصیان است، جوانی که پر از عقده است، جوانی که نمایش می‌خواهد رفتارش را به شکل اغراق‌آمیزی انقلابی نشان دهد.

دختر خانواده هم، دختری دم‌بخت است. دختری که دور از چشم پدر آواز می‌خواند و آوازش را با اسم مستعار، رادیو پخش می‌کند. دختر می‌خواهد پیشرفت کند، اما به فکر آبروی خانواده و تعصبات پدرش است. دختری که خانواده به کلیشه‌ای‌ترین شکل ممکن می‌خواهد با هر کس و ناکسی او را به خانه بخت بفرستد.

و اما مادر خانواده که نقشش را فرزانه کابلی ایفا می‌کند، مادری بی‌چاک و دهان که به ضرس قاطع می‌توان گفت فحش‌های او مخاطب را پس می‌زند. بدتر این‌که تماشاگر نمی‌داند چرا این قدر شخصیت مادرِ نمایش، اصرار دارد به بددهانی‌هایش در طول نمایش ادامه دهد و با تکرار این دشنام‌ها به زور از مخاطب خنده بگیرد.

شاید بزرگ‌ترین ضربه را به نمایش، همین موضوع وارد کرده باشد. این گفته به آن معنا نیست که کابلی نقشش را بد بازی کرده، بلکه سخن این است که این همه وقاحت در نظر گرفته شده برای نقش یک مادر، آن هم در نمایشی ایرانی، نه‌تنها مخاطب را پس می‌زند و خنده او را باعث نمی‌شود، بلکه تاثیر دراماتیک نمایش را هم کاهش می‌دهد.

عوامل دیگری جز مواردی که ذکر شد، به عدم توفیق نمایش منجر شده است. به عنوان نمونه در نمایش، مخاطب با عنصر گره‌افکنی و بحران مواجه می‌شود، اما هرگز نقطه اوجی نمی‌بیند. حتی از جایی به بعد نمی‌داند داستان قرار است چه گرهی را بگشاید.

در واقع داستان از جایی به بعد لق است. از طرفی نمایش ابهامات زیادی را در ذهن مخاطب به وجود می​آورد که او را از مسیر اصلی داستان دور می‌کند. مثلا این‌که تماشاگر نمی‌داند چرا در پایان نمایش قرار است خانواده مورد نظر برود و در مسجد زندگی کند؟ به تبع آن، نمی‌داند چرا مادر و دختر خانواده به این دلیل گریه و زاری به راه انداخته‌اند؟

تنها پاسخی که نمایش به تماشاگر می‌دهد این است که قرار است پسر بزرگ خانواده ازدواج کند و در آن خانه مستقر شود، بنابراین دیگر اعضای خانواده باید آنجا را ترک کنند. اگر پاسخ این است، که اوضاع بدتر می‌شود چون پسر بزرگ خانواده در نمایش از دختر مورد نظرش پاسخ منفی دریافت کرده و از طرفی در طول روایت داستان، این فرد مردی فداکار نشان داده شده است که حاضر نیست موقعیت خانواده را به خطر بیندازد.

بامداد محمدی /‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها