این روزها مصطفی عبداللهی مرگ تصادفی یک آنارشیست را در تئاتر شهر روی صحنه دارد. نمایشنامه این اثر از نوشته​های «داریو فو» است.
کد خبر: ۶۴۵۰۸۹
مرگ کاملا تصادفی در یک متن انقلابی

این نویسنده برنده نوبل ادبی، بیشتر متونش در ایران ترجمه شده، اما آن طور که باید اجرا نشده است. او کمدی نویس مطرحی است و همواره هم با نگاه منتقدانه و سیاسی، ارکان اجتماعی ایتالیای درگیر با مافیا و فاشیسم را واکاوی کرده است.

مصطفی عبداللهی بر آن است تا در فضایی واقعگرا و روابط مشخص، مراحل مختلف یک نمایش را نمایان کند و هدف، پرداختن به فساد حاکم بر قوه قضاییه ایتالیاست. در ضمن کمدی داریو فو هم در آن باید مشهود باشد. نوعی کمدی متاثر از کمدیا دلارته ایتالیایی که بیشترین هدفش کسب لذت است، اما داریو فو چندان به این لذت، حظ بصری و نمایشی اکتفا نمی‌کند، بلکه بر آن است تا اندیشه خود را در لفافه و حتی آشکارا به کرسی بنشاند. به همین دلیل متن موفق است و عبداللهی هم از صحنه دوم به بعد، با شیوه درست جریان را پیش می‌برد، اما در صحنه اول، ضرباهنگ لازم و انرژی کافی برای ایجاد فضایی سرخوش موجود نیست.

حتی برای خود میکائیل شهرستانی هم به عنوان یکی از بازیگران این اثر، از صحنه دوم به بعد وضع و جریان درست بازی مشخص‌تر است. به هر روی او توانسته پیچ و تاب لازم را به ماجراها بدهد و از پس سرگرم کردن مخاطب برآید، اما به لحاظ القای اندیشه شاید هنوز هم بشود چاره‌اندیشی کرد. شاید کمدی شدن محض مانع از آن شده و شاید هنوز شیوه بازی آن‌قدر گرم و گیرا نشده که بتوان با اتکا به آن، به شرایط مطلوب‌تر اجرا امیدوار شد.

«مرگ تصادفی یک آنارشیست» واقعا یک متن انقلابی است و در آن سعی شده علیه جریان لیبرالیستی حاکم بر ایتالیا انتقاد شود تا نظام حاکم از طریق یک متهم یا روانی (با بازی میکائیل شهرستانی) به چالش کشیده شود. این روانی که استاد دانشگاه هم ممکن است باشد، هر بار در لباس یک آدم، دیگران را سرکیسه کرده و حالا بازپرس ویژه جرائم مربوط به دزدی و کیف‌قاپی به دنبال محکوم کردن و نسبت دادن اتهامی به این موجود زبر و زرنگ است و چون کم می‌آورد، او را از دفترش می‌راند، اما روانی متوجه این نکته می‌شود که اقدامات اشتباه پلیس به خودکشی یک آنارشیست منجر شده که خود را از پنجره پلیس سیاسی به بیرون پرتاب کرده است. در صحنه بعدی، روانی در لباس قاضی ویژه تحقیق و تفحص پیگیر این قتل می‌شود. او با دلایل و رفتارهای درست، رئیس پلیس و بازپرس جرائم سیاسی را به قتل و تخلف به دلیل جعل و کذب محکوم می‌کند. بازپرس جرائم سرقت، متوجه این روانی شده، ولی دیگران اصلا حرف بازپرس را باور ندارند. در این گیرودار یک زن خبرنگار اصرار دارد پرونده آنارشیست را به طور شفاف در روزنامه‌اش منعکس کند.

روانی هم به عنوان یکی از مشاوران پلیس به جای همکاری با رئیس پلیس، دلایل آن قتل مشکوک را افشا می‌کند. حالا این ماجرا دو تا پایان خواهد داشت؛ یا خبرنگار باعث آزادی اعضای پلیس می‌شود و بعد بمبی در آنجا می‌ترکد و قربانی خود خبرنگار است، چون پلیس با وجود دلسوزی این زن، به دلیل آگاه شدنش از اصل مطلب، اطمینان ندارد و او را در اتاق تنها می‌گذارد تا بمیرد یا او همراه روانی می‌گریزد و پلیس‌ها خواهند مرد. این نوع پایان‌بندی یادآور نگاه پست مدرنیستی و نبود قطعیت برای سمت و سو دادن به یک ماجرای نمایشی است.

در این نمایش سعی شده به لحاظ بصری حداقل‌ها به‌کار گرفته شود، چون یک مکان ثابت با تغییرات جزئی، اتاق‌های دوگانه‌ای از یک اداره پلیس را تداعی می‌بخشد. البته با حداقل‌تر از اینها هم می‌شد یک طراحی کاربردی‌تر را به خدمت گرفت تا تاثیر دیداری بیشتری به دنبال داشته باشد. شاید هنوز برخی به جنبه‌ها و ابعاد بصری حاکم بر صحنه آگاه نیستند، چون امروز دستاوردهای کارآمدی به خدمت گرفته می‌شود؛ مانند اسلاید، ویدئو پروجکشن، المان‌های گویا و طراحی‌های پیچیده و به هم تنیده و از همه مهم‌تر خالی شدن فضا در اتکا بر بازیگری، زمینه‌ساز چنین جریانی است. در طراحی لباس هم واقعگرایی مدنظر بوده تا پلیس و قاضی و کلاهبردار را از هم تمیز دهیم. البته داریو فو ایتالیایی، نوشتارش ریشه در کمدیا دلارته دارد و به همین‌دلیل نیز بازیگر اصلی مدام در حال نقش عوض کردن است و البته در اینجا اقشار بالادست همان حزب حاکم بر ایتالیاست که سعی می‌کند به گونه‌ای مخالفان خود را از پیش رو بردارد.

رضا آشفته / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها