حسین زکریائی عزیزی در نشست رونمایی کتابش «ساعت قرار» مطرح کرد؛

کتابم زبانی داستانی دارد اما مستند است

به گزارش قفسه کتاب، «ساعت قرار» نوشته حسین زکریائی عزیزی با سخنرانی حجت‌الاسلام‌ عبدالعلی گواهی، غلامحسین دربندی، گلعلی بابایی و جمعی از اهالی ادبیات و رسانه و مولف اثر در سرای کتابخانه کتاب و ادبیات ایران رونمایی شد.
کد خبر: ۱۴۲۸۵۰۳
 
ساعت قرار؛ اثری مستند با زبانی داستانی
در ابتدای این نشست زکریائی عزیزی با اشاره به این‌که کتاب «ساعت قرار» به روایت خاطرات آن دسته از فرماندهان شهید و بسیجیان آفریننده حماسه‌های ویژه در سال‌های دفاع مقدس می‌پردازد که تاکنون میان مردم ناشناخته بوده‌اند، گفت: میان سال‌های ۷۸ تا ۸۴ که در صفحه جنگ روزنامه جمهوری اسلامی فعالیت می‌کردم، مصاحبه‌های بسیاری با فرماندهان جنگ از جمله حاج احمد کاظمی، سردار سلیمانی و ... انجام دادم و در این گفت‌وگوها به خاطرات این بزرگان درباره دیگر فرماندهان جنگ پرداختم. شخصا به مستندسازی در جنگ اعتقاد دارم و با این که کتابم، زبانی داستانی دارد، اما مستند و حاصل همان گفت‌وگوهایم با فرماندهان جنگ است. من زیباترین خاطرات این افراد را تبدیل به داستان کردم.
   
«ساعت قرار» بیست ‌و هشتمین کتابم است
این نویسنده و پژوهشگر عرصه ادبیات دفاع مقدس با بیان این‌که تلاش کرده داستان‌ها را به صورت مختصر بیان کند، ادامه داد: شاید با این شیوه مخاطب شخصیت یک شهید را کاملا نشناسد، اما می‌تواند در ذهن او جرقه‌ای ایجاد کند تا به جست‌وجوی شناخت هرچه بیشتر آن شهید مدنظر بپردازد. حدود ۱۰ سال پیش کتاب «گفت‌وگوی ناتمام» را درباره نماز شهدا منتشر کردم و بعد از این وقفه «ساعت قرار» که بیست ‌و هشتمین کتابم است، روانه کتابفروشی‌ها شد. تفاوت این اثر با دیگر کتاب‌های من در همین برخوردار بودنش از زبان داستانی است. 
   
ضرورت افزایش تولید در حوزه ادبیات دفاع مقدس
حجت‌الاسلام‌ گواهی نیز در این نشست به سابقه آشنایی خود با مولف کتاب اشاره کرد و گفت: کسانی که دغدغه مالی دارند، برای کار سراغ عرصه فرهنگ نمی‌روند، اما ایشان از جوانی با دغدغه‌هایی ارزشمند وارد این حوزه شده و در آن ثابت قدم مانده است.
   
مردم شهر ابوعمار، او را نمی‌شناسند!
گواهی ادامه داد: من با سه شهید در کتاب «ساعت قرار» مانوس بودم؛ شهید ابوعمار فرمانده سپاه مریوان که البته فامیلی ایشان افتخاریان بود و به ابوعمار معروف شد. ایشان آمد در نمازخانه صحبتی کرد و من را هم به محور جانوران مریوان اعزام کردند. وقتی اسم ابوعمار را می‌آورند مردم صلوات می‌فرستند و عشق و علاقه مردم به او مثال زدنی است. عجیب است که مردم خود شهر ابوعمار شاید چندان ایشان را نمی‌شناسند.وی در ادامه به آشنایی‌اش با شهید بصیر که خاطراتی از او در کتاب «ساعت قرار» روایت شده، اشاره کرد و ادامه داد: من در هفته تپه و در عملیات کربلای ۵ با ایشان آشنا شدم. در آنجا او گفت که من هیچ چیزی نمی‌خواهم فقط گروهان و دسته‌های من باید روحانی داشته باشد. درباره این مسائل در دفاع مقدس قلم‌فرسایی نشده است. خانواده ایشان همه یا در جنگ فعال بودند یا شهید شده بودند. شهید بصیر در زمان جنگ تحمیلی بچه‌های کوچک زیادی داشت و زندگی سختی را می‌گذراند اما روی اعتقادات خود راسخ بود.
   
سردار سلیمانی، تفکر مقاومت را صادر کرد
امیر غلامحسین دربندی نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان این‌که ما قبل از جنگ هم جنگ داشتیم، بیان کرد: استکبار جهانی گروهک‌های تروریستی ایجاد کرده بود که در شهرهای مختلف جهان آشوب به پا کنند. در همین راستا بود که سردار سلیمانی دو کشور را از دهن اژدهایی مانند داعش بیرون کشید و تفکر مقاومت را صادر کرد. قبل از جنگ هم گروهک‌های تکفیری شهرهای ما را اشغال کردند و جنایات مختلفی را شکل دادند. شهید صیاد شیرازی توانست با فرماندهی خود شهرهای مختلف را آزاد کند.
وی با اشاره به کتاب «جنگ قبل از جنگ: برگرفته از خاطرات امیر سرتیپ مصطفی گودینی» بیان کرد: زمانی به دیدار ایشان رفتم و متوجه وضعیت بد جسمانی‌اش شدم. ایشان بیان کرد که بارها در فرآیند جنگ صدمه دیده و از شکنجه‌های وحشتناکش گفت. باید به سیده فاطمه طالقانی هم اشاره کنم که کودک سه ساله‌ای‌ بود و در اصفهان به دست منافقان به آتش کشیده شد. اینها جنایاتی است که باید بیان شود.
   
ترسیدم اما در دلم آرامش را حس کردم
در بخش دیگر این نشست گلعلی بابایی ضمن تقدیر و تشکر از مولف کتاب «ساعت قرار» بیان کرد: من ۵۸ ماه از دوران نوجوانی و جوانی‌ام را در دفاع مقدس گذراندم و با نیمی از شهدایی که در کتاب خاطرات آنها آمده، مانوس بوده‌ام. در سوره فصلت آمده که «کسانی گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است! سپس استقامت کردند.» در متن عربی این آیه کلماتی آورده شده که نشان می‌دهد نتیجه‌ مقاومت پیروزی است. در جنگ احزاب به پیامبر(ص) گفته می‌شود که ما بر دل دشمنان تو خوف انداختیم. در آیه دیگری در سوره احزاب هم مشابه این پیام آمده است. این نویسنده حوزه دفاع مقدس ادامه داد: من و شعبان احسان‌پور در ۱۸ سالگی در هورالهویزه از شب تا صبح در کمین بودیم. پشه‌ها ما را اذیت می‌کردند اما آرامش داشتیم. من یک مسافت ۷۰۰‌متری را در اینجا طی کردم و تمام وسایلم را انداختم، ترسیدم اما در دلم آرامش را حس کردم.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها