ساسان ناطق در برنامه «جلد دوم» مطرح کرد

راوی را به حرف بیاوریم که زیبایی روایتش دیده‌ شود

برنامه گفت‌وگومحور «جلد دوم» از شبکه کتاب با حضور ساسان ناطق، نویسنده کتاب «خانه امن» از انتشارات سوره مهر پخش شد.
کد خبر: ۱۴۲۷۳۹۲

ناطق درباره روایت‌ کتاب خود، بیان کرد: این کتاب خاطرات سردار سرتیپ‌دوم پاسدار، بهرام نوروزی از اعضای کمیته انقلاب‌اسلامی و از فرماندهان نیروی‌انتظامی است. روایت این کتاب سال۱۳۹۸ ازسوی دفترمطالعات تحقیقات عقیدتی - سیاسی فراجا به ما واگذار شد که ایده بسیار خوبی بود. 
وی ادامه داد: یکی از ویژگی‌های کتاب خانه امن بیان صریح بهرام نوروزی در روایت خاطرات خود است. طبیعتا بخش اعظمی از نویسندگان می‌دانند مصاحبه یک گفت‌وگوی دو طرفه است و زمانی که این اتفاق می‌افتد و هر دو طرف به خوبی یکدیگر را می‌شناسند، کار به خوبی پیش می‌رود. «صداقت» واژه اصیلی است که باید هم در نویسنده و هم در راوی وجود داشته‌باشد. ما در نوشتن این کتاب از مشورت محتوایی همکاران‌مان در نیروی انتظامی برخوردار بودیم و اگر مسأله‌ای به دلیل این صداقت و صراحت راوی پیش می‌آمد، با توضیح مناسب آنها را متقاعد می‌کردیم که هیچ مسأله و مشکلی در این گفتار نیست. به همین دلیل یکی از ویژگی‌های قابل توجه این کتاب بیان صریح راوی در بازگویی خاطرات خود از وقایع جنگ است.
این نویسنده با اشاره به آوردن نام پدر و مادر سردار بهرام نوروزی در مقدمه کتاب، گفت: یکی از مواردی که من در کارهای خود سعی می‌کنم انجام دهم، این است که خانواده این عزیزان را خوب نشان دهم. اینها فرزندان پدر و مادرهای ویژه‌ای هستند که شاید دیگر نسل‌شان تکرار نشود. برای من مهم است که بهرام نوروزی از چه پدر و مادری به این درجه نایل شده‌است.
ناطق عنوان کرد: این موارد باعث می‌شود خواننده متوجه شود شخصی که من خاطرات آن را نوشتم، کسی غیر از من و جدای از من نیست و ما ایران هستیم و در این کار سعی کردم گوشه‌هایی از کرمانشاه، بافت و معماری آن و شهرهای دیگر دیده شوند. هر کاری که بتواند بخشی از آنچه خود راوی دارد و اقلیم زیست‌بوم را نشان دهد، آن لحن سعی می‌کند خود را خیلی زیباتر بنمایاند. ما در طول جنگ آرزوها و حسرت‌های زیادی داشته‌ایم پس ما باید این موارد را در نوشته خود به مخاطب بشناسانیم و «مقاومت مردمی» شاید نزدیک‌ترین نمود به حوزه «حماسه» است. 
این نویسنده با توجه به روایت اول شخص برای برقراری ارتباط بی‌واسطه بین مخاطب و راوی در این کتاب، افزود: روایت اول‌شخص صمیمیت و زیبایی خاصی در همذات‌پنداری و ارتباط با مخاطب برقرار می‌کند. ما با مثلثی روبه‌رو هستیم که اضلاع آن متشکل از نویسنده، راوی و ناشر است. این کتاب همان‌گونه که راوی آن خوب صحبت می‌کند باید به مذاق خواننده کتاب هم خوب و دلنشین باشد.
وی ادامه داد: اولین مواجهه خواننده در خواندن هر کتابی با نثر و زبان روان آن است. من سعی می‌کنم در مصاحبه، که یک گفت‌وگوی هدفمند دو طرفه است، سؤالاتی هدفمند از راوی بپرسم که خواننده به یک نتیجه معقول برسد و اگر راوی‌ها ممکن است مسأله‌ای را بیان نکنند، آن وظیفه ماست که سؤالاتی درست از آنها بپرسیم. ما باید راوی را به حرف بیاوریم که زیبایی آن داستان دیده شود.
ناطق در پایان گفت: درک زیبایی بسیار لذت‌بخش است که پیشینه و تاریخ کشور ما آن را ثابت کرده‌است. همان‌طور که نیچه می‌گوید:«خوب جنگیدن هنر است.» و چقدر این جمله زیبا و به دفاع‌مقدس ما نزدیک است. من به عنوان نویسنده کتاب «خانه امن» موظف هستم بهرام نوروزی‌ها و خوب جنگیدن‌شان را به مخاطب نشان دهم.

مرا بیچاره کردید!

فهمیدیم چند ماه از ورود چند نفر از ترکمنستان شوروی می‌گذرد و خبری از آنها نیست. در این مدت یا باید به کشورهای دیگر می‌رفتند یا به کشور خودشان برمی‌گشتند. آن روزها خبر می‌رسید بی‌حجابی و فساد اخلاقی در مشهد دارد زیاد می‌شود. گشت و نظارت را بیشتر کردیم و چند زن و مرد ترکمنی را در یک خانه اجاره‌ای با چند حلقه فیلم ویدئویی و مشروبات الکلی گرفتیم. وقتی پرونده آنها را به دادگاه بردیم گفتند نوارها را بررسی کنیم و بنویسیم توی نوارها چه است. کار را به پیرمرد پاسداری که سن و سالی از او گذشته بود سپردم. به او گفتم در یکی از اتاق‌ها فیلم‌ها را بازبینی کند و دو سه سطر از محتویات آنها بنویسد. کارها پیش می‌رفت که بچه‌های گشت چند نفر از اتباع خارجی را همراه چند بومی محل درحال رقص و آواز و فحشا دستگیر کردند. بازجویی از آنها ادامه داشت که زن پیرمردِ بازبین به کمیته آمد. شاکی بود و می‌گفت چه بلایی سر همسرش آوردیم. پیرزن می‌گفت همسرش آن مرد سابق نیست. می‌گفت دو ماهی می‌شود به مسائل زناشویی بی‌علاقه شده و به او نزدیک نمی‌شود. بعد از رفتن او، پیرمرد را صدا زدم. به او گفتم همسرش می‌گوید عشق و عاشقی از یادش رفته و بی‌خیال مسائل زناشویی شده است. گفت: مرا بیچاره کردید. یه کاری دادید دستم که از خیلی چیزا سیر شدم... می‌گفت محتویات فیلم‌ها غیرقابل تعریف است و مانده چه چیزی به دادگاه بنویسد. وقتی داشت می‌رفت گفت: «اگر میشه این کار را ازم بگیرید و نذارید بیشتر از این آخر و عاقبتم به خطر بیفته.» کار را به یک نفر دیگر سپردیم و پیرمرد رفت دل زنش را به دست بیاورد.

newsQrCode
برچسب ها: کتاب نویسنده ناطق
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها