چند خط درباره کتاب «برای میلگردها سعدی بخوان»

می‌شود از بهشت ننوشت؟!

در اوج آشوب‌ها و تاریکی‌های پاییز۱۴۰۱، در اوج فراخوان‌ها و توهین‌ها و تحقیرها و تزریقات سیاه رسانه‌ای، پنج بانوی دوست و نویسنده را ببرند بازدید یکی از شگفت‌انگیزترین، پرروایت‌ترین و غرورآمیزترین نقاط ایران عزیز (ساده‌اش می‌شود: بهشت گمشده!)؛ و بعد از آنها روایتی نخواهند! مگر می‌شود؟! قصه کتاب «برای میلگردها سعدی بخوان»‌ همین است.
کد خبر: ۱۴۲۵۴۷۷

روایت از دو روز پرماجرا و شگفتی، از زبان متحیر پنج قلم متفاوت که سال‌هاست هرکدام به سبک و سیاق خودشان از ذهن خلاق‌شان می‌تراود و حالا از سفر برگشته‌اند و همه خودجوش، با خودشان قرار گذاشته‌اند این‌بار درباره معدن چادرملوی یزد قلم بزنند!
حاصلش هم شده پنج روایت خودخواسته و از دل‌برخاسته در ۱۶۰ صفحه که توسط انتشارات مهرستان در شمارگان هزار جلد، چاپ و منتشر شده‌است‌.
زینب عرفانیان، فائضه غفارحدادی، فاطمه سلیمانی‌ازندریانی، سمانه خاکبازان و سارا عرفانی همین پنج بانوی نویسنده ماجرا هستند.
یکی با قلم طناز و سؤال و جواب‌های بجایش مخاطب را درگیر و با خود همراه کرده، دیگری به جزئیات و حواشی اشاره کرده که از ذهن خیلی‌ها مغفول مانده؛ آن یکی، فارغ از عددها و رقم‌های مبهوت‌کننده، آن‌قدر ساده و روان تصویرسازی کرده که مخاطب نوجوان هم با متن و تصاویر همراه می‌شود؛ آن دیگری خیلی جدی و دقیق جلو رفته و از روایت‌های فرعی و تکمیلی هم مدد گرفته؛ آخری هم با زبان طنازانه و شاعرانه‌اش‌ در دل خشک کویر، جوانه‌های ترد و سبز امید و آگاهی را در دل مخاطب رویانده ‌است.
نقطه اتصال این قلم‌ها اما جدای از مکان و زمان و سوژه، تمام احساسات مشترک در واژه «ما» و «ایران» است؛ تمام شگفتی از مواجهه با دهانه حلقوی وسیع معدن و عظمت این مجموعه و مراحل تبدیل سنگ آهن به فولاد، تمام سختی نفس‌کشیدن در هوای آغشته به ذرات ریز و سیاه رنگ آهن، شادی لمس گلوله‌های ریز گندله، ترس از سقوط شمش‌های چندین تنی آهن، هیجان و اضطراب ناشی از انفجارهای معدن، و آرامش دلنشین دیدن این همه تلاش و توفیق، درست مثل خنکی رشته‌های سفید و عطر خوش گلاب فالوده در میدان امیرچخماق!
گویی نویسندگان این کتاب، رسالتی در برابر شهود حقیقت در دل حس کرده‌‌ و حالا هرکدام با تمام وجود، قلم‌ خود را چون سلاحی در میدان جنگ روایت‌ها نثار کرده‌‌اند.
شاید بشود گفت این کتاب،‌ روایت تضادهاست.
لطافت زن در برابر سختی آهن! رویش و شکفتنی نرم در دل خشک و سخت کویر، رشد و جریان‌یافتن در برابر ایستادن و عقب ماندن، موفقیت و پیشرفت در برابر سد تحریم و شکست، غرور از آگاهی و دانستن در برابر خودتحقیری از جهل و نفهمیدن و ... .
تضادهایی که شیرینی هرکدام، در مواجهه با دیگری بیشتر فهم شده و شاید بیشتر قدردانی می‌شود، حتی به قاعده رجوع به دیباچه گلستان سعدی و زمزمه: ماعرفناک حق معرفتک ... .
برشی از کتاب را با هم بخوانیم ...
«معدن از آن واژه‌های مرموز و پرابهت است.
همین که به گوش می‌رسد، در دلش ترس همراه با سختی دارد.
از آن واژه‌هایی که نه می‌شود به آن نزدیک شد، نه می‌شود از شدت کنجکاوی از آن دل کند.
انگار آدمی دلش می‌خواهد از کار معدن سر در بیاورد.
بداند چه جوری آدم‌ها از دل سنگ‌های بی‌جان طلا، آهن، مس و فولاد بیرون می‌کشند.
چگونه توانسته‌اند دل سنگ را بشکافند و عصاره جان زمین را برای ما به ارمغان بیاورند.
«برای میلگردها سعدی بخوان» گزارش سفر پنج نویسنده است درباره یکی از بزرگ‌ترین معدن‌های کشورمان.
معدن چادرملوی یزد. معدنی که نتیجه اراده جوانان همین مرز و بوم است و افتخار این خاک» ... .

newsQrCode
برچسب ها: کتاب نویسنده بهشت
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها