سید اسدا... لاجوردی هم مثل همه شیعیان، وصیت‌نامه‌اش را با این عبارت آغاز می‌کند؛ «اشهدُ ان لا اله الا ا... و اشهدُ ان محمد رسول‌ا... و ان علیا ولی‌ا... وصی رسول‌ا... و الائمة حادی عشر من بعد علی علیه‌السلام ائمة‌المسلمین»... و ادامه می‌دهد؛ بار الها! با تمام وجود می‌گویم: «کَم مِن ثناء جمیل لَستُ اهلا لَهُ نَشَرتَه»... و این فقط آغازی است بر متنی عجیب و تأثیرگذار که بیست و پنجمین سالگرد شهادت او، بهانه خوبی است برای بازخوانی آن.
کد خبر: ۱۴۲۰۴۲۳
نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی - دبیر گروه پایداری

با تمام وجود به انقلاب عشق می‌ورزم

عمرم را از دست دادم

خداوندا! عمری را - که بهترین نعمت بوده - از دست داده‌ام، در حالی که می‌توانست در راه تو و خدمت به انسان‌های مظلوم و مستضعف به کار گرفته شود؛ عمری که می‌توانست تا حدودی در جهت از بین بردن ارزش‌های منفی و ایجاد و احیای ارزش‌های الهی - انسانی مثمر ثمر افتد؛ عمری که می‌توانست در راه تحقق هدف‌های مقدس اسلام و اعتلای کلمه‌التوحید و تکامل صاحبش سپری گردد؛ عمری که می‌توانست از کمیتش بکاهد و بر کیفیتش بیفزاید و همگام با شهدای خداجوی، جویای راه وصول به تو باشد؛ عمری که با کمیت نسبتا زیاد، کوچکترین توشه‌ای بر نگرفته. لذا همین جاست که تمامی امیدش را و تمامی رجایش را، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواری تو و رحمت و فضل تو بسته است.

چند راهه‌های حیرت

خدایا! خوب می‌دانی آنچه را هم اکنون به قلم‌می‌آورم مدت‌های مدیدی است در درونم می‌گذرد و بر سر چند راهه‌های حیرت ندانم چیست؟ چه باید کرد؟ امور به کجا می‌انجامد؟ چگونه است که با نام اسلام و در ذی‌ اسلامیت شعارهای مردم فریب خالی محتوا، رواج پیدا می‌کند و آنها که مسئولیت جلوگیری از انحراف افکار را دارند ساکت می‌نشینند! و سهل است، بعضا تایید هم می‌کنند و هزاران سؤال، که هر کدام راهی را ایجاب و خطی را ترسیم می‌کند، قرار گرفته‌ام. اما خوشبختانه چون مقلد امام عزیز هستم، راه سعادت برایم روشن است و از خدا می‌خواهم اگر عمری بود، توفیق عمل بدان را پیدا کنم.

با تمام وجودم به این انقلاب عشق می‌ورزم

خدایا! با تمام وجودم به این انقلاب عشق می‌ورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابیونم، نسبت به حامیان ضد انقلاب نفرت دارم.
خدایا! تو شاهدی به همان اندازه - بلکه صد چندان - که به امام قاطع و سازش ناپذیرم عشق می‌ورزم، نسبت به سازشکاران و مدافعان عملی ضد انقلاب نفرت دارم. بیم آن دارم حوادث مشروطه مجددا تکرار شود یا ایران اسلامی به سرنوشت الجزایر دچار‌شود.

عاشق نظام هستم

خداوندا! از تو مصرانه می‌خواهم دست و قدم، زبان و قلم همه کسانی را که در جهت رهانیدن ضد انقلابیون و مرتدین و محاربین از چنگال عدالت، اعمال قدرت و نفوذ کرده‌اند و همه کسانی که پذیرای این ننگ شده‌اند برای همیشه از سرنوشت این مردم شهید پرور و شاهد قطع فرمایی.
خدایا! چون عاشق نظام بوده‌ام، از آن ترس داشتم که افشای چهره سازشکاران، لطمه‌ای ناچیز به نظام وارد آرد، به آنها توصیه می‌کنم که جدای از لفاظی و بازارگرمی‌های صنفی، به قیامت و حسابرسی‌های دقیق آن روز باور پیدا کنند.

وصیت به صاحبان قدرت و نفوذ

وصیتم به صاحبان قدرت و نفوذ این است که اگر حرکتشان را دوست می‌دارند، به جای شعارهای مردم فریب و سیاستمدارانه، توصیه‌هایی را که تلفنی و شفاهی در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلَأ و مترفین و حرامخواران و حرام اندوزان اعمال می‌دارند، با شهامت و رشادت، برای مردم بازگو کنند و از هر نوع توجیه و ماستمالی کردن‌های حفظ سمت و استمرار موقعیت صدارت بپرهیزند که خودفریبی و مردم‌فریبی بالاخره به پایان رسد و سر و کار با خیر‌الماکرین افتد.

توصیه‌ام به سردمداران

توصیه‌ام به سردمداران این است که به خدا توکل کنند و قاطعیت و سازش‌ناپذیری را از امام مردم بیاموزند و شعار نه شرقی و نه غربی را که خواست و حق مردم است و علت موجده این انقلاب بوده فراموش نکنند و مبادا که گذشت روزها و فرو افتادن، طبیعی شود و انقلاب و مهمتر از همه سختی‌های حرکت و فشارهای بین‌المللی موجب شود تعادلی را که شعار فوق ایجاب می‌کرده و بحمدا... تا حدودی ایجاد گردیده، به هم زنند و بدانند که قدرت مطلق از آن خداست و صرفا تکیه بر اوست که از هر قدرتی، انسان را و جامعه را بی‌نیاز می‌کند. اگر دچار حسابگری‌های سیاسی جدای از توکل شوند و بر ذهنیت‌های شکل گرفته، رضایت خدا و مردم مسلمان را ملاک قرار ندهند، گور خود و انقلاب را کنده و برای مردم، گورستانی بی‌نام و نشان در پهنه تاریخ ایجاد کرده‌اند و یادشان باشد که علت موجده، علت مُبْقیه نیز هست.

خطر منافقین انقلاب

خدایا! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را (همانان که التقاط، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به دست گرفته‌اند، هم رجایی و باهنر را می‌کُشند و هم به سوگ‌شان می‌نشینند، هم با منافقین خلق، پیوند تشکیلاتی و سپس...! برقرار می‌کنند، هم آنان را دستگیر می‌کنند و هم برای آزادی‌شان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش می‌کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک می‌شوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق‌کُشان می‌زنند و هم در حوزه‌های علمیه به فقه و فقاهت روی می‌آورند تا مسیر فقه را عوض کنند)، به مسئولین گوشزد کرده‌ام ولی نمی‌دانم چرا ترتیب اثر نداده‌اند.

خطری بیشتر از خطر منافقین خلق

به مسئولین بارها گفته‌ام که خطر اینان به‌مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است، چرا که علاوه بر همه شیوه‌های منافقانه منافقین، سالوسانه در صف حزب‌اللهیان قرار گرفته و کم کم آنان را در صفوف آخرین و سپس به صف قاعدین و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده‌اند، به گونه‌ای که عملا عقل و اراده منفصل برخی تصمیم‌گیرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصب‌ها و حفظ و ابقاء‌ها دست به تخریب می‌زنند و اعمال قدرت می‌کنند.

خیر و صلاح شما در رفاه نبود

به هر صورت، پدرتان که از همه چیز جز انقلاب و اسلام بیشتر دوستتان می‌دارد، خیر و صلاح شما را در رفاه نمی‌دانسته و نمی‌داند و امید دارد در زندگی، رفاه‌جویی و عافیت‌طلبی را آگاهانه به دور اندازید و با عزمی آهنین در کام مشکلات روید و توقع نداشته باشید دیگران برای حل مشکلاتتان اقدامی ولو ناچیز کنند. به جای چنین انتظاری در حل مشکلات مردم کوشا باشید و از سختی‌ها نهراسید و به گونه‌ای عمل کنید که هر مصیبتی و هر مشکلی هر قدر عظیم، در پیش اراده و عزم شما سر تسلیم فرود آورد و به جای این‌که بر شما چیره شود و شما را دست و پا بسته بر زمین افکند، بر امواج بظاهر سهمگینش سوار شوید و مهارش را به دست گیرید و بدانسو هدایتش کنید که می‌خواهید و اجازه ندهید که بر شما مسلط شود و تعادل شما را برباید.

مصلحت‌اندیشی‌های پشیمانی‌آور

هدف غایی از همه این تلاش‌ها، گسترش فکر التقاطی و انحرافی سازمان ضد خدایی‌شان است که جز اندیشه‌های مادیگرایانه و ماتریالیستی، چیز دیگری نیست و با بهره‌گیری از تجربیات مثبت و منفی همپالگی‌های چپ و منافقشان توانسته‌اند متاسفانه به نسبت بسیار زیادی تعداد کثیری از روحانیون را تحت تاثیر قرار دهند و با لطایف‌الحِیل، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا که بر اعمال جنایتکارانه آنان با دیده اغماض بنگرند و حتی در مواردی نظیر به شهادت رساندن باهنر و رجایی، به دست روی دست مالیدن‌های مسامحه‌کارانه و مصلحت‌اندیشی‌های پشیمانی‌آورنده متوسل شوند. باز مهمتر از همه این که با کمال تاسف، توانسته‌اند تعداد فراوانی از جوانان مسلمان را جذب کرده منحرف نمایند.
ای خانواده عزیزم! بهوش باشید مبادا که فریب تایید و تکریم‌های ریاکارانه این منافقان جدا از دین را بخورید. چه بسا با ظاهری چاکرانه و دلسوزانه به سراغتان بیایند و خود را چنان حزب‌اللهی جا بزنند که مسلمان‌ها و ابوذرها را جرات لحظه‌ای هم لباسی و همشکلی با آنان نباشد!
فرزندانم! اگر گاهی بر شما سخت می‌گرفته‌ام و این در حالی بوده که برایم امکان فراهم آوردن رفاه بیشتر بوده، از آن جهت بوده است که اعتقادی استوار به کریمه «ان مع العُسر یسرا» داشته‌ام و اگر می‌توانستم شما را و خانواده را بیشتر از آنچه تحمل کردید قانع کنم به طور قطع چنان می‌کردم و یقین داشتم که در تکوین شخصیت سالم و رشد یابنده شما مؤثرتر و کارسازتر بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها