احیای یک گونه مهجورمانده رادیویی
در نشست خبری دومین جشنواره مستند پژواک مطرح شد

احیای یک گونه مهجورمانده رادیویی

«جام‌جم» در گفت‌وگو با ایوب آقاخانی چهره سال هنر انقلاب بررسی کرد

عافیت‌طلبی؛ آفت هنر متعهد

ایوب آقاخانی نیاز به معرفی ندارد. آوازه فعالیت او در این سال‌ها آن‌قدر زیاد شده است که بتوان در عرصه نمایش او را یکی از حرفه‌ای‌ها بنامیم.
ایوب آقاخانی نیاز به معرفی ندارد. آوازه فعالیت او در این سال‌ها آن‌قدر زیاد شده است که بتوان در عرصه نمایش او را یکی از حرفه‌ای‌ها بنامیم.
کد خبر: ۱۴۰۵۹۶۹
نویسنده علی رحیمی - گروه فرهنگ و هنر

او در عرصه نمایشنامه‌نویسی هم آثار خوبی نوشته و هم با کارگاه‌های چهارفصل تئاتر ایران، نوقلمان زیادی را تربیت کرده است. در رادیو به ویژه رادیونمایش نیز چهره فعال و شناخته‌شده‌ای است و علاوه‌بر تولید آثار نمایشی، در بحث آموزش تئاتر نیز برنامه‌های مختلفی همچون دیالوگ را تولید کرده است، برنامه‌ای که سال‌هاست به نقد، بررسی و تحلیل کارشناسی مسائل روز تئاتر ایران می‌پردازد. انتخاب آقاخانی به عنوان چهره سال هنر انقلاب در رشته تئاتر، بهانه‌ای شد تا در گفت‌و‌گو با او از حال و احوال تئاتر ایران به‌ویژه تئاتر انقلاب جویا شویم:

برای اولین سوال، می‌خواهم بر آخرین سبقه‌ای کاری‌تان متمرکز شوم که نتیجه‌اش انتخاب شما به عنوان چهره سال هنر انقلاب شد. از تریلوژی‌های جنگ بگویید. در میان آثاری که سال ۱۴۰۱ داشتید، چطور این اثر داوران را مجاب کرد تا اثر شاخص تئاتر انقلاب معرفی شود؟
تریلوژی‌های جنگ درواقع دو نمایشنامه سه‌تایی است که مشخصا به جنگ هشت‌ساله ایران و عراق و دفاع‌مقدس ربط دارد. من این اثر را در یک بازه ۱۰ ساله از سال ۸۶ تا ۹۵ نوشته و برخی از آنها را مجزا منتشر کرده‌ام. سال گذشته تصمیم گرفتم این آثار در قالب یک کتاب انسجام منطقی‌تر به لحاظ شکل و فرم پیدا کند. به همین دلیل تریلوژی‌های جنگی را منتشر کردم. این اثر شامل دو سه‌گانه واقعه‌نگاری و پرتره‌نگاری است. اولین سه‌گانه شامل سه نمایشنامه «فصل خون» که نگاه شاعرانه به روزهای نخست جنگ دارد، «آسمان و زمین» که اشاره نزدیکی به سختی‌های دوران اشغال خرمشهر دارد و «اروند خون» که با نزدیک شدن به پیچیدگی‌های کربلای ۴، با یک نگاه ویژه و متفاوت از دید یک راوی دانای کل به این واقعه می‌پردازد، می‌شود. اثر دوم نیز شامل پرتره‌نگاری از سه فرمانده شهیر جبهه‌های جنگ شهید محمد جهان‌آرا، شهید چمران و شهید کشوری است. در کنار هم قرار گرفتن این شش نمایشنامه در یک مجموعه با وحدت فرم، معنا، مضمون و ایدئولوژی باعث می‌شود که عملا یک اندوخته فرهنگی را شکل دهیم که شاید وقتی دو‌سه دهه بعد یکی از فرزندان آتی کشور بخواهد درباره موضوعی مثل جنگ هشت‌ساله ایران و عراق که هیچ لمس و بویی از آن حس نکرده و در گذشته تاریخی او مدفون شده است اطلاعاتی به دست آورد، در آن شرایط نمایشنامه من می‌تواند برای او سند باشد. به عقیده من هر کار، کتاب یا نمایشنامه‌ای به این شأنیت دست پیدا نمی‌کند، دلیل آن هم به میزان کاربری آن در دهه‌های مختلف مربوط می‌شود. من فقط یک نمایشنامه ننوشتم، چیزی را برای آیندگان جا گذاشتم که ممکن است خودشان جز در زبان ادبیات دراماتیک حال و حوصله گردش و جست‌وجو درباره‌اش را پیدا نکنند. به عبارتی همان‌گونه که ما به دنبال خیلی حقایق اجتماعی و طول و عرض جغرافیایی یک پدیده در آثار داستانی گشتیم، خیلی‌ها نیز در آینده به همین سیاق به دنبال داستان، رمان و نمایشنامه می‌روند تا جدای از آنچه تاریخ‌نگاران نوشته‌اند، در ابعاد اعلام‌نشده یک اتفاق چه گذشته ‌است. گاهی در ترکیب اینها با مستندات تاریخی اتفاقات زیباتری به دست می‌آید که در یک کتاب ساده پژوهشی به دست نمی‌آید یا زیبایی به اندازه‌ای که انتظار داریم، ندارد. به عقیده من طول و عرض این کار ویژه، اصلی‌ترین عاملی بود که داوران را به انتخاب این اثر مجاب کرد.

شما جزو معدود هنرمندان تئاتر هستید که به طور جدی بر مقوله دفاع‌مقدس و انقلاب متمرکزید و در اجرا و آموزش کارویژه‌های خاصی در این ژانر داشته‌اید. ارزیابی شما از روند پیشرفت این ژانری تئاتری و تلاش هنرمندان متعهد در این زمینه چیست. چقدر در القای تفکر تئاتر متعهد موثر بوده‌اند؟
به عقیده من هنر متعهد جایگاه بسیار متزلزل، بد و نامطمئنی در تئاتر دارد و اصلا جایگاهش شایسته نیست. من سال‌هاست که با صدای بلند دلیل آن را هم گفته‌ام، متاسفانه افراد هیجان‌زده غیرمتخصص به این امر می‌پردازند و عموما در این جامعه آماری افراد صاحب درک و تحلیل کم است که نتیجه آن تولید آثار سانتی‌مانتال، شعارزده و هیجانی است. شما نگاه کنید به واسطه حمایتی که از این جنس کارها نهادها و ارگان‌ها دارند در طول یک سال آثار زیادی در حوزه تئاتر و سینما تولید می‌شود اما تعداد آثار شاخص و قابل دفاع اندک است. چرا؟ چون سرمایه و بودجه در اختیار کسانی قرار می‌گیرد که مورد لطف و مهر و به عبارتی اعتماد کسانی هستند که سرمایه دولتی دست‌شان است. کسی به دنبال آن نیست که اندیشه این آدم را در قبال پدیده‌ای که درباره‌اش تئاتر و فیلم تولید کرده ورق بزند و تفحص و درنگی در این‌باره داشته باشد. نتیجه تولید این آثار احساسی و هیجانی نیز عدم استقبال از آنها و حتی تمسخر آنها از سوی سایر هنرمندان است. برای همین هم خیلی از این سالن‌ها با حضور مخاطبانی که اتوبوس‌هایی که به نیت گردشگری نمایشی به سالن می‌آورند، پرتماشاگر شوند. به عقیده من اگر ما به تولید آثار با چشم یک مسئولیت فرهنگی نگاه ‌کنیم و بگوییم اگر سالی یکی دوبار در حد کیفی به این موضوعات نزدیک شویم، رسالت‌مان انجام شده است، که راهمان همین است اما اگر هدف ما تاثیرگذاری است با اتفاق بسیار قابل نقد، نازل، خرد و شکننده روبه‌روییم. بی‌شک تولید اندک آثار متشخص در این حوزه در مقابل تولید سالیانه در حدود۲۰۰ اثر دیگر، حتی رنگی از خود به جای نمی‌گذارد. ما برای راه برون‌‌رفت از این مشکل و تقویت بنیه این آثار ناگزیریم با جابه‌جایی خط قرمزهای این عرصه که قلم‌ها را سخت با خود هماهنگ می‌کند و بسیاری توان ارتباط با این خط قرمزها را ندارند و به جای نوشتن، ننوشتن را انتخاب می‌کنند، رویکرد جذب حداکثری داشته باشیم.

فکر نمی‌کنید یکی از دلایل این موقعیت به قول شما شکننده، بی‌توجهی به آموزش صحیح باشد. مثلا خیلی از افرادی که وارد این عرصه می‌شوند، تجربی کار کرده و آموزش آکادمی ندیده‌اند و هنوز برنامه مدونی برای فارغ‌التحصیلان آکادمی‌ها نداریم؟
صدرصد. اما باید بپذیریم که این افراد رغبت زیاد به پرداختن به این فضاها را ندارند. این گرفتاری ماست. سیاستگذاری آن‌قدر درست عمل نکرده که این افرادی که تبیین‌کننده کیفیت در گام نهایی تولید هستند رغبتی به پرداختن به این سوژه‌ها پیدا کنند. یک بعدش خط قرمزهاست، بعد دیگر نوع برخوردی است که متاسفانه جامعه چندقطبی ما با این آثار دارند. این‌که متخصصان را چطور وارد این چالش تولیدی کنیم، سؤال بزرگی است که باید از مسئولان امر درباره‌اش بپرسیم. با چه ابزاری می‌خواهید آنها را متقاعد کنید؟ جامعه چند قطبی ما متاسفانه برخوردهای خیلی منطقی با سبک هنری آثار اثر ندارد با خط‌کشی به آثار مواجه می‌شود. ورود به این عرصه هنر متعهد نیاز به آدم‌هایی دارد که از چیزی واهمه نداشته باشند، از قضاوت شدن و از دلی کار کردن نترسند و در یک کلام از پرداختن به باورهای خود نترسند. صادقانه بگویم شما، افرادی مثل من را که تا این حد تنوع در کارهایش داشته باشند و به وقت ضرورت هم به این آثار پرداخته باشند در تئاتر سخت پیدا می‌کنید.

یعنی شما معتقدید هنرمند متعهدی که قرار است فرهنگ مقاومت را ارائه دهد خودش در عمل با این فرهنگ آشنا نیست؟
بله. هم او آن‌قدر که باید آدم محکمی باشد، نیست و هم این‌که به نظرم وقتی دیالکتیک جامعه‌شناختی تفکرهای متفاوت با هم در جامعه به بن‌بست رسیده و افراد با هم نمی‌توانند وارد گفت‌وگو شوند، گفت‌و‌گوی من هنرمند نیز به بن‌بست می‌رسد برای این‌که من انگار با کسانی می‌توانم گفت‌وگو کنم که مخاطبان از پیش تعیین‌شده این جنس از آثار هستند. به عبارتی من نمی‌توانم مخاطبی از جنس دیگر را پای این‌گونه آثار بنشانم تا احیانا در مواجهه با من دچار مثلا تغییر یا تاثیر شوند و این تراژدی مهیبی است. این‌که گفت‌وگو در یک جامعه به بن‌بست برسد، موضوع بسیار مهمی است که به نظرمن نیاز ده‌ها کارگروه جدی است که با هزینه‌کرد جدی تشکیل شود تا این فروکاهیدن سطح دیالوگ در جامعه، به بن رسیدنش و به‌باطل محکوم شدنش را بتوانند ترمیم کنند. این گفت‌وگو الان وجود ندارد برای همین هم از همان اول هنرمندی که احیانا از تضارب نگاه‌های اپوزیسیونی درباره کار خودش واهمه داشته باشد، سراغ این ایدئولوژی‌ها نمی‌‌آید. برای این‌که حوصله نقد فلان جامعه یا فلان کلونی x و y را درباره موضوع ندارد. بیراه هم نمی‌گوید واقعیت این است که عافیت‌طلبی می‌کند. چرا نکند؟ مگر با ورود به این جنگ‌طلبی به جای آسیب‌طلبی چیزی گیر هنرمند می‌آید. کدام ارزش و احترام را به دست آورده و کدام توجه را از جانب کسانی‌که باید متوجه آن شوند، دریافت کرده است؟ ما در واقع افرادی هستیم در جبهه‌ای که با دست‌های خالی با نیروهای مقابل خودمان وارد جنگ و درگیری می‌شویم بی‌آن‌که امتیازی درانتظار ما باشد. اگر شما در شرایط کنونی، دیدید یک هنرمند متخصص وارد عرصه هنر متعهد شد، یقین بدانید که او از خودگذشتگی کرده است.

رادیو نیز ابزار در دسترسی برای آموزش به ویژه برای هنرمندان کم برخوردار در شهرها و روستاهاست. می‌خواهم بدانیم به عنوان یک فعال رادیویی چقدر از قدرت این رسانه برای تحقق اهداف‌تان بهره گرفتید؟
مهم‌ترین مسأله‌ای که در رادیو به عنوان توانش و قدرت رادیو وجود دارد و من به آن مومن هستم، این است که مفهوم درام و نمایش را رادیو با سهولت تا مرزهای غیرممکن می‌برد. با امکان بزرگی که رادیو به آن می‌بالد، یعنی سهولت دسترسی فرد در هر کجای این مرز و بوم می‌تواند به‌راحتی مفهوم نمایش و درام، تئاتر شنیداری و... را از خانه‌اش به دست آورد. یعنی به جای آن‌که از روستای خود به شهرستان، از شهرستان به استان و سپس پایتخت بیاید و یک مسیر پرهزینه را برایش تعریف کنیم، می‌گویم تو آنجا بنشین و ما تئاتر را از طریق رادیو تقدیم می‌کنیم. به نظر من این امکان را هرگز نباید فراموش کرد. در جهان به این رسیده‌اند که رادیو بزرگ‌ترین رسانه حتی برای فرداست. در رادیو با حداقل هزینه، حداکثر جامعه تحت پوشش قرار می‌گیرند.

۳۰۰ نمایشنامه قابل دفاع در چهار فصل تئاتر
یکی از برنامه‌هایی که در حوزه آموزش برگزار کردیم دوره‌های آموزشی چهارفصل تئاتر بود. من از سال ۸۷ این جریان را شروع کردم و تاکنون به بیش از ۳۰۰ نمایشنامه قابل دفاع رسیدم. از این تعداد، حدود ۳۰ نمایشنامه را به چاپ رساندم. برای آیندگان چه چیز ماندگارتر از آن‌که فردا روز درباره بسیاری از مضامین مبتلا به اجتماع دسته‌بندی شده کشور کتب چاپ شده در اختیار داریم. خوشبختانه از سال ۹۶ که دوباره توانستم این پروژه را بعد از شش سال تعلیق در حوزه هنری پی بگیرم تا الان چهارجلد کتاب با عنوان «فصل سفید»، منتشر شده است. این مجموعه‌ها هرکدام مشتمل بر چهار نمایشنامه است. یعنی از ۹۶ تاکنون به ۱۶ اثر مکتوب که از منظر آناتومی، ساختار، ساختمان، دیالوگ‌نویسی شانیت اجرا در سراسر ایران را دارد، رسیده‌ایم. رسیدن به هر مکتوب ‌یک موفقیت بزرگ است.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها