یک تعطیلات دلچسب
نوروز روی آنتن سیما چگونه گذشت؟

یک تعطیلات دلچسب

روایت جواد انصافی از همراهی با سریال «پلاک دو»

ترکیب آموزش با سرگرمی

جواد انصافی که او را بیشتر با نام عبدلی می‌شناسند، فارغ‌التحصیل در رشته کاردانی راه و ساختمان از مدرسه عالی فنی است. او به جز بازیگری، کارگردان، نویسنده و مدرس تئاتر هم هست و فعالیتش را از دوران مدرسه با تئاتر شروع کرد. با اجراهایی که در مدارس داشت، استعدادهای خود را بروز داد. انصافی، اوایل دهه50 با دعوت از چند بازیگر، شروع به تشکیل یک گروه تئاتری کرد. اجرای تئاترهای عبدلی و اوستا دقیقا از همین سال شروع شد. او از اوایل دهه60 با کارگردانی و بازیگری مجموعه‌ای با نام حسام الدوله، کار در تلویزیون را تجربه کرده و سپس مجموعه‌ آیتمیک عبدلی و اوستا را وارد تلویزیون کرد. انصافی در همه‌این سال‌ها در کنار پیگیری تجربیات تئاتری، کار بازیگری را هم ادامه داده و گاهی در فیلم یا سریالی‌ایفای نقش می‌کند.
کد خبر: ۱۳۷۱۸۳۳
نویسنده آرشام خدادوست، خبرنگار

سریال پلاک‌دو از تازه‌ترین کارهای شماست که در کنار سرگرم کنندگی آن، بار آموزشی هم دارد.این تجربه برای شما چطور بود؟
خیلی خوب است در تلویزیون به سمتی برویم که هم آموزش بدهیم و هم بتوانیم مخاطب را سرگرم کنیم. کلا ترکیب پیام و سرگرمی است که می‌تواند گره‌گشایی کند، چون نه می‌شود گل درشت به مردم پیام داد و نه می‌شود فقط به‌دنبال سرگرمی بود. در‌این شرایط بهترین راه جلب مخاطب همین است که بتوانیم مفاهیم آموزشی را در خلال ‌آیتم‌های نمایشی مفرح به مخاطب ارائه کنیم.
شما در اغلب آثارتان سعی کردید از تجربیات شیرینی که در سیاه بازی داشتید برای تزریق نوعی نمک به کار استفاده کنید، در مجموعه پلاک دو هم‌این جریان وجود دارد؟
البته که سیاه‌بازی همواره‌ برای من گریزگاهی بوده برای بازگشت به علقه‌های شخصی‌ام و ابایی هم ندارم از ‌این‌که هر زمان مجالی باشد از آموزه‌های‌ این هنر نمایشی در جهت جلب توجه مخاطب استفاده کنم و هرگاه که فرصت شده در آثار تصویری پیشنهادی هم از ‌این آموزه‌ها بهره برده‌ام. البته که ‌این عشق به سیاه‌بازی برایم دردسر هم داشته و مثلا چند بار در دانشگاه تهران قبول شدم اما در مصاحبه ردم می‌کردند. یک‌بار یکی از اساتید گفت یکی از مدیران با حضور تو مخالف است چون می‌گوید تو سیاه‌باز هستی و آمدن شما محیط‌ اینجا را خراب می‌کند. به‌این‌ترتیب نتوانستم در دانشگاه ادامه‌تحصیل بدهم ولی همان علایق سیاه‌بازی بود که باعث شد کار بازیگری را به‌طور جدی ادامه دهم.
دهه شصتی‌ها از شما خاطرات شیرینی دارند چون آیتم‌های عبدلی و اوستا گرچه محتوای بزرگسال داشت ولی برای کودکان هم جذاب بود. فکر می‌کنید نسل امروز هم کارهای شما را دیده و حالا که در سریال پلاک دو حاضرید، آن خاطرات را به یاد می‌آورد؟
اتفاقا نسل جدید هم ما را می‌شناسند. چند سال قبل در برنامه صبحگاهی شبکه پنج ‌آیتمی داشتیم که هر روز پخش می‌شد؛ طنز عبدلی و اوستا را اجرا می‌کردیم و به نوعی می‌خواستیم برای نسل‌های جدید که شناختی از عبدلی و اوستا و ماجراهایشان نداشتند برنامه‌سازی کنیم. بعد از آن هم حدود دوسال‌ونیم در
شبکه جام‌جم برنامه داشتیم و در کنار مخاطبان ‌این شبکه خودمان هم دوست داشتیم از ‌این شخصیت‌ها ذهنیت جدیدی برای نسل‌های بعد که خارج از کشور بودند هم ‌ایجاد کنیم. همچنان دوست دارم طرح مربوط به ماجرا‌های عبدلی و اوستا را به‌روز و جدید و متناسب با دنیای امروز و دغدغه‌ها و مسائل و مشکلات امروزی پیاده‌سازی کنم و گاهی در کارهایی که به‌عنوان بازیگر مهمان هستم سعی دارم بخش‌هایی از آن طرح را در صورت امکان برای پرورش شخصیت به‌کارگیرم. در سریال پلاک دو ساختار کلی داستان درباره مساله هوش هیجانی بود و باید خیلی دقت می‌شد که داستان‌ها را کاملا بر مدار هدف برنامه، پیاده‌ کرد و برای همین تلاش فراوان کردم که در عین بداهه‌پردازی به هدف کلی کار لطمه‌ای وارد نشود.
چه تفاوتی بین کار در نمایش‌های سیاه‌بازی و سریال‌هایی مثل پلاک دو است چراکه هر دو می‌خواهند مضمون را در کنار سرگرمی ارائه دهند.
چند کتاب تألیف کرده‌ام که اولین کتابم به نام سیاه‌بازی از نگاه یک سیاه‌باز، سال‌ها پیش چاپ شد. چند کتاب هم دارم که درباره نمایش‌های زنانه است و به اتفاق همسرم ‌این کتاب‌ها را تألیف کرده‌ایم و آنچه در پژوهش‌های مرتبط با سیاه‌بازی و انواع دیگر نمایش‌های مردمی دریافتم همین بود که باید مضمون را از بستر سرگرم‌سازی عبور داد تا مخاطب به سمت کار بیاید و کار را هضم کند. ‌این‌که در سریال پلاک دو به سمت ‌ایجاد نوعی هارمونی میان پیام و تفریح رفته‌ایم دقیقا به همین دلیل است که می‌دانیم بدون سرگرم کردن مخاطب، امکان ‌ایجاد پیام‌دهی برای کارگردان وجود ندارد. در سیاه‌بازی بارها خودم کارگردان بوده‌ام و می‌دانم که اگر بازیگر دل به کار ندهد و دنبال ‌این نباشد که از مسیر سرگرم‌سازی به سمت‌وسوی ارائه مضمون برود به نتیجه نمی‌رسیم چون کلیت کار بر شالوده مخاطب و واکنش‌هایش چیده شده است و اگر‌ این واکنش‌ها مثبت نباشد بعید است بتوان لذتی برای کار متصور شد.
از جلب مخاطب گفتید، موضوعی که در سال‌های اخیر بسیاری از برنامه‌سازان بر آن تاکید داشتند ولی در عمل گاهی نتوانستند در ‌این حیطه موفق باشند. برای ‌این موضوع شما با پایه سیاه‌بازی در ‌این زمینه موافق هستید؟
جلب مخاطب فقط برای هنر و نمایش و سینما و تلویزیون نیست و در تجارت و کاسبی هم باید توانایی داشت که مشتری جلب کرد. مقوله‌ای داریم با نام کاسبی‌خوانی‌ یا کاسبی‌های ریتمیک یعنی کاسبی‌هایی که پشت آن یک روان‌شناسی است.
کاسب‌های قدیم بلد بودند با خواندن، توجه مردم را جلب کنند و همین حالا هم‌ می‌بینید که برخی رستوران‌ها یا کافه‌ها، فردی را جلوی در قرار می‌دهند برای تعریف و تمجید از غذا و دعوت مردم که البته کمتر شکل آهنگین دارد. مقصود آن است که برای هر عرضه‌کننده‌ این‌که بتواند محصولی عرضه کند که مشتری داشته باشد از درجه بالای اهمیت برخوردار است و حالا در هنر ‌این مقوله خیلی مهم‌تر است چون ذات هنر باید با مخاطب تعریف شده و رشد کند.
تلفیق آموزش و سرگرم‌سازی به خصوص برای مباحث علمی و مثلا وقتی می‌خواهید درباره مفاهیم تازه مثل همین هوش هیجانی سخن بگویید، کار راحتی هم‌ نیست.
اتفاقا بحث ما همیشه‌ این بود که می‌توانیم فرهنگ را جا بیندازیم؛ یعنی مخاطب اگر بفهمد و درک کند ‌که در رسانه‌ملی و از طریق برنامه‌ها بناست به او کمک شود تا ذهنش با قدرت تحلیل بالاتر پیش برود، یقینا جذب کار شده و در ادامه همه چیز خوب پیش می‌رود. به همین دلیل بازی در سریال پلاک دو را پذیرفتم چون به نظر می‌رسید سازندگان به دنبال تعامل با مخاطب بر سر آموزش هستند.

منبع: ضمیمه قاب‌کوچک روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها