در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جنازهای در جنگل
نشانیای که مرد میانسال به ما داد، بین جنگل و قبرستان بود. راهی محل مورد نظر شدیم. در کنار جنگلهایی که منتهی به قبرستان میشد، جسد دختری با لباسهای بیرون کشف شد. گودال کوچکی حفر شده بود و جنازه داخل آن قرار داده شده بود.
دختر جوان مورد آزار قرار گرفته بود و کبودی روی گردنش حکایت از مرگ با خفگی بود. احتمال دادیم قاتل، ابتدا او را مورد آزار و اذیت قرار داده سپس برای افشا نشدن جنایت سیاهش، دختر را به قتل رسانده است. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای شناسایی هویت جسد و عامل یا عاملان قتل آغاز شد.
سه روز بعد از کشف جسد، خانوادهای ناپدید شدن دخترشان به نام فرانک را اعلام کردند.
مشخصات فرانک با مشخصات جسدی که در کنار جنگل پیدا شده بود، شباهت زیادی داشت. به همین دلیل احتمال دادیم جسد کشف شده متعلق به فرانک باشد. از خانواده فرانک خواسته شد به پزشکی قانونی بروند که آنها با دیدن جسد، دخترشان را شناسایی کردند.
خواستگار سمج
با مشخص شدن هویت قربانی، تحقیقات را از خانواده فرانک ادامه دادیم. در رابطه با اختلافاتی که میتوانست منجر به قتل شود و کینههای قدیمی که باعث چنین جنایت تلخ و هولناکی شود، سوال کردیم. پدر فرانک در پاسخ گفت: سیاوش، دوست صمیمی پسرم بود و در
رفت و آمدهایی که با پسرم داشت، چندباری فرانک را دیده بود و از او خوشش آمده بود. چند ماه قبل سیاوش به خواستگاری دخترم آمد، ولی من به او پاسخ منفی دادم، اما سیاوش دستبردار نبود، مدام پیغام میداد که میخواهد با فرانک ازدواج کند .
دستگیری تنها مظنون
برای تحقیقات سراغ سیاوش رفتیم، اما از پسر جوان خبری نبود. او با مرگ فرانک ناپدید شده بود و کسی از او خبری نداشت. همین مساله شک ما را بیشتر برانگیخت که پسر جوان در این جنایت نقش داشته است.
برای یافتن ردی از سیاوش سراغ برادر فرانک، دوست صمیمی او رفتیم. با کمک او موفق شدیم سیاوش را بازداشت کنیم.
سیاوش منکر جنایت بود، اما در تحقیقات مدارکی به دست آوردیم که باعث شد او به قتل اعتراف کند. او مدعی شد «عاشق فرانک بودم. زمانی که به خواستگاریاش رفتم، جواب منفی شنیدم و همه چیز در زندگی برایم عوض شد.»
اجرای یک جنایت
او ادامه داد: بعد از مدتی متوجه شدم پسرعمویش را دوست دارد. پس از آن فهمیدم پسرعمویش به خواستگاری او رفته و قول و قرارهایشان را گذاشتهاند. از این موضوع خیلی ناراحت شدم. نمیتوانستم ببینم عشقم و کسی که با او روزهای آیندهام را ساختهام با شخص دیگری ازدواج کند. برای همین نقشه قتل او را کشیدم. روز حادثه سراغش رفتم. فرانک نمیخواست سوار شود، اما آنقدر من اصرار کردم که او مجبور شد سوار خودرویم شود. به طرف جنگل حرکت کردم، در راه التماس میکرد که اجازه بدهم او برود، اما من دستبردار نبودم، نمیتوانستم او را رها کنم باید از او انتقام میگرفتم. دختر جوان را به جنگل بردم. در آنجا وسوسه شیطانی سراغم آمد و بعد از آزار و اذیت فرانک، او را به قتل رساندم. گودال کوچکی حفر کردم و جسد را داخل آن انداختم و آنجا را ترک کردم. بعد از آن، فرار کردم، نمیخواستم در شهری زندگی کنم که یک زمانی فرانک در آن زندگی میکرد. فکر میکردم راز این جنایت برای همیشه مخفی میماند، اما خیلی زود ماجرا لو رفت و دستگیر شدم.
با اعتراف سیاوش به قتل، راز قتل دیگری کشف شد. او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و روانه زندان شد. چند ماه بعد هم محاکمه و به قصاص محکوم شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگوی«جام جم» با جواد محقق، نویسنده، شاعر و معلم باسابقه
دشمن چگونه سعی در عرفیسازی بیحجابی در جامعه دارد؟
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد