سیما لیموچی، بانویی که تمام زندگی‌اش با ورزش گره خورده است

ورزش خانواده‌ای شاد و پرانرژی به من داد

پر بیراه نیست اگر بگوییم بخشی از تاریخ ورزش بانوان را او نوشته است، بانویی که در چند جبهه کار کرد تا رشته پینگ‌پنگ در ایران برای بانوان جا بیفتد. او که نقش مهمی در معرفی استعدادهای فراوان به پینگ پنگ داشت سرمربی ندا شهسواری در دو دوره متوالی المپیک بود.
کد خبر: ۹۶۲۹۷۱
ورزش خانواده‌ای شاد و پرانرژی به من داد

به گزارش جام جم آنلاین ، سیما لیموچی امروز در 57 سالگی به هیچ عنوان قصد بازنشستگی ندارد. او در حال تحصیل در مقطع دکترای مدیریت استراتژیک است و در کنار آن در دانشگاه الزهرا تدریس می کند. این چهره تاثیرگذار ورزش بانوان ایران که بر سر اعزامش به المپیک ریو بحث‌های زیادی به‌وجود آمد در گفت‌وگو با چاردیواری از خانه و خانواده می‌گوید.

خانم لیموچی، ابتدا خودتان را بیشتر معرفی کنید.

من متولد خوزستان هستم. سال 1338 به دنیا آمدم و 57 سال دارم. دو دختر دارم، دختر اولم 33 ساله است و متاهل. او به خارج از کشور رفته و در مقطع دکترا تحصیل می‌کند. دختر دومم هم 27 ساله است. او نیز دانشجوی مقطع فوق‌لیسانس است.

چند سال است که ازدواج کرده‌اید؟

من 35 سال پیش و در بحبوحه جنگ ازدواج کردم یعنی سال 1360.

همسرتان هم ورزشی است؟

بله. همسرم بزرگمهر مرادی فوتبالیست بودند و تا مقطع جوانان در رده ملی بازی می‌کردند.

ورزش باعث پیوند شما و همسرتان شد؟

ارتباط خانوادگی داشتیم، اما بیشتر در همان محیط‌های ورزشی با هم آشنا شدیم. او انسان بسیار خوبی است و حامی ورزش بانوان. همسرم همیشه ورزش بانوان و ورزش کردن من را حمایت کرده است. ورزش رکن اساسی زندگی اوست و به آن به‌عنوان یک مقوله تربیتی نگاه می کند.

در موفقیت‌های ورزشی شما چه از زمانی که بازیکن تیم ملی پینگ‌پنگ بودید و چه زمانی که سرمربی تیم ملی پینگ‌پنگ بانوان شدید همسرتان چقدر نقش داشته است؟

مسلما نقش بسیار زیادی داشته است. او مشاوری عالی برای من است و همیشه مطالعات بالایش در ورزش برای من مفید بوده. او همچنان به نقش خودش در پیشرفت‌های من در تمامی سطوح ادامه می‌دهد.

ورزش شما زوج تمام ورزشی چقدر در تربیت فرزندانتان نقش داشت؟

همه خانواده‌ها اعتقادات خاص خودشان را دارند و بچه‌ها نیز با دیدن این اعتقادات یاد می‌گیرند و با همین یادگیری‌ها بزرگ می‌شوند. دخترهای من در محیطی کاملا ورزشی بزرگ شدند. آنها هم عاشق ورزشند و هم درس خواندن. دختر بزرگم پینگ‌پنگ باز بود و حتی در مقطعی برای تیم ملی بازی می‌کرد. آنها هر دو متاثر از ورزش هستند.

با تمام مشغله‌های ورزشی و درسی که خانواده شما دارد فرصتی هم برای تفریح باقی می‌ماند؟

زندگی من یک پروژه ورزشی است. من وقتی کاری را در اردوهای تیم ملی پینگ‌پنگ شروع می‌کنم تا مدت‌ها سرم گرم کار هستم. فشار زیادی روی من وارد می‌آید و اینجاست که دختر بزرگم دست به کار می‌شود. زمانی که برنامه‌های من زیاد باشد دختر بزرگم برنامه‌ریزی درباره همه چیز حتی تفریحات خانوادگی را به عهده می‌گیرد. زمانی هم که آنها مشغله‌شان زیاد باشد من برای خانواده برنامه‌ریزی می‌کنم.

این نظم کاری از قدیم در خانواده ما وجود داشت. به هر حال تمام تفریحات ما پا برجاست. ورزش‌هایی مثل پیاده‌روی، دویدن، کوهنوردی و بدنسازی را خانوادگی انجام می‌دهیم. سینما هم که سرجای خودش. بازدید از اماکن مختلف و سفر هم همیشه در دستور کار ماست.

زیاد به سفر می‌روید؟

بله. ما خانواده‌ای هستیم که انرژی زیادی داریم و کلا خانواده شادی هستیم. اگر وضعیت دیگری به غیر این باشد زندگی سخت می‌شود. جنبه شاد در زندگی همیشه باید وجود داشته باشد. همه این شادی‌ها و این انرژی‌ها به خاطر ورزش است. با این‌که گاهی اوقات خیلی خسته می‌شوم و اما سعی می‌کنم شادی و تفریح را در زندگی و خانواده حفظ کنم.

در خانه بیشتر به چه کارهایی مشغول هستید؟

من اکثر روزها خانه نیستم و فقط روزهای تعطیل تمام وقت در خانه حضور دارم. آن روزهای تعطیل را هم اصلا بیرون نمی‌روم. البته به غیر از عصرها که با همسرم باید برای ورزش کردن بیرون برویم. من بشدت عاشق گل و گیاه هستم و گیاهان زیادی در خانه‌ام پرورش می‌دهم. در واقع یک بخش از مشغله‌های فراوان من گیاهانم است.

آنها را خیلی دوست دارم. از زمانی که 15 ساله بودم تا الان پرورش گیاه را ادامه دادم و آنچنان برای من دغدغه شده است که وقتی به مسافرت‌های خارج از کشور می‌روم مدام با منزل تماس می‌گیرم و از همسرم می‌خواهم به آنها رسیدگی کند.

سختی‌ کارهای ورزشی شما برایتان ناراحت‌کننده نیست؟

نقصان همیشه وجود دارد و هیچ‌چیز کامل نیست. فشردگی اردوها گاهی اوقات بیشتر از 20 روز طول می‌کشد. بله درست است، من سختی می‌کشم، اما مهم این است چطور حمایت می‌شوم. اگر قبل از ازدواج حمایت‌های پدر و مادرم و برادرم نبود موفق نمی‌شدم. پس از ازدواج نیز در زمان سختی‌ها همسرم به من کمک می‌کرد. اگر این کمک‌های اطرافیانم نبود من نمی‌دانستم چگونه کار کنم. اگر مادرم نبود تا فرزندم را نزد او بگذارم و به کارهایم برسم قطعا در کارم موفق نمی‌شدم. شکر خدا همیشه حمایت خانواده را داشته‌ام.

میانه‌تان با شبکه‌های اجتماعی چطور است؟

خیلی خوب است و به من کمک زیادی می کند تا مطالعاتم را بهتر انجام بدهم. این شبکه‌های اجتماعی باید در راستای پیشرفت باشد نه وقت‌گیری و دیگر موضوعات بی‌اهمیت.

صحبت پایانی‌تان را می شنویم.

درباره یک موضوع با ارزش باید با شما صحبت کنم. درباره افرادی که برای انسانیت و شرافت انسانی برای این مملکت رفته‌اند. منظورم جانبازان و شهداست. ما باید کسانی را که در سنین جوانی خود را وقف این مملکت کردند قدر بدانیم. من به‌عنوان کسی که در شهری جنگ زده به دنیا آمده‌ام و خیلی چیزها را دیده‌ام آنها را به بخش بزرگی از ارزش‌های زندگی‌ام تبدیل کرده‌ام. بارها صحنه شهید شدن افراد زیادی را دیده‌ام یا کسانی که شدیدا آسیب دیدند. جنگ تمام شده بود اما نه برای مردم خوزستان. هنوز هم هر چند وقت یک‌بار پای برخی روی مین می رود. نیاز به تاکید ما نیست. این شهدا جایشان بهترین جا محفوظ است.

هیلدا حسینی خواه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها