گفت‌وگو با حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردان «ترور»

دشمن‌شناسی روی صحنه نمایش

لحظه‌ای که امیرمومنان، علی (ع) پس از اصابت شمشیر ابن ملجم مرادی، این جمله را به زبان آورد: «به خدای کعبه رستگار شدم»،‌ یکی از بی‌نظیرترین صحنه‌های رستگاری و کمال انسان را به ثبت رسانید، اما شاید کمتر کسی فکر کرده باشد که در آن لحظه و همه لحظات نفسگیر پیش از آن، چه بر شقی‌ترین اشقیا گذشته است.
کد خبر: ۸۶۷۷۴۲
دشمن‌شناسی روی صحنه نمایش
حمیدرضا نعیمی، یکی از شاخص‌ترین نمایشنامه نویسان و کارگردانان عصر حاضر تئاتر ما همه دشواری‌های اجرای نمایش‌های دینی و مذهبی را به جان می‌خرد و دست روی یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخ اسلام می‌گذارد و در مواجهه با آن سربلند بیرون می‌آید.

«ترور» که ساعت 19 این روزها در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه می‌رود، ضمن روایتی خلاقانه و جذاب، هم فرم جدیدی را پیش روی تماشاگر نمایش‌های دینی و مذهبی قرار می‌دهد و رضایت او را فراهم می‌کند و هم با خوانشی از واقعه‌ای تاریخی و مربوط به یک برهه خاص، از منظری آگاهی بخش با مقوله‌ای مخوف و فرازمانی و فرامکانی یعنی تروریسم مواجه می‌شود که تهدید همیشگی بشریت و انسانیت است.

نمایش‌های دینی و مذهبی که به‌طور مستقیم با باورها و اعتقادات مردم سروکار دارند، تا چه میزان مستعد تغییرات و عرضه در اشکال و فرم‌های جدید هستند و هنرمندان چقدر اجازه رفتن به سمت روایات مسلم تاریخی را دارند؟

اگر درباره نمایش‌های دینی و مذهبی خارج از دین اسلام مثل مسیحیت و ادیان دیگر صحبت کنیم، این اجازه داده شده که هنرمند در همه اشکال حتی در محتوا تاریخ را کنار بگذارد و تخیل خود را وارد کند. وقتی این اجازه در محتوا داده می‌شود، فرم هم به تبع می‌تواند شکل‌های مختلفی را تجربه کند، اما به خاطر حساسیت‌هایی که در دنیای اسلام نسبت به ارزش‌های متعالی و شخصیت‌های بزرگ دینی ما وجود داشته، ما می‌بینیم هم فیلم ساختن کار بسیار دشواری است و هم اجرای نمایش و حتی نوشتن یک رمان یا داستان. وقتی وارد حوزه آفرینش می‌شویم، تخیل و زاویه دید یک هنرمند حرف اول را می‌زند. گذشته از این که مستندات دینی مورد مطالعه قرار می‌گیرد و تاریخ واکاوی می‌شود، اما با کشف جوهره آن اتفاق تاریخی و آن شخصیت دینی،‌ بخشی که اهمیت دارد تخیل خالق اثر است. در سینما و تلویزیون بیشتر به بازسازی و بازنمایی تاریخ می‌پردازند، اما حوزه تئاتر مشخصا حوزه نشانگان است، یعنی لازم نیست ما سعی در بازنمایی منطبق بر تاریخ داشته باشیم که البته این هم به عنوان یک شق از تئاتر می‌تواند باشد، اما دست ما در تئاتر بازتر از سینما و تلویزیون است. به این دلیل که توانسته‌ایم از دیرباز با تکیه بر تخیل تماشاگر، فرم‌های مختلف را تجربه کنیم.

این تجربه‌گرایی در محتوا هم وجود دارد؟

در محتوا دست ما بسته است، مگر این که به داستان‌های حاشیه‌ای مذهبی بپردازیم؛ مثلا شما در فیلم موفق روز واقعه می‌بینید که نویسنده اثر یک داستان حاشیه‌ای را تخیل می‌کند و آن‌طور که دوست دارد، پرورش می‌دهد و آن را به سرانجام می‌رساند، اما هیچ وقت اجازه ندارید برای شخصیت‌های دینی با همه عشق و احترامی که به آنها دارید، تخیل وارد کنید. لذا کار کردن در حوزه دینی بسیار سخت است و ممکن است با شائبه‌های فراوانی همراه باشد. به این دلیل که همه نگران هستند، نکند برداشت‌های غلطی توسط مخاطب صورت بگیرد، ضمن این که این مساله قطعا از نظر علما و مفسران دینی قابل قبول نیست. فکر می‌کنم تا به حال و در این 35 سال در حوزه درام دینی هیچ خلاقیتی نداشته‌ایم. حتی در فرم خلاقیتی نداشته‌ایم. همیشه مولفه‌هایی بوده که تکرار شده و به هنرمندان هم براساس یک قانون نانوشته گفته شده، همینی که هست خوب است، اما نتیجه‌ای که از برخورد با آثار دینی طی این مدت حاصل شده، یک جور یکنواختی و انفعال تماشاگران هنگام دیدن این نمایش‌هاست، چون هرموقع می‌آیند نمایش‌های عاشورا را ببینند، وجه حماسی کاراکترهایی مثل امام حسین‌(ع) و یارانش در این واقعه عظیم همیشه جایش را به گریه و زاری و مظلومیت داده است و اتفاقا در جاهایی ما این شخصیت‌های بزرگ را آن‌طور که بزرگ هستند نمی‌بینیم. یعنی ما فراموش می‌کنیم بخش اعظم وجود سیدالشهدا(ع)، یک وجه سلحشوری و حماسی است که می‌تواند در تماشاگر نوعی نیروی عظیم و احساس شعف و بزرگی ایجاد کند. در نمایش «ترور» اولین موضوعی که برایم اهمیت داشت این بود که با کاراکتر منفی نمایشنامه‌ام، عبدالرحمان ابن ملجم مرادی، از همان اول به عنوان یک کاراکتر تمام شده برخورد نکنم و نگویم او انسان بدی از همه نظر است بلکه او را یک انسان ببینم که گرفتار خطایی تراژیک است که همان انتخاب اشتباه اوست وگرنه می‌توانست یک فرزند خوب، همسر خوب، پدر خوب و یک مسلمان بسیار خوب و مفید برای جامعه باشد.

این همان چیزی است که مسیر شخصیت‌های منفی بزرگ تاریخ همچون هیتلر را عوض می‌کند.

دقیقا، یعنی وقتی ما به تاریخ نگاه می‌کنیم، می‌گوییم یهودا که به مسیح خیانت می‌کند، از ابتدا انسانی خطاکار است یا این که در مقطعی حرکت اشتباهی انجام می‌دهد که موجب بدنامی او می‌شود.

اصلا جزو حواریون بود.

بله، اما فقط یک حرکت اشتباه باعث می‌شود فاجعه شکل بگیرد. آیا شمرابن ذی‌الجوشن انسان بدی بود؟ از نظر ما به خاطر عملکردش در واقعه کربلا عملکرد او فاجعه است، اما یادمان نرود همین آدم جزو سربازان امیرالمومنین در جنگ صفین و چند جنگ دیگر بوده است و برای حضرت جانبازی می‌کند. این آدم مفسر قرآن است و 16 بار با پای پیاده تا کعبه می‌رود. پس چگونه می‌شود که یکباره پس از شهادت امام علی و بعد از شهادت امام حسن‌(ع)، در کربلا روبه‌روی حضرت امام حسین‌(ع) می‌ایستد؟ ما باید در آثار نمایشی اینها را بررسی کنیم، اما متاسفانه دشمن‌شناسی ما ضعیف است، چون طی این سال‌ها همیشه برخورد تیپیکال با دشمنان
کرده ایم. همیشه گفته ایم هرکس با پیغمبر اسلام و اولیای خدا رویارویی دارد، آدمی است ضعیف و زشت رو، بددهان و زنباره و شرابخوار و هرزه.

همان‌طور که اشعث کندی (با بازی بهزاد فراهانی) در دیالوگی به این مساله اشاره می‌کند.

بله، خود معاویه اعتقاد دارد و اعلام می‌کند در دنیای عرب بالاتر از من خطیب وجود ندارد الا علی. حرفم این است که طی این سال‌ها برخورد بسیار ضعیف و ناکارآمدی با شخصیت‌ها و وقایع تاریخی شده. البته چند اتفاق خوب در تئاتر و فیلم و سریال افتاده‌، اما این چند اتفاق در کلیت 35 سال فعالیت نمایشی بسیار ناچیز است. خوشحالم که نمایشنامه «ترور» را نوشتم، به این دلیل که باعث شد بتوانیم راهی باز کنیم تا برخوردی شعورمند با وقایع دینی انجام دهیم. استقبال از این نمایش نشان می‌دهد که اگر ما نگاه تازه‌تری به موضوعات دینی داشته باشیم و در فرم، شکل‌ها و تجربه‌های موفق دنیا را به کار بگیریم و دست به نوآوری بزنیم، تماشاگر نه تنها از موضوعیت دینی احساس تکراری بودن و یکنواختی نمی‌کند، بلکه با شور و استقبال بیشتری به سالن‌های نمایشی می‌آید.

شهادت امام علی‌(ع) یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخ اسلام است و ارادت فراوان یک ملت و یک جهان، رفتن به سمت آن را بسیار سخت می‌کند. از این حساسیت نترسیدید؟

خیلی زیاد. رفتن به سمت یک درام دینی، از سال‌ها پیش ذهن مرا درگیر خود کرده بود، اما اعتقاد داشتم تا روزی که توانایی آن را نداشته باشم، سراغ آن نروم. نوشتن نمایشنامه‌هایی که شما نمی‌توانید چهره شخصیت‌های بزرگ دینی را نشان دهید، کار را بسیار سخت می‌کند. یکی از موانع من در این کار این بود که نمایشنامه‌ای درباره شهادت امام علی‌(ع) بنویسم و هیچ‌وقت نتوانم او را روی صحنه نشان دهم یعنی ما پروتاگونیست (قهرمان) را نشان ندهیم و آنتاگونیست (ضدقهرمان) را نشان دهیم و کاری کنیم که در تمام لحظات اثر، روح قهرمان وجود داشته باشد.

شما حتما نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» نوشته بیضایی را خوانده‌اید که می‌گوید به دلیل موانع نشان دادن قهرمان ـ حضرت علی‌(ع) ـ ما برای خلق یک اثر نمایشی باید روی ضدقهرمان‌هایی چون ابن ملجم و قطام متمرکز شویم.

بله، آن اثر را خوانده‌ام، اما رویکرد نمایشنامه من با آن اثر کاملا متفاوت است. به این دلیل که در آن نمایشنامه هم برخوردی بسیار تیپیکال و سطحی از سوی آقای بیضایی شده است. البته ایشان کاملا آگاهانه می‌خواهد چنین اتفاقی بیفتد، ولی من نه تنها برخورد تیپیکال انجام ندادم، بلکه برای اولین بار پس از انقلاب ،‌ وجوه مختلف یک کاراکتر منفی را مورد بررسی قرار می‌دهم؛ وجوهی که تماشاگر را دچار این شک و تردید می‌کند که اگر من هم در موقعیت این شخصیت قرار می‌گرفتم، آدمی بودم شبیه این و اگر اشتباه کرده بودم، می‌توانستم همه چیز خودم را ببازم. بحثم این است که آدم‌های بد ذاتا بد نیستند و آدم‌های خوب هم ذاتا خوب نیستند. اگر اعتقاد داریم همان اندازه که تقدیری وجود دارد، تدبیری هم هست و انسان می‌تواند دست به انتخاب بزند، پس هر آدمی می‌تواند در هر مسیری با یک انتخاب، راه فلاح را در پیش بگیرد یا راه زوال و نابودی و سقوط را.

من در «ترور» فرصتی ایجاد کردم تا کاراکترهای اشقیا اجازه داشته باشند حرف بزنند و اجازه داشته باشند دچار تردید شوند. این دچار تردید شدن، همان بزنگاهی است که در نمایش‌ها و فیلم‌ها و سریال‌های دینی و مذهبی ما تا پیش از این از چنین شخصیت‌هایی گرفته شده است. ابن ملجم در نمایش ما ابتدا با خواسته شخصی می‌پذیرد امام علی را بکشد، ولی وقتی در این مسیر اودیسه وار حرکت می‌کند، می‌بینیم منزل به منزل با کاراکترها و اتفاقاتی روبه‌رو می‌شود که در پایان انگار دیگر توانایی کشتن انسانی بزرگ همچون امام علی‌(ع) را ندارد. ما در نوشتن و اجرای نمایش‌های تاریخی و دینی و مذهبی نباید تصور کنیم قرار است تاریخ را تغییر دهیم، چون تاریخ اتفاق افتاده و سرجای خودش قرار دارد. کار من درام‌نویس هم بازنمایی و بازسازی تاریخ نیست. من فقط می‌آیم تاریخ را روی میز اکنون قرار می‌دهم و به تماشاگر می‌گویم اکنون و دراین لحظه به تاریخ نگاه کن. چرا من باید تصمیم بگیرم پس از 1400 سال واقعه شهادت امام علی را به صورت نمایشنامه‌ای با نام ترور بنویسم؟

اتفاقا چه به موقع به سوالی رسیدید که می‌خواستم در این لحظه با شما در میان بگذارم؛ آن سوی شهادت که تعبیری دینی و مذهبی است، واژه‌ای به نام ترور وجود دارد. آیا ضرورت پرداختن به این واقعه در چنین زمانی، ارتباطی به ترورها و کشتارهای اخیر در سراسر جهان و به‌ویژه دنیای اسلام دارد؟

ما پیش از شهادت امام علی هم آدم‌های بزرگی داشتیم که ترور شدند و حتی پس از ایشان و تا عصر اکنون، آدم‌های خوبی را می‌شناسیم که دارند ترور می‌شوند. انگار ترور فقط متعلق به یک دوره و زمان خاص نیست. انگار اگر امام علی که با تفکر آرمانخواهانه و والای خودش که دنبال نجات بشریت بود، در این زمان هم وجود داشت، باز هم ترور می‌شد. ترور اتفاقی قابل بررسی است، زیرا تروریست کسی است که انتخاب کرده و اینقدر به انتخابش اعتماد دارد که فقط به حذف شخص مقابلش فکر می‌کند. این چگونه انسانی می‌تواند باشد که به یقینی مطلق رسیده که فقط باید طرف مقابلش حذف شود؟ چطور می‌شود که امروز داعش، طالبان و همه گروه‌های تروریستی به یقین می‌رسند که شهرها را نابود کنند و آدم‌ها را به فجیع‌ترین شکل بکشند و اعتقاد دارند که فردا درهای بهشت به روی آنها باز است؟ بحث من در این نمایش، تروریسم است؛ تروریسمی که در «ترور» به شهادت ابرمردی همچون امام علی‌(ع) می‌انجامد تا می‌آید در نمونه‌های کوچک‌‌تر و به خاک و خون کشیدن انسان‌های بی‌گناهی می‌رسد که خود امام علی اعتقاد دارد، کشتن یک انسان بی‌گناه کشتن بشریت است.

هنر، توان مقابله با تروریسم و از بین بردن آن را دارد؟

ندارد، ما فقط به‌عنوان هنرمند کارمان را انجام می‌دهیم. تا امروز صدها مقاله، پژوهش، سمینار، فیلم، تئاتر و داستان تولید شده، اما آیا ترور کم شده؟ نه‌تنها کاهش نیافته که بیشتر هم شده است، ‌اما خلق آثار هنری در این ارتباط یک هشدار است، هشدار به چه معنا؟ خانواده‌های اروپایی یک روز متوجه می‌شوند فرزندشان از خانه رفته و چند ماه بعد،‌ تصویر فرزندشان را در سوریه و عراق می‌بینند که در قالب گروه داعش مشغول جنایت است. خود خانواده از این اتفاق متحیر می‌شود و می‌گوید پسر من بچه خوبی بود. ما نمی‌دانیم چه شد. ما در هنر و نمایش‌هایی مثل «ترور» می‌خواهیم به این بزنگاه برسیم که فکر نکنیم تروریست‌‌ها و کسانی که دست به کشتن اولیا و بزرگان دینی ما زدند و الان هم دارند انسان‌های بی‌گناه را می‌کشند، آدم‌های عجیب و غریبی هستند. نه، آنها آدم‌هایی معمولی هستند که شاید هیچ کس فکر نمی‌کرد دست به جنایت بزنند. اگر من از خودم و خانواده ام غافل شوم، ممکن است راه خطایی را در پیش بگیریم که جبران ناپذیر باشد. این کاری است که هنر می‌تواند انجام دهد. هنر فقط آگاهی می‌دهد، اما چقدر توان ایستادگی دارد در برابر سیاست و جنایت و سیاهی‌هایی که بشریت را تهدید می‌کند؟ اگر منطقی نگاه کنیم، می‌بینیم توانایی بسیار اندکی دارد.

حذف به جای گفتمان

در ترور گفتمان اتفاق نمی‌افتد، انتخاب صورت می‌گیرد، آن هم انتخابی که بدون استثنا فقط به حذف فکر می‌کند. اعتقاد دارم کسانی که توان گفتمان ندارند، دست به ترور می‌زنند. این نگاه تروریسم است و اصلا اجازه نمی‌دهد شما حرف بزنید. او فقط می‌خواهد حذف کند. برای همین خوشحالم که موضوعی را برای نمایش انتخاب کردم که ضمن روایت یک موضوع دینی و واقعه تاریخی که 1400 سال قبل اتفاق افتاده، موضوع امروز جهان هم هست.

علی رستگار - فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها