کالاها چون بخشی از نیازهای ما را رفع می‌کنند، به ما احساس قدرت می‌دهند و ما گاهی برای دستیابی به قدرت بیشتر از فریب‌های تبلیغاتی کالاها یا ماجراهای پشت پرده آن غافل می‌مانیم.
کد خبر: ۶۶۰۷۶۹
خریدهای بی‌نقاب

حتما شما هم این مساله را در خرید کوچک‌ترین یا ضروری‌ترین وسایل‌تان تجربه کرده‌اید. در هر صورت ما امروز در این شرایط منحصر به فرد زندگی می‌کنیم. فقط کافی است یادمان باشد برای رسیدن به رشد و شناخت درونی، همه چیز در بند توسعه اقتصادی با نگاه و مفهوم امروزی نیست. آن وقت همین اوضاعی که برای برخی دردناک است، برای ما کشف‌های لذتبخش و نجات‌‌دهنده به همراه خواهد داشت.

این قصه سر دراز دارد

برای خرید گوشی همراه با بودجه‌ای مشخص اقدام می‌کنید. بماند تنوع و خدمات متفاوت هر لحظه به شما تلنگر می‌زند که اگر بیشتر هزینه کنم، می‌توانم فلان گوشی بهتر را فقط با 100 یا 200 هزار تومان بیشتر خریداری کنم. خلاصه پس از کلی جستجو، گوشی مورد نظر خود را می‌یابید و فروشنده بسته آکبند را برایتان باز می‌کند. بعد خرده خرج‌های خرید گوشی برایتان به نحوی اجباری می‌شود. فروشنده می‌گوید: «چسب ضدخش را که حتما باید برای محافظت از گوشی‌ات بخری» و شما کلمه خش را که می‌شنوی از ترس خراب‌شدن هیچ ممانعتی نمی‌کنی. بعد می‌بینی فروشنده دستش را به سمت قاب می‌برد و می‌گوید: «این هم مناسب‌ترین قاب برای گوشی شماست. چون اگر گوشی از دستت بیفتد، لبه‌هایش می‌پرد.» سپس تو را به سمت قسمت افزایش برنامه‌های گوشی می‌فرستند. قیمت برنامه‌ها متفاوت است، از 30 تا 300 هزار تومان.

ماجرا کمی عجیب است. کافی است صحبت‌های فروشنده را در ذهن مرور کنیم؛چطور ممکن است شرکت‌های سازنده، حساسیت صفحه به 16 انگشت در یک لحظه (که حتی امکان امتحان کردن این افتخار به صورت تک نفری هم وجود ندارد) را افتخار خود بدانند، ولی نتوانند صفحه‌ای تولید کنند که دیگر هنگام خرید به چسب ضد خش نیازی نداشته باشد؟ و...

گویی ما در بعضی خریدها که تکنولوژی بالای آن برایمان حیرت‌افزا‌ست، با اولین گام خرید به گردابی قدم می‌گذاریم که خروج از آن دیگر به دست خودمان نیست. زیرا نخریدن لوازم جانبی و امکانات دیگر، سالم ماندن و ماندگاری کالا را به خطر می‌اندازد‌ و در برابر هر یک از آن لوازم جانبی ضروری این پرسش برایمان پیش می‌آید که‌ چرا خودم به دست خودم آن هم با هزینه زیادی که کردم، همه چیز را خراب کنم تا چند وقت دیگر درگیر ماجراهای گارانتی و پذیرش‌‌نکردن‌های آنها شوم؟ پاسخ مثبت به این پرسش گرداب را عمیق‌تر می‌کند. بعد شاید لازم باشد مانند آلن دو باتن (هنگام بازدید از کارخانه بیسکویت‌سازی) بلند بپرسیم: «چرا در جامعه ما اغلب بیشترین مبالغ پول از فروش کم‌اهمیت‌ترین چیزها عاید شده است و چرا بهبود قابل توجه بازدهی و بهره‌وری در قلب انقلاب صنعتی بندرت از گستره کالاهای معمولی مثل شامپو و دستکش فر یا لباس زیر فراتر رفته است‌؟» (خوشی‌ها و مصایب کار، ص 86)‌

هر روز، متفاوت‌تر از دیروز

ما آدم‌هایی که روزانه برای کسب درآمد تلاش می‌کنیم و برای رفع نیازها یا به تحریک تبلیغات مختلف اقدام به خرید می کنیم، یکی از مهم‌ترین اجزای چرخه مبادله پول و توزیع ثروت مجدد به حساب می‌آییم. یکی از راه‌هایی که از پیش برایمان در نظر گرفته‌اند، درک مفهوم «مد» و «دِمده شدن» است. محصولی را خریداری می‌کنیم و بعد از مدتی ناگهان میل داریم کالایی جدید جایگزین آن کنیم. این جایگزینی نه به دلیل مزیت‌های متفاوت و جدید، نه به دلیل فرسایش کالای قبلی، نه به دلیل نیاز جدید، بلکه فقط به دلیل دمده شدن است. حالا شاید این لغت سنگین باشد و خریداران در وهله اول در برابرش جبهه بگیرند که اهل مد نیستند و مثلا الان تمایلاتشان به فلان رنگ یا فلان سبک خاص تغییر کرده یا روحیه‌شان متفاوت شده و چیزی متناسب با اقتضائات امروزشان می‌خواهند... باشد، تمام اینها قبول... ولی راستش این که گاهی اوقات بین محصولات جدیدی که بازارها را در اختیار می‌گیرند هیچ تفاوت خاصی نیست؛ نه به لحاظ زیبایی و نه استحکام و ماندگاری و نه کارکرد بهتر، بلکه فقط قرار است کالاهای خریداری‌شده پیشین از چرخه خارج شود و ما به شغل از پیش تعیین‌شده‌مان که همان توزیع مجدد ثروت و مصرف بیشتر برای تولید بیشتر است، بپردازیم، بدون آن که احتیاجی از ما رفع شده باشد. در این شرایط، گویی مشغول کار «مصرف کردن و دور ریختن» می‌شویم. در این چرخه مسلما نیازهای واقعی ما نادیده گرفته می‌شود و همین عاملی است تا پس از مدت زمانی کوتاه یا طولانی، دیگر تشخیص نیازهای واقعی از نیازهای غیرواقعی برایمان دشوار شود.

فرسودگی‌های پیش‌بینی‌شده

وقتی برای خرید یک محصول اقدام می‌کنیم، حتما میزان ماندگاری آن برایمان اهمیت دارد، بخصوص در کالاهای گرانقیمتی که به زودی از مد نمی‌افتند و تا مدت‌ها می‌توانند پاسخگوی نیازهایمان باشند. بعضی از این کالاها پس از مدتی دچار مشکلاتی می‌شود که حتما رفع آن نیازمند متخصصان همان شرکت است، بر خلاف برخی محصولات قدیمی‌تر که معمولا مردان می‌توانستند در خانه خود اقدام به تعمیر آن کنند. نکته جالب اینجاست که وقتی متخصص آن شرکت خاص برای بازدید کالا می‌آید، براحتی می‌گوید: «بله، این محصول معمولا بعد از سه یا چهار سال (یا اعدادی کمتر و بیشتر) دچار این مشکل می‌شود و کاری هم از دست ما برنمی‌آید! فقط برای ماندگاری بیشتر باید به چند نکته توجه کنید...»

چقدر عجیب... اگر ماندگاری محصولات تا این حد از پیش برای تعمیرکاران و متخصصان آن شرکت‌ها مشخص است، چرا نباید صادقانه هنگام خرید چنین مطلبی گفته شود؟ یا چرا تبلیغات کالا به نحوی است که گویا تا سال‌ها می‌تواند در بهترین شرایط خودش کار کند و حتی دچار آسیب نشود؟ باید باور کنیم تبلیغات می‌تواند بر پایه فریب و غفلت باشد و البته می‌تواند بر پایه آگاهی باشد و چون وجه اول گسترش یافته است و چون ما همواره میل به‌دست آوردن کالاهای کامل از همه جهت را داریم، بر اساس تبلیغات آگاهانه که در آن یک یا دو ایراد محصول گفته می‌شود، اقدام به خرید نمی‌کنیم و با خودمان می‌گوییم: محصولی که فروشنده‌اش می‌داند پس از چه مدت زمانی به چه مشکلی دچار می‌شود، کار اشتباهی است. آنها که از اشکالات نمی‌گویند، کالاهایشان خراب می شود، این که از خرابی‌اش می‌گوید، دیگر هیچ...

شهید مرتضی آوینی در مقاله دیکتاتوری اقتصاد می‌گوید: «برای حفظ سیستم کنونی اقتصاد آزاد و دستاوردهای آن که فرآورده‌های تمدن کنونی مغرب‌زمین باشد، باید از یک‌سو دوام و ماندگاری تولیدات کارخانه‌ها را تقلیل داد و از سوی دیگر مردم را به مصرف هرچه بیشتر و اسراف و تبذیر وادار کرد.» حتی همین آگاهی و تلاش های جزئی برای دوری از این چرخه ـ در مواقعی که امکانش هست ـ ما را از چرخه شیفتگان کالاهای مصرفی و فریب‌خوردگان تبلیغات دور می‌کند.

حورا نژادصداقت / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها