هشتم اسفند 1299 قرارداد بحث‌برانگیز 1919 توسط سیدضیاالدین طباطبایی لغو شد. در مورد این پیمان تاکنون مباحث فراوانی مطرح شده است.
کد خبر: ۶۵۰۲۶۱
اولین دست​نشانده بزرگ انگلیس در ایران

از زمان قاجار، کشور ایران مورد توجه اروپایی‌ها قرار داشت. بعد از گذشت مدتی از روابط غربی‌ها با دولتمردان ایرانی، ناآگاهی سیاسی و فرهنگی این زمامداران بر اروپایی‌ها معلوم شد. گرچه در اوایل برقراری ارتباط، فرانسه، آلمان در کنار روسیه و انگلیس برای تصاحب هر چه بیشتر منافع مادی در ایران رقابت داشتند، اما کمی بعد با وابستگی سیاسیون ایران به روسیه یا انگلیس، سایر کشورها مجالی برای هماوردی در این میدان پیدا نکردند.

میزان نفوذ سیاسی و اقتصادی انگلیس و روسیه و سیطره آنان بر منابع ایران به حدی بود که بسیاری از طرح‌های اقتصادی یا بازرگانی تحت اداره غربی‌ها صورت می‌گرفت و سهم ناچیزی از این منابع طبیعی، نصیب جامعه می‌شد.

تا اواخر قرن نوزدهم، روس‌ها سودای‏ تصرف کامل ایران و رسیدن به آب‌های‏ گرم خلیج فارس را در سر داشتند و به‏ هیچ قیمتی حاضر نبودند انگلستان یا هر دولت دیگر اروپایی را در تملک نهایی‏ این کشور ـ که به نظرشان عملی تقریبا انجام یافته بود ـ سهیم کنند، اما از اوایل‏ قرن بیستم به بعد به علت توسعه قدرت‏ نظامی و صنعتی آلمان و ضعف نسبی‏ روسیه در آسیا و خاوردور ـ که از شکست تاریخی این دولت از ژاپن به سال‏ 1905 ناشی می‏شد ـ روس‌ها ناچار شدند با رقیب خود (بریتانیای کبیر) کنار بیایند و اختلافات دیرین خود را در آسیا با عقد قراردادی برطرف کنند.

انقلاب اکتبر 1917 روسیه، شرایطی را برای تنفس جامعه ایرانی که زیر بار قراردادهایی استعماری کمر خم کرده بود، فراهم آورد. نظام کمونیستی شوروی که قصد جهانی شدن شعارهای ضدنظام سرمایه‌داری را داشت قصد بهره‌برداری از فرصت‌های ممکن را برای پیروزی در میدان تبلیغات علیه رقیب داشت به همین دلیل اعلام کرد که قراردادهای خود با ایران را به صورت یکجانبه لغو خواهد کرد. این اعلام نظر، البته در حد حرف باقی ماند و به جای این که فرصت را برای عرض‌اندام سیاسیون ایران فراهم کند، میدان را برای صحنه‌گردانی‌های طراحان سیاسی لندن باز کرد و آنها را در آوردگاهی بدون رقیب آورد.

بعد از پایان جنگ جهانی اول که تقسیمات سیاسی کشورها تغییر کرد، سال 1919 دولت ایران هیاتی حامل خواسته‌های ایران (ازجمله لغو قرارداد 1907، لغو کاپیتولاسیون و امتیازات خارجی به طور کلی و...) را به کنفرانس صلح پاریس اعزام کرد، ولی انگلستان مشکلاتی در راه پذیرفته شدن نمایندگان ایران به کنفرانس صلح فراهم و قرارداد معروف به قرارداد 1919 را با دولت ایران منعقد کرد که به موجب آن تمام تشکیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلستان قرار می‌گرفت. پس از امضای این قرارداد بین وثوق‌الدوله و سرپرسی کاکس، وزیرمختار انگلیس که خبر آن محرمانه نگه داشته شده بود، انگلستان منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نشده، یک هیات نظامی به ریاست ژنرال دیکسون و یک هیات مالی به سرپرستی آرمیتاژ اسمیت برای تشکیل سازمان جدید ارتش و اداره امور مالیه اعزام کردند و مبلغ دو میلیون لیره به عنوان قرض با ربح صدی هفت، برای اجرای برنامه‌های خود در اختیار دولت ایران گذاشتند، اما جامعه ملل این قرارداد خائنانه را که موجب می‌شد ایران تحت‌الحمایه انگلستان شود به رسمیت نشناخت. در ایران آزادیخواهان بر ضد آن قیام کردند، فرانسه و آمریکا هم انگلستان را برای تحمیل کردن چنین قراردادی به ایران مورد اعتراض قرار دادند. وثوق‌الدوله عاقد قرارداد، مخالفان را حبس، جراید را توقیف و احمد شاه قاجار را به اروپا روانه کرد و به اجرای مواد قرارداد پرداخت، اما سرانجام مجبور به کناره‌گیری شد و دولت میرزاحسن‌خان مشیرالدوله که بر سر کار آمد آن را موقوف‌الاجرا کرد.

در آستانه محرم 1338 هجری قمری که ایران در تب و تاب قرارداد 1919 بود، علما خواستند مساجد را سیاهپوش و عموم مردم را به قیام علیه قرارداد ترغیب و دعوت کنند. عده‌ای از وعاظ هم در مجالس روضه‌خوانی و عزاداری در مسجد عبدالحسین، علیه قرارداد سخنرانی کردند و بالاخره با این کار‌ها و اقدامات علما و مردم، پایه‌های قرارداد 1919 متزلزل شد. امضای قرارداد انگلیس ـ ایران و امر و نهی امپریالیست‌های انگلیسی در این کشور موج خشم و اعتراض و اوجگیری مبارزات مردمی را در شمال برانگیخت. در بسیاری از شهرها میتینگ‌های مردمی و تظاهرات درگرفت. تراکت‌ها و اعلامیه‌‌هایی با شعار«مرگ بر انگلیس» و «مرگ بر دولت انگلیسی‌خواه وثوق‌الدوله» پخش شد. روزنامه‌ها، شخصیت‌های اجتماعی برجسته، بسیاری از بازرگانان و نمایندگان روحانیان علیه این قرارداد به پا خاستند و سراسر کشور را جنبش ضدانگلیسی فراگرفت.

مخالفت با قرارداد و انزجار روزافزون عمومی از انگلیسی‌ها چنان اوج گرفت که نماینده بریتانیا در تهران در 28 جولای 1920 میلادی / اول ذی‌الحجه 1338 قمری گزارش داد: اکنون ما را با مستبدترین عناصر این کشور همراه می‌‌انگارند و اعتماد کسانی را که خود دموکرات‌های ناسیونالیست یا هر چیز دیگری می‌نامند از دست داده‌ایم، آنها دوستان طبیعی ما محسوب می‌شوند زیرا مشروطیت خود را به ما مدیون می‌باشند و به علاوه تنها حزب کم و بیش سازمان یافته کشور را تشکیل می‌دهند. در واقع بتدریج به مقامی سوق می‌یابیم که در گذشته، روس‌ها در آرای عمومی از آن برخوردار بودند.

بعد از روی کار آمدن سیدضیا، انگلیس که از هر فرصتی برای کمک به او استفاده می‌کرد برای تقویت موقعیت سیدضیا، از قرارداد پرمنفعت 1919 نیز گذشت. حمایت آشکار انگلیس از دولت کودتا، ‌بجز کمک‌های مالی و اطلاعاتی، کسب اجازه از لرد کرزن بود تا سیدضیا‌ بتواند با سر و صدا، لغو قرارداد دفن شده 1919 را اعلام کرده و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست و پا کند. سیدضیا ‌که در دوره قبل، برای امضای این قرارداد، صدای اعتراض خود را بلند کرده بود، ‌اکنون برای کسب آبرو، قرارداد را لغو کرد؛ قراردادی که عملا غیرقابل اجرا بود.

منابع:

ـ مستوفی، شرح زندگانی من، ج 3، زوار، تهران، ص 20.

ـ مکی، زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه قاجار، چ دوم، امیرکبیر، تهران، صص 110ـ106.

ـ شیخ‌الاسلامی، افزایش نفوذ روس و انگلیس در ایران عصر قاجار، چ اول، کیهان، تهران، ص 68.

ـ زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، چ اول، انتشارات پروین و معین، تهران، ص53.

ـ دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج 3، فردوسی ـ عطار،‌ تهران، ص 265.

شهاب سلیمی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها