گفت‌وگو با سیامک صفری، بازیگر

کار تئاتر، مثل کارگری زیر آفتاب است

در گفت‌وگوی «جام‌جم» با آرش فلاحت‌پیشه، کارگردان نمایش «معبد اقیانوس» مطرح شد

فقر قصه و روایت در آثار روی صحنه

آرش فلاحت‌پیشه از بازیگران شناخته‌شده تئاتر است که طی دو سال اخیر و بر‌اساس آموزش به جوانان علاقه‌مند به بازیگری، آثاری را تولید و کارگردانی کرده‌است. وی که در دوران کرونا نمایش «پنهان‌خانه پنج‌در» را با حضور هنرجویان تئاتری در مرکز تئاتر مولوی روی صحنه برده بود، در جدیدترین تجربه خود در این زمینه، نمایش «معبد اقیانوس» را در سالن اصلی مرکز تئاتر مولوی روی صحنه برده‌است.
کد خبر: ۱۴۴۲۰۵۸
نویسنده رضا آشفته - عکاس و کارشناس رسانه
 
این نمایش با هنرجویان تولید شده و محمد میرعلی‌اکبری طی روند برگزاری کارگاه‌های آموزشی، نمایشنامه معبد اقیانوس را نوشته است. این نمایش طی دو سال به صورت کارگاهی شکل گرفته و بارها بازنویسی شد. این نمایش داستانی پلیسی ــ معمایی دارد و روایتگر گروهی امنیتی در سال ۵۶ است که به‌دنبال یک قتل و قاتل که یک دیرینه‌شناس است راهی کویر «ریگ جن» می‌شوند. با آرش فلاحت‌پیشه درباره این نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

معبد اقیانوس در خوانش اول چگونه متنی به نظرتان رسید؟
لازم‌می‌دانم توضیح بدهم که نمایش معبد اقیانوس درادامه‌‌ پروسه‌‌ آموزشی کلاس‌های بازیگری تمرکز تاباورشکل‌گرفت. بچه‌های من بعدازگذراندن یک دوره‌‌ کامل که شامل چهار ترم و حدودا یک‌سال است اجازه‌‌ حضور درپروژه‌های عملی راپیدا می‌کنند.

با نویسنده متن چه نوع تعاملی برای سرانجام یافتن اجرا پیش روی داشته‌اید؟
محمد میرعلی‌اکبری در یک زیست دوماهه با اعضای گروه و بر‌اساس قابلیت تک‌تک بچه‌ها نمایشنامه‌‌ ابتدایی را نوشت که در طی این دو سال با توجه به شکل کارگاهی تمرینات این متن بارها بازنویسی شد و تغییرات اساسی در پیکره‌‌ اثر اتفاق افتاد. تنها چیزی که در ذهن ما قطعی بود و تلاش داشتیم به آن سمت حرکت کنیم، این بود که بعد از نمایش پنهان‌خانه‌‌ پنج‌در، اولین پروژه‌‌ عملی کلاس‌های تمرکز تا باور که چند سال قبل اجرا شده بود و ساختاری فرمالیستی داشت، رویکرد دومین تولید تئاتر این مجموعه باید کاملا رئالیستی باشد. همین موضوع باعث شکل‌گیری این نمایش شد.

ما در ایران گونه‌ها و ژانرهای متنوع نداریم، از این‌که در ژانر جنایی و دلهره‌آور کاری تولید کردید چه حسی داشتید؟
مسأله‌‌ اساسی این بود که بافت نمایشنامه این امکان را برای بروز قابلیت‌های فردی بازیگران فراهم سازد و کانسپت اصلی ترکیب مناسبی داشته باشد. ژانر اثر در ابتدا با توجه به علاقه‌‌ شدید محمد میرعلی‌اکبری به داستان‌های پلیسی ــ معمایی، 
انتخاب شد. ولی آنچه که همه‌‌ ما روی آن اتفاق‌نظر داشتیم این بودکه می‌خواستیم برای مخاطب قصه وروایتی سرراست و جذاب تعریف کنیم و تماشاگر را تاانتها همراه سازیم. البته فقر قصه وروایت این روزها درنمایش‌های روی صحنه بسیار دیده می‌‎شود.

بخشی از کار جادویی و بخشی دیگر علمی ــ تخیلی است، در هم تنیدگی اینها به چه شکلی بوده است؟
همان‌طور که قبل‌تر گفتم ما هیچ چیز را از قبل در ذهن خود نمی‌بندیم و کشف و شهود در طول مسیر ساخت جهان اثر برای تک‌تک ما یکسان اتفاق می‌ا‌فتد. بر‌اساس شرایط پیرامون و امکاناتی که بخشی از آن بازیگر است با هم و در کنار هم پیش می‌رویم، البته این را هم متذکر شوم که تئاتر برای من همیشه یک جادو بوده و معتقدم مخاطب از لحظه‌ای که پرده باز می‌شود و نور بر صحنه می‌تابد باید با یک جادو مواجه شود. با جهانی که بیرون از آن فضا امکان تجربه‌اش را نداشته باشد.

این همه سبک و گونه تلفیقی آیا اجرا را در دل یک اثر پسامدرن نگه می‌دارد؟
واقعا ما تا این حد مهندسی‌شده برخورد نمی‌کنیم. ما فقط پازل‌ها را آن‌طور که باید در خدمت روایت و اتمسفر اصلی اثر باشد کنار هم می‌چینیم و پیش می‌رویم.

بنابراین اگر هم ناخواسته حالت پسامدرن به‌خود گرفته باشد باز هم کار سختی پیش‌روی‌تان بوده است؟
به‌هر‌حال مقوله زمان از آن مواردی است که حالت پسامدرن را در خودش مستتر دارد. وقتی تو با زمان بازی می‌کنی، مفاهیم کهنه‌تر و در کنارشان مفاهیم نوتر، ملغمه‌ای را ایجاد می‌کند که اگر تو بخواهی به تعابیری مهم‌تر از زمانه خودت برسی همه اینها را دارد و برای خودم در این ژانر کار کردن جذاب است. این برای‌مان تجربه جدایی بود و مردم نیز همین نظر را دارند که ما از بیرون متوجه می‌شدیم کار پلیسی و معنایی است، گارد می‌گرفتیم و وقتی آمدیم اثر را دیدیدم لحظه لحظه این کار ما را درگیر خودش کرد و همراهش شدیم و آن جمله طلایی را از تماشاگر می‌شنویم که ما اصلا نفهمیدیم زمان چگونه گذشت و انگار نه انگار ما یک ساعت‌و‌نیم، پای کار نشسته‌ایم و این امتیاز خوبی برای هر کاری است.

بازیگران دو گروه می‌شوند، توانمند و کم‌توان. برای مثال بازیگران نقش ماموران در دو موقعیت زمانی بعد و قبل از انقلاب اسلامی بازی ضعیف‌تری دارند به چه دلیل این‌طور شده است؟
مطمئنا ما چنین قصدی نداشتیم و اگر این‌چنین بوده باید آن را ترمیم کنیم. اتفاقا تمام تلاش ما در این دوسال همسطح کردن انرژی و قابلیت‌های بازیگرها بوده است.

چرا رنگ خاکستری در طراحی لباس‌ها تکرار شده‌است؟
متاسفانه ما در شرایطی زیست می‌کنیم که خیلی از ملزومات نمایش تحت تاثیر مسائل مالی دستخوش تغییر می‌شود. ما لاکچری نیستیم و تهیه‌کننده آنچنانی نداریم. رانت‌های خاص هم به ما تعلق نمی‌گیرد و باید با هیچ، همه چیز را بسازیم. البته اینها مانع از این نمی‌شود که اندیشه و تفکر متوقف شود. ایده‌های اساسی از دل همین محدودیت‌ها بیرون می‌زند. مثلا ایده‌‌ استفاده از ساختمان اصلی تالار مولوی برای صحنه‌‌ نمایش از همین جا شکل گرفت. لباس هم همین‌طور. در نهایت به این رسیدیم که تصویر ذهنی اکثر ما از زمان گذشته سیاه، سفید و خاکستری ا‌ست.

نور از آن دست عناصری است که به‌دلیل تکیه بر فضاسازی می‌توانست بیشتر در خدمت اجرا باشد و چرا کمتر استفاده شده؟
به یک دلیل مضحک؛ تالارمولوی تنها ۱۵پروژکتور دراختیارگروه قرار داد، درصورتی‌که نورپردازی این نمایش حداقل ۶۰پروژکتور نیاز داشت.

مهندسی صدا حضور پررنگ و خلاقه‌ای دارد چگونه به آن رسیده‌اید؟
یکی از اجزای اساسی برای ساختن جادوی صحنه بی‌شک صداست. البته امکانات ناچیز تالار مولوی امکان خلاقیت‌ها و پیاده‌کردن ایده‌های اصلی را به ما نداد و آنچه در ذهن من بود نیاز به تجهیزاتی داشت که حداقل ۵۰میلیون هزینه داشت. بابک کیوانی، طراح موسیقی و صدای نمایش معبد اقیانوس که یکی از بهترین‌ها در این حوزه بوده و هست در این مهم بسیار تاثیرگذار بود.

موسیقی چقدر برای اجرای‌تان اهمیت داشته است؟
حتی در طراحی موسیقی هم ما از رویکرد ملودیک فاصله گرفتیم و بیشتر موسیقی جنبه‌‌ افکتیو و فضاسازی دارد.

انگار بودجه اندک مانع از تحقق طراحی صحنه شده باشد، چون تمام دیدنی‌ها را به گوشه و کنار برده‌اید و فقط دارید اشاره می‌کنید چیز شگفت‌انگیزی آنجاست همین‌طور است؟
بله. این بودجه کم و مسائل مالی باعث شد که ما از خیلی چیزها بزنیم، ولی ما حذفیات را هم به نفع جهان کل اثر انجام می‌دهیم و در نهایت ساختن آن اتمسفر برای‌مان مهم است. این‌که همه چیزهای مهم‌دیده نمی‌شود هم روش عمد وجود دارد که ذهن مخاطب را کمی بیشتر بتوانیم درگیر کنیم و خودش از آن چیزی که ما داریم می‌گوییم تصویر بسازد و طبق آن جادو ما فقط صدایی یا نوری از آن دستگاه مورد نظر را داریم می‌بینیم و می‌شنویم یا این‌که ما آن قطعه را به آنها اصلا نشان نمی‌دهیم که بداند آن قطعه چه می‌تواند باشد و ماجرا چیز دیگری است که در روایت دارد پیش می‌رود.

تئاتر فقط سرگرمی نیست
ما همیشه این‌طور برخورد نکرده‌ایم که تماشاگر فقط در زمان دیدن کار یک یا دو ساعت سرگرم شود و بعد برود، بلکه می‌خواهیم ذهنش درگیر شود طبق آن چیزی که استادهای‌مان یادمان داده‌اند که اتفاقا تئاتر از جایی شروع می‌شود که در سالن تمام می‌شود و نه آن لحظه‌ای که در سالن نشسته است و باید ذهن‌اش درگیرشود و اندیشه‌ای که پشت اثر هست او را به فکر فرو ببرد. این اتفاق خوشبختانه افتاده ودراین کار بسیاری ازاستادان درکنارم بودند و به من کمک کردند. به همین سادگی نمی‌توانم نام کارگردان را روی خودم بگذارم ومن فقط مدیریتی کرده‌ام و اجزای کار را روی هم قرار داده‌ام. کارگردانی به این راحتی‌ها نیست و در این کار مغزها و شخصیت‌های والا و بالایی کنارم بودند و به من کمک کردند و اقبال عمومی هم خیلی خوب است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها