درباره دید و بازدیدهای خانوادگی و احوالات آن به ویژه در شب یلدا

فامیل دور، فامیل نزدیک!

دورهمی‌های فامیلی همیشه دو روی یک سکه هستند. اگر شانس بیاورید و هم‌بازی یا هم‌صحبت خوبی در فامیل داشته باشید احتمالا با سر به مهمانی‌ها خواهید رفت. اما اگر تنها باشید و فامیل‌های‌تان آدم‌های عصاقورت داده‌ای باشند، حتما رفتن در جمع‌شان برای‌تان از کار درمعدن هم سخت‌تر می‌شود.
کد خبر: ۱۴۳۶۹۸۰
نویسنده ریحانه اوسطی - نوجوانه
فامیل دور، فامیل نزدیک!
 
اما خب، برای اکثرمان هم فامیل‌های عزیزی وجود دارند که قلب‌مان با دیدن‌شان اکلیل ترشح می‌کند و هم فامیل‌های دوست‌نداشتنی‌ای که دیدن‌شان ممکن است مانند خوردن اسپرسو بدون شیر و شکر باشد. اما دید و بازدید هر دوی‌شان می‌تواند برای‌مان مفید باشد. ممکن است بپرسی دیدن آدم‌هایی که روی مغزمان یورتمه می‌روند و روح‌مان را سوهان می‌کشند، چه فایده‌ای دارد؟ اما من پرسشی دارم؛ آیا در محل‌های تحصیلی، کاری و غیره قرار است همه آدم‌ها را دوست داشته باشید؟ خیر اما برای پیشرفت خودتان مجبور به تحمل آنها هستید. حالا دورهمی‌های فامیلی، مشتی از خروار جمع‌هایی است که ما باید در آنها حاضر شویم برای تمرین همین ماجرا. امروز حرف‌های‌مان بوی دورهمی، مهمانی، میوه و شیرینی می‌دهد پس یک مشت تخمه بیاورید و مشغول مطالعه این کلاف از نوجوانه بشوید.

فامیل نیوز
همیشه در بیشتر خانه‌ها آنتن‌ها و ماهواره‌هایی وجود دارند که خبرهای به روز و دست اول کل اعضای فامیل در جیب‌شان است. مثلا اگر بپرسید دختر اقدس خانم این ترم چه واحدهایی برداشته یا نمره ریاضی ترم قبلش چند بوده یا دقیقا با کدام دوستش چند وقت است که قهر کرده، همه را ریز به ریز و با جزئیات می‌توانند برای‌تان به صورت مشروح اخبار توضیح بدهند! یادم می‌آید عید سال پیش عکس تیشرتی را می‌دیدم که رویش جواب تمام سوال‌های مشهور فامیل از جمله: کی درست تموم میشه؟ کی ازدواج می‌کنی؟ کی بچه میاری؟ کی میری سربازی؟ چقدرحقوق میگیری؟ را نوشته بودند تا دیگر کسی از آنها این سوالات را نپرسد! فکر می‌کنم یکی از علت‌هایی که دورهمی را برای‌مان دوست‌نداشتنی می‌کند، همین کنجکاوی‌های بیش از حد است. اگر فامیل‌نیوز هستید و این نوشته را می‌خوانید، لطفا به شغل شریف خبرنگاری مشغول شوید و بیش از این بچه‌های طفلک فامیل را آزار ندهید و اگر جزو آن بچه‌های مفلوک هستید، سعی کنید تا جای ممکن، مستقیم و واضح جواب سوالات‌شان را ندهید تا متوجه بشوند شما برای حریم خصوصی‌تان ارزش قائل هستید.

سم‌های فامیلی
حتما تا به حال با جملات فوق‌العاده «چقدر جوش زدی!»، «چقدر چاق شدی!»، «دو پاره استخون شدی!»، «چرا موهات این‌ریختی شده!» و ... رو به رو شدید. این جملات قابلیت این را دارند که تمام اعتماد به نفسی را که با هزار زحمت ساخته بودید ویران کنند و با بولدوزر از رویش رد بشوند. شما در بدن‌تان زندگی می‌کنید و می‌دانید چه شرایط استرس‌زا و سختی را گذرانده و این واکنش‌های بدن‌تان به شرایط سختی که گذراندید، کاملا طبیعی است؛ اما فامیل نامحترمی که ماهی به سالی چندساعتی شما را می‌بیند، از هیچ‌کدام آنها خبر ندارد و فقط می‌خواهد برچسبی به شما بزند تا خودش از شر برچسب‌خوردن در امان بماند. در واقع استراتژی کسی که اینها را می‌گوید، همان جمله معروف است که:«بهترین دفاع، حمله است». جالب‌ترش آنجاست که عمده این افراد خودشان را در یک نقاب خیرخواهی مسخره قایم می‌کنند و می‌گویند:«برای خودت میگم»، «یه وقت ناراحت نشیا»، «قبلا خیلی قشنگ‌تر بودی» و ... اما ابدا خیرخواه شما نیستند. شما هم وظیفه دارید که کاملا محترمانه و هوشمند جواب‌شان را بدهید. مثلا می‌توانید بگویید:«خودم می‌دونم و دارم برای رفعش تلاش می‌کنم.» یا «ما خودمون آینده داریم و خودم تغییراتم‌رو می‌بینم». در واقع با این نوع بیان، آنها را به هدف و مقصودی که دارند نمی‌رسانید و اعتماد‌به‌نفس‌تان هم به جای آن‌که تخریب بشود، بالاتر خواهد رفت.

فامیل کوچولوها
اگر از دسته دوستداران بچه‌ها هستید احتمالا اغلب اوقات، با بچه‌های فامیل هم ارتباط خوبی بگیرید اما بازهم به این‌که خود بچه‌ها چقدر گوگولی باشند، مربوط است. بعضی بچه‌ها هیولای درون دارند که اگر با شما صمیمی بشوند، آن هیولا بیرون می‌زند و تمام وسایل‌تان اعم از گوشی و لوازم آرایشی و سوئیچ گرفته تا کل زندگی‌تان را برمی‌دارند و بهم می‌ریزند. در واقع بازی کردن با این‌جور بچه‌ها شروعش با شماست و پایانش با خدا! اگرهم از دسته‌ای باشید که با دیدن بچه‌ها منزجر می‌شوید که کلا ربطی به بچه‌ ندارد؛ در هر صورت باید یک لبخند ساختگی مسخره تحویل‌شان بدهید و دعا دعا کنید روی شما کلیک نکنند. شاید هم گاهی اوقات یک گوشمالی حسابی به دور از چشم پدر و مادرش را، راهکاری مناسب برای حفظ خودتان از شر بچه‌ها بدانید. اما به نظر من حتی سر و کله زدن با بچه ها هم تمرینی است برای بالا بردن کاسه صبرتان و کظم غیظ! البته تا وقتی که لاک‌تان را روی لباس موردعلاقه‌تان نریخته باشند یا کتاب درسی‌تان را با نقاشی‌های خیالی‌شان مورد عنایت قرار نداده باشند!

من بهترم!
یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث می‌شود فضای دورهمی‌ها برای‌مان گرم و صمیمی به‌نظر نرسد همین به رخ کشیدن‌های مسخره تازه به دوران رسیده‌ای است. نمی‌دانم چرا اما انگار همه ما در یک مسابقه «ما موفق‌تریم» بدون کاپ طلا گیرافتادیم و دائم می‌خواهیم داشته‌های‌مان را در چشمان بقیه فرو کنیم. برای بزرگ‌ترها بحث به بچه‌ها که می‌رسد فارغ از این که واقعا بچه‌شان چه راه و مسیری را دوست دارد مجبورشان می‌کنند رشته‌ای را که وجهه اجتماعی دارد و با آن بهتر می‌توانند پز بدهند انتخاب کنند که یک وقت در این مسابقه از جاری و باجناق‌شان عقب نمانند یا با هزار و یک‌جور کلاس سر بچه‌شان را جوری شلوغ کنند که نتواند سر بخاراند فقط به این دلیل که بچه خواهرشان هم به این کلاس‌ها می‌رود. بزرگ‌تر‌های عزیز بچه‌ها وسیله پز دادن نیستند‌. لطفا از این رفتارها دست بردارید و بگذارید دورهمی‌ها واقعا دورهمی و محفل بذل و شادی باشد نه مسابقه کی از همه بهتر است؟

درخت فامیلی
نمی‌دانم شما از آن خانواده‌هایی هستید که شجره‌نامه‌تان را به دیوار خانه‌تان آویختید و تا صد و ده نسل قبل خود را می‌شناسید یا از آنهایی که اسم پدربزرگ‌تان را به زور به خاطر می‌آورید؟ اما چه عاشق اصل و نسب‌تان باشید چه متنفر از آن، اصل و نسب خانوادگی از جمله چیزهای انتسابی است که ما در انتخابش هیچ نقشی نداشتیم اما وجود دارند و واقعی هم هستند، نه کیک! در واقع شما هیچ‌گاه از نام خانوادگی‌تان نمی‌توانید دست بکشید. هر جا بروید شما آن اسم را به یدک می‌کشید و اغلب افراد شما را با عناوین دختر فلانی، نوه فلانی یاد می‌کنند. انگار یک طناب نامرئی محکم شما را به آبا و اجدادتان متصل می‌کند و این مانند نیروی جاذبه زمین، گریزناپذیراست. پس حتی اگر دوستش هم ندارید سعی کنید این حقیقت غیرقابل کتمان را بپذیرید. پذیرش باعث می‌شود وجوه مثبت ماجرا را هم ببینید مثلا به این فکر کنید که خیلی از آدم‌ها همین الان در قرن بیست و یک با این اهن و تولوپ مدرنیته هنوز نمی‌دانند که اصل و نسب‌شان به کجا برمی‌گردد و این باعث می‌شود هیچ‌گاه حس تعلق به اسم یا خانواده‌ای را تجربه نکنند اما تعلق خاطراز آن حس‌هایی است که به هر آدمی اصالت می‌دهد. پس قدر درخت فامیلی‌تان را بدانید. 

مامان! من درس دارم
ورای تمام خوش‌گذشتن یا نگذشتن‌های دورهمی‌های فامیلی یا مواردی که باید رعایتش کنیم امر بسیار رایجی که بین ما نو‌جوان‌تر‌هاست، پدیده «من درس دارم نمیام» است. اصلا انگار وقتی از تمام بهانه‌های دنیا برای مهمانی نرفتن ناامید می‌شویم در صندوقچه را باز می‌کنیم و بهانه فوق‌العاده کاربردی «من درس دارم» را در‌می‌آوریم. والدین هم که همیشه خدا نگران وضعیت تحصیل فرزندان‌شان هستند اکثرا قبول می‌کنند و تازه با خود می‌گویند آنجا هم هر که پرسید بچه‌ات کجاست؟ من هم همین جمله طلایی را به رخ‌شان می‌کشم تا ثابت کنم بچه من قربانش بروم چقدر درسخوان و منظم است. اما خودمانیم! در نود‌و‌نه ممیز نود‌و‌نه صدم درصد مواقع بعد از رفتن اهالی خانه کتاب‌ها را بوسیده و روی طاقچه می‌گذاریم تا به کارهای مهم‌تری اعم از فیلم دیدن یا بازی کردن بپردازیم. می‌دانم که حوصله نصیحت ندارید و من هم آدم درستی برای نصیحت کردن نیستم اما اگر واقعا مشق‌های‌تان را نوشته‌اید لطفا مهمانی‌ها را بروید!

ریزش فامیلی
قطعا با همه رفتارهای عجیب و غریب و نامحبوب فامیل حس دلبستگی و تعلق به آنها در ما زنده است و خیلی اوقات از معاشرت و هم‌صحبتی با آنها کیف می‌کنیم. وسط این‌که ما درگیر جواب دادن به کنجکاوی و نظرات فامیل‌های‌مان هستیم یک لحظه فکر کنید آیا با تمام این حرف‌ها خدای ناکرده حاضر به مرگ‌شان هستید؟ بیایید یک سر به آن‌طرف مدیترانه برویم. در نوار باریک غزه. ببینیم آنجا دورهمی‌های فامیلی چگونه برگزار می‌شود. با توپ و تانک و گلوله؟ احتمالا کنجکاوی‌شان در این حد باشد که بخواهند بدانند: «هنوز زنده‌‌ای؟» شاید اگر فامیلی هر ماه در خانه بزرگ‌شان جمع می‌شدند و آن‌قدر شلوغ می‌شد که بچه‌ها در حیاط ناهار می‌خوردند حالا کم‌کم آن‌قدر دورهمی‌شان کوچک و کوچک‌تر می‌شود که در یک اتاق همه جا می‌شوند، چون حالا خیلی از آنهایی که سر همین سفره می‌نشستند زیر فرسنگ‌ها خاک هستند. نه نه! فکر نکنید منظورمان پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و خلاصه مسن‌ترها هستند؛ نه؛ در غزه حتی به کودکان و نوزادان هم رحم نمی‌شود. کام‌مان تلخ شد اما فراموش نکنیم که مقاومت آنها در چند کیلومتری ما هنوززنده است وآنها همچنان فقط برای زنده ماندن ونفس کشیدن هرروز جان می‌دهند.

مهمان نامحترم
فرض کنید مهمانی به خانه‌تان بیاید و لباس‌هایش را یک طرف پرتاب بکند و کیفش را یک ور. بعد بدون اجازه یک خیار از ظرف میوه بردارد و گاز بزند و درتخت‌تان دراز بکشد. قطعا در آن لحظه به این فکر می‌کنید که چگونه می‌توانید هر چه زودتر این مهمان نامحترم را به سمت در بیرون راهنمایی کنید. بعضی رفتارها در مهمانی می‌تواند همین‌قدر زشت و زننده باشد. مثلا این‌که از ساعتی که دعوت شده‌اید خیلی زودتر یا خیلی دیرتر بروید. آن میزبان بنده خدا از صبح خروس‌خوان همه را به صف کرده برای اینکه بهترین پذیرایی را بکند آن‌وقت شما آن‌قدر زود بروی که هنوز حتی آب برنجش را هم نگذاشته یا آن‌قدر دیر که غذاها رو به اتمام باشد. حداکثر تلاش‌تان را بکنید که به موقع به مهمانی‌ها برسید. حتی اگر قبلش مانند همه ایرانی‌ها در خانه میدان جنگ جهانی سوم را تجربه کرده‌اید. مورد بعدی که می‌خواهم متذکر بشوم این است که لطفا بعد از غذا مانند پرنسس‌ها از سفره بلند نشوید و گوشه‌ای بنشینید و پا روی پا بیندازید؛ ما وظیفه داریم که در جمع کردن یا انداختن سفره حتی در حد یک دوغ بردن کمک کنیم و گوشه‌ای از زحمات میزبان را کم کنیم. در آخر این‌که بدون اجازه میزبان به اتاق‌ها و فضاهای خصوصی‌ترشان نروید تا جدیدترین و بدرنگ‌ترین لباسی که گرفته را سرکمدش بازرسی کنید. باشد که رستگار شوید!
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها