رفتار های نودوستانه
رفتار های نودوستانه باعث کاهش درد

رفتار های نودوستانه

به یاد جانباختگان زلزله سال ۶۹ رودبار و منجیل

وقتی دل زمین در رودبار و منجیل لرزید و لرزاند

داغ ۳۱ خرداد ۶۹، ‌‌فاجعه‌ای انسانی که زخم آن تا از پا ایستادن زمان زنده خواهد بود، دوباره فرا رسید‌...
داغ ۳۱ خرداد ۶۹، ‌‌فاجعه‌ای انسانی که زخم آن تا از پا ایستادن زمان زنده خواهد بود، دوباره فرا رسید‌...
کد خبر: ۱۴۱۳۷۸۷
نویسنده مختار ایوبی - خبرنگار چاردیواری

کشاورزی که به امید صبحی دیگر دست از کار کشید و به منزل رفت‌. او ابزار درو علف را در زیر کوپه‌های علف بریده مخفی کرد تا که فردا دوباره برای ادامه کار از آن استفاده کند. رفت به منزل اما نه برای همیشه، بلکه رفت تا با انرژی دوباره برگردد.
آخر زمستانی در پیش‌روی گوسفندانش بود که باید تدبیر آذوقه‌های‌شان را امروز می‌اندیشید. او یک چوپان که نه، یک کشاورز که نه، یک کارگر که نه، بلکه یک مدیر بی‌آلایش و دور‌اندیش بود‌. سواد نداشت، درس نخوانده و دانشگاه نرفته بود ولی آنچه را که همگان دانند او از بَر بود. غروب با ابزار کارش خداحافظی کوچکی کرد و با دستان پینه‌بسته‌اش دستی به دلبستگی‌های دنیایی‌اش کشید و راهی منزل شد. شامی ساده، گپ‌وگفتی خودمانی، شنیدن نوای نی و آواز گیلکی و محلی و بعد خواب... .
در رؤیایش می‌دید که گوسفندانش آغلی پر از آذوقه دارند و قند در دلش آب می‌شد.
خواب می‌دید که گاو قشنگ جوانش در شرف مادر شدن است. خواب می‌دید که امسال همه جای باغ و باغاتش پر از نعمات الهی است.
دلخوش بود که سیاهی زمستان را بی‌دغدغه به سفیدی بهار وصل خواهد کرد و همزمان با بوی خوش بهار صدای بع‌بع بره‌هایش جانی دوباره به او خواهد داد و خستگی از تن بیرون خواهد کرد.
خواب می‌دید که امسال دخترک دَم‌بختش را به لطف خدا و فروش محصولاتش به خانه بخت خواهد فرستاد و چه ساده‌وار تا جشن گرفتن دخترکش را هم می‌دید.
وااای خدای من از پسرش بگویم که قرار بود وارد دانشگاه شود و کلی برنامه نا‌نوشته برای آینده‌اش در ذهن داشت... .
خدایا، یعنی می‌شود همه اینهایی که دیده‌ام خواب و رؤیا نباشد و صبح که به امید به‌جا آوردن شکرت به نماز طلوع ایستادم تحققش را ببینم؟!
از دخترکش برای‌تان نگفتم که چگونه و با چه عشق کودکانه‌ای در لابه‌لای کار سخت پدر، از او سؤالاتی می‌پرسید که در اوج خستگی، خنده ملیحی به لبان پدر می‌نشاند؟!
وااای از کجای این امیدهای تنیده در‌هم بنویسم که اشکی از خواننده را جاری نکند؟
خلاصه ولی باید گفت تقدیر نه آن است که چوپان ساده‌دل در رؤیاهایش می‌پروراند بلکه تقدیر در دست خدای چوپان است که‌:
گر از روی حکمت ببند دری زرحمت گشاید در دیگری
نثار روح درگذشتگان مظلوم زلزله ۳۱خرداد ۶۹ رودبار، منجیل، لوشان و طارم زنجان الفاتحه مع الصلوات

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها