گفت‌وگو با سارق حرفه‌ای گوشی

برای اثبات عشقم سرقت می‌کردم

«paradox» کلمه ای است که بالای ابروی سمت راستش نوشته است، آن هم به صورت وارونه. متهم جوانی که به اتهام سرقت بازداشت شده و معتقد است این کلمه را نوشته تا مردم بفهمند دنیا ارزش ندارد. ۲۰ سال دارد، با دندان های لمینت و بینی عمل شده. که به همراه همدستانش بازداشت شده و این هفته رو در روی ما تپش نشست و از سرقت هایش گفت.
«paradox» کلمه ای است که بالای ابروی سمت راستش نوشته است، آن هم به صورت وارونه. متهم جوانی که به اتهام سرقت بازداشت شده و معتقد است این کلمه را نوشته تا مردم بفهمند دنیا ارزش ندارد. ۲۰ سال دارد، با دندان های لمینت و بینی عمل شده. که به همراه همدستانش بازداشت شده و این هفته رو در روی ما تپش نشست و از سرقت هایش گفت.
کد خبر: ۱۴۱۲۰۶۷
نویسنده ​​​​​​​هلیا نصرتی - تپش

به چه اتهامی بازداشت شدی؟
سرقت. فقط هم گوشی قاپی. با خودم عهد کردم که فقط در کار سرقت گوشی باشم نه چیز دیگری.

چرا فقط سرقت گوشی؟
زخم خورده این سرقت هستم. فکر کردید الکی من این نوع سرقت را انتخاب کردم؟ نه. ماجرایی داشتم که افتادم در کار خلاف آن هم فقط سرقت گوشی.

ماجرای خلافکار شدنت چه بود؟
مهناز. اول و آخر تمام بدبختی ها من مهناز بود.

مهناز؟ چه نسبتی با تو دارد؟
دوست دخترم بود، الان شده نامزدم. شرط او برای نامزدی همین بود. دنیا عوض شده یک زمانی پسرها دخترها را خلاف می کردند، اما اینبار یک دختر مرا خلافکار کرده است.

چه شرطی برای تو گذاشت؟
مهناز، در خانواده خلافکاری به دنیا آمده بود و هر ترفندی را برای سرقت بلد بود. یک دسته اسکناس به او می دادی آنقدر سریع کش روی می کرد که با دوربین های حساس هم نمی توانستی ببینی. در خودرو را در مدت چند لحظه باز می کرد. زمانی که با من دوست شد، گفت می خواهم ببینم چقدر دل و جیگر داری و اگر در این کار موفق شدی من هم پاسخ مثبت به خواستگاری ات می‌دهم.

و توهم قبول کردی؟
یک جورایی وجدانم قلقک شد. با خودم گفتم اگر شرط مهناز را انجام دهم هم به عشقم می‌رسم و هم این‌که میزان دل و جرات خودم را ارزیابی کرده ام. به همین دلیل بود که شرط را قبول کردم و بعد از مدتی با مهناز نامزد کردم.

چرا گوشی قاپی را انتخاب کردی؟
مهناز گفت. بهتان گفتم که او در خانواده ای بزرگ شده بود که خلافکار بودند و کلکسیونی از خلاف ها را انجام داده بودند. او در میان این خلاف ها، پر هیجان ترینش را گوشی قاپی می دانست و به همین دلیل از من خواست این کار را انجام دهم. می گفت سرقت خودرو یا خانه خیلی هیجان ندارد اما سوار موتور گشت زدن در خیابان و در یک لحظه سرقت اوج هیجان است. هیجان زمانی بیشتر می شد که پلیس یا شاکی یا شاهد سرقت تعقیبت می کرد و باعث می شد ما مجاب شویم که سرعتمان را بالا ببریم.

در سرقت ها مهناز هم همراهت بود؟
در تمامی سرقت ها با هم بودیم. ما این کار را به خاطر هیجانش انجام می دادیم گرچه پولش هم برایمان مهم بود. البته به غیر از من و مهناز دو نفر از دوستانم که نقش اسکورت ما را داشت، با ما بود.

و با همدستانت چطور آشنا شدی؟
همه را مهناز معرفی کرد. سرقت ها اوایل برای هیجان بود ولی در این کار که افتادم بیشتر نقش کل کل را داشت.

چرا کل کل؟
می خواستم جلوی مهناز خودم را نشان دهم و به او ثابت کنم که حتی از همدستانم که سابقه خلافشان از من خیلی بیشتر بود زرنگ تر هستم و می توانم بیشتر از آنها سرقت کنم. البته ما با تمام خلاف بودنمان در کارمان اصولی داشتیم و هرگز این اصول را زیر پا نگذاشته ایم.

چه اصولی را در نظر گرفتی؟
اول این‌که از زن و بچه سرقت نکنیم. شده که سوژه مناسبی گیرمان نیایید اما این‌که از زن و بچه سرقت کنیم در مرامان نیست. دوم این‌که فقط گوشی سرقت کنیم. حتی اگر سوژه ای که انتخاب کردیم کیف و ساک به همراه داشته باشد، بازهم فقط گوشی را سرقت می کنیم.

با گوشی های سرقتی چه می کنید؟
مالخر ما افغانی است. گوشی های آیفون ۱۳ را از ۲۵ تا ۲۸ میلیون تومان به او می فروشیم. باقی گوشی ها را زیر پنج میلیون تومان. گوشی به مدلش خریداری می شود، خیلی نو و کهنه بودنش برایمان مهم نیست. مالخرمان هم گوشی ها را بسته بندی می کند و با کمک قاچاق بر می فرستاد آن طرف و حالا این گوشی ها را چند از آنها می خرند و چطوری است را نمی دانم.

با پول هایی که از سرقت به‌دست آوردی چه می کنی؟
خرج خودمان می کنیم. از گوشی مدل بالا گرفته تا تتو و خالکوبی و لمنیت دندان و عمل بینی و بوتاکس و خلاصه که به خودمان می رسیم.

چرا این همه خرج خودتان می کنید؟
ما سرقت می کنیم که عقده های کودکی مان از بین برود. فقط پولدارها که نباید کفش مارک و بینی عمل شده داشته باشند، ما هم اگر داشته باشیم ایرادی ندارد.

خالکوبی روی صورتت دلیل خاصی دارد؟
نه. فقط خواستم به خودم و هر کسی که مرا می بیند ثابت کنم دنیا بی ارزش است. یک میلیون تومان دادم تا خالکوبی بالای ابرویم را انجام دادم. البته گران حساب کرد، دوستم برای سه خالکوبی که عکس میکی موس و شخصیت های کارتونی بود یک میلیون تومان داد. چون خالکوبی ها را در آرایشگاهی بالای شهر انجام می دهم قیمت ها گران‌تر است، پایین شهر بخواهی خالکوبی کنی ارزانتر حساب می کنند.

عذاب وجدان نداری ؟
عذاب وجدان که دارم. اما اگر شرط را قبول نمی کردم هم مهناز را از دست می دادم و هم این‌که همه فکر می کردند من آدم ترسو و بزدلی هستم و از آن به بعد یک جور دیگر روی من حساب می کردند.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها