الهام‌بخشی «حاج‌قاسم» و «حاج‌رضوان» در خلق یک رمان
در نشست نقد و بررسی رمان «چشم‌هایم در اورشلیم» مطرح شد؛

الهام‌بخشی «حاج‌قاسم» و «حاج‌رضوان» در خلق یک رمان

در نشست بررسی کتاب «هیژده چرخ» مطرح شد

«هیژده چرخ»؛ سفری معنوی به یک ساحت مقدس

نشست بررسی کتاب «هیژده چرخ»، با حضور یونس عزیزی(نویسنده کتاب)، علی‌ا... سلیمی (نویسنده و منتقد ادبی)، سمیه جمالی(نویسنده و منتقد ادبی) و تعدادی از دست‌اندرکاران نشر صاد و اصحاب رسانه در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
نشست بررسی کتاب «هیژده چرخ»، با حضور یونس عزیزی(نویسنده کتاب)، علی‌ا... سلیمی (نویسنده و منتقد ادبی)، سمیه جمالی(نویسنده و منتقد ادبی) و تعدادی از دست‌اندرکاران نشر صاد و اصحاب رسانه در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
کد خبر: ۱۴۱۱۸۸۲

یونس عزیزی: اتفاقات این کتاب واقعی است
انگیزه من از نوشتن این کتاب، از قبل طراحی‌شده نبود. به‌عنوان نویسنده، زیستی که دارم و اتفاقاتی که پیرامون من رخ می‌دهد، برایم اهمیت دارد. تقریبا از دو سال پیش که با حرم حضرت معصومه‌(س) ارتباط داشتم، اتفاقات روزمره و مراوداتی را که با زائران داشتم، می‌نوشتم. بعد که تصمیم گرفتم این یادداشت‌ها را به کتاب تبدیل کنم، قالب روایت یا به‌ بیانی روایت داستانی را برای آن انتخاب کردم. تمام اتفاقات این کتاب واقعی است. البته کسی که روایت می‌نویسد هم حتما از عناصر داستانی برای جذاب کردن روایت‌ استفاده می‌کند.

آیا این کتاب فقط برای شهر قم مصرف دارد؟
وقتی کتابی نوشته می‌شود، سیر خود را طی می‌کند و نویسنده هم به آن سنجاق نیست که بخواهد درباره آن توضیحی ارائه دهد. لذا اگر موفق باشد، مشخص می‌شود و اگر کم و کاستی داشته باشد هم مخاطب متوجه می‌شود. در جلسات نقد سعی می‌کنم بیشتر با شنیدن، در آثار بعدی کم‌وکاستی‌ها را برطرف کنم. درباره این موضوع که آیا این کتاب فقط برای شهر قم مصرف دارد یا همه مردم ایران، ذکر این نکته لازم است که هدف من این بوده که حتی اگر هموطنی در سیستان‌و‌بلوچستان هم آن را خواند، بتواند با آن ارتباط برقرار کرده و فضای داستان را تصور کند.

علی‌ا... سلیمی: روایت‌های معمولی‌ کتاب هم رنگ داستان به خود گرفته
معتقدم کتاب «هیژده چرخ» یک ناداستان است. از خواندن کتاب لذت بردم. این کتاب یک اثر ساده و صمیمی است. نه نویسنده کتاب ادعا کرده و نه موضوع آن برمی‌تابد که این اثر چیز ویژه‌ای باشد ولی چون نویسنده تکنیک بلد است و مهارت دارد، روایت‌های معمولی‌اش هم رنگ داستان به‌ خود می‌گیرد. نویسنده در این اثر سعی کرده چندان از شخصیت اصلی دور نشود و مشاهدات خود را از یک ساحتی در این قالب روایت کند. این روایت‌ها بیشتر شبیه یادداشت‌هایی هستند که هرچه جلوتر می‌رویم، بیشتر شکل داستانی به خود می‌گیرند و از اواسط داستان نیز خرده‌روایت‌ها به میان می‌آیند. در بخش‌های پایانی انگار نویسنده به یک ساحت معنوی ورود و سعی کرده مشاهدات خود را به خواننده منتقل کند.

شخصیت‌پردازی و فضاسازی
«هیژده چرخ» را می‌توان یک سفر معنوی به یک ساحت مقدس دانست که علاوه بر سیر و سلوک معنوی راوی، ما را هم به آن فضا می‌برد و مخاطب، معنویت حاکم بر آن فضا را حس می‌کند. در این اثر هم شخصیت‌پردازی و هم فضاسازی صورت گرفته است. در واقع از همه عناصر داستانی به اندازه استفاده شده است. با وجود تأکید بر ناداستان بودن این کتاب، چیزی که در نهایت در ذهن می‌ماند، داستان است، هرچند سعی شده رئال بودن کار پررنگ باشد. مخاطب به‌خوبی احساس می‌کند که نویسنده قرار نیست چیزی را از او پنهان کند.

همسان‌سازی در شروع و پایان، رعایت نشده!
یکی از نقدهایی که بر کتاب وارد است درباره موضوع همسان‌سازی محتواست؛ همسان‌سازی در شروع و پایان کار، چندان رعایت نشده است. روایت اصلی به‌عنوان یک کنش داستانی مطرح است ولی در این اثر وقتی خرده‌روایت‌ها وارد می‌شوند، روایت اصلی به‌نوعی رها می‌شود. هرچند نویسنده در پایان سعی کرده به خط اصلی داستان برگردد. فکر می‌کنم میانه‌های داستان به این دلیل که از خط روایت اصلی فاصله گرفته، اندکی برای مخاطب خسته‌کننده می‌شود. ماجرا در ابتدا با یک شروع مناسب داستانی همراه است، در میانه‌ها از خط اصلی فاصله گرفته و در پایان به خط و روایت اصلی بازگشته است.

این اثر را موفق می‌دانم
شخصیت اصلی این کتاب، در پایان به شخص دیگری تبدیل شده و انتظار ما هم از داستان همین است. در این کتاب، شخصیت اصلی به‌ نوعی خودآگاهی و سیر و سلوک معنوی رسیده و به ‌بیانی صاحب‌فتوا می‌شود. نویسنده توانسته کاری کند که مخاطب برداشت دلخواه خود را از داستان داشته باشد. در پایان من نوعی احساس می‌کنم داستان جایی تمام شده که باید تمام می‌شد. در مجموع این اثر را موفق می‌دانم و در مقام خواننده احساس می‌کنم که درصد بالایی از انتظاراتم برآورده شده است.

سمیه جمالی: هنوز در ایران به ناداستان توجه چندانی نمی‌شود
ناداستان، قالبی است که این روزها در دنیا پررنگ‌تر شده و مخاطبان هم از آن استقبال می‌کنند. در ایران هنوز به روایت‌نویسی، جستارنویسی و ناداستان توجه چندانی نمی‌شود و نگاه پایین‌دست به آن دارند. برای سنجش و نقد ناداستان یا جستار، بهتر است ابتدا بدانیم با چه معیارهایی قرار است آن را بسنجیم. این‌که بخواهیم این اثر را با معیارهای داستانی بسنجیم، اشتباه است. اگر با معیارهای رمان و داستان به این اثر نگاه کنیم، ایراد زیادی می‌توان از آن گرفت ولی اگر به‌عنوان ناداستان آن‌را بررسی کنیم، قضیه فرق می‌کند. بخش عمده اهمیت ناداستان در تجربه زیسته است و نویسنده در این کتاب تجربه زیسته خود را نوشته است.

تخیل هم در ناداستان جا دارد
از نظر نثر، از اواسط کار یا پس از گذشت یک‌سوم داستان، ‌نثر جا می‌افتد و از یک‌ جایی به بعد حلاوت و شیرینی قلم اتفاق می‌افتد. برخلاف این تصور که در ناداستان تخیل جایی ندارد، من معتقدم که یک جاهایی تخیل هم در ناداستان جا دارد و در این اثر نیز این را حس می‌کنیم. اتفاقا جایی که نویسنده از تخیل استفاده کرده، موفق بوده و خط هم شکسته نشده است. همچنین معتقدم که ‌پرداختن بیشتر به برخی شخصیت‌ها و ارائه جزئیات بیشتر، می‌توانست جذابیت روایت را بالا ببرد.

دوست داشتم برخی روایت‌ها بیشتر ادامه پیدا می‌‌کرد
در روایت‌نویسی نباید صرفا چیزی را روایت کنیم و رد شویم، بلکه نویسنده باید با تدقیق و تجربه زیسته خود در ادامه به تحلیل بپردازد که در این کتاب کمتر چنین چیزی را می‌بینیم. نکته دیگر این‌که به‌نظرم برخی روایت‌ها می‌توانستند با یکدیگر ترکیب شوند. به تعدد عنوان‌ها و حجم اندک روایت‌ها نقد دارم. به‌عنوان خواننده، دوست داشتم برخی روایت‌ها بیشتر ادامه پیدا می‌‌کرد و بیشتر از آنها بخوانم. در مواردی احساس می‌شد که انگار به سؤالات ذهنی خواننده جواب داده نمی‌شود. حتی می‌شد در بخش‌هایی از کتاب از تصویر هم استفاده کرد. در کل این اثر را موفق دیدم و امیدوارم که خوب دیده و خوانده شود و امکان ترجمه داشته باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها