طاهر شیخ‌ الحکمایی، مجسمه‌ ساز معاصر ایرانی:

فرهنگ همیاری سمنوپزان می‌تواند بین مردم تعمیم یابد

نوروز به‌طور طبیعی زیبا و به معنای روز نوست و حتی اخلاق و رفتار آدم‌ها متفاوت می‌شود و امروز داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر در بهار همه‌چیز تغییر و تحول پیدا می‌کند و روی رفتار‌ و کردار آدم‌ها تأثیر مثبت دارد.
کد خبر: ۱۴۰۱۵۸۲

دوران کودکی و جوانی‌ام را در کازرون به‌سر بردم که همیشه در اولین ساعات بهاری گل‌های زیبای لاله‌وحشی، بابونه و بهارنارنج شکوفه می‌دهد و تمام اینها فضای بسیار زیبایی را ایجاد می‌کند و همیشه خاطره بهار را با بوی بهارنارنج دارم.

مسافران نوروزی که از شیراز به سمت جنوب و کوه‌های تنگه ابوالحیات سرازیر می‌شوند، مشام‌شان پر از بوی بهارنارنج می‌شود و این خاطره خیلی خوبی برایم هست. امسال حدود 500 میلی‌متر بارندگی داشتیم و این منطقه بسیار سرسبزتر از گذشته است. ما در محله‌ای از کازرون ساکن بودیم که تمام فامیل تقریبا دور هم بودیم و خوشبختانه همیشه روابط‌خانوادگی ما حسنه بود. عشق‌ ما این بود که روز عید شود و خانواده، فامیل، دایی‌ها و عموها به ما عیدی بدهند. من توصیه می‌کنم به هر بهانه‌ای و عیدی، اعم از عید فطر و نوروز به بچه‌ها عیدی بدهند و این سنت زیبای هدیه‌دادن را نباید فراموش کنیم. هنگام نوروز مادرم و زن‌عموها جمع می‌شدند و شیرینی‌های عید را می‌پختند و نان‌های شیرین، برنجک و تمام تنقلات لازم برای شب عید را در خانه درست می‌کردند. یادم می‌آید قبل از عید مادرم به همراه فامیل گندم را برای سمنو سبز می‌کردند و یک دیگ بزرگ می‌گذاشتند و هر خانواده‌ای از همسایه‌ها یک کاسه آرد می‌آوردند و شب تا صبح تمام فامیل و همسایه دور هم جمع می‌شدند و سمنو را تا صبح هم می‌زدند و فردا، حدود دوبرابر کاسه‌ آرد به آنها سمنو می‌دادند. ما امسال هم به احتمال زیاد به‌دلیل این‌که هوای آنجا مساعد است و همه تعطیل هستند و عروسی‌ها در این فصل زیاد است و دیدوبازدیدها به‌طور طبیعی انجام می‌شود به کازرون خواهم رفت. بالاخره مدتی خانواده‌ها به‌دلیل ضرورت کاری، دانشگاهی یا مهاجرت و بیماری کرونا نتوانستند کنار هم باشند و در دوران عید دور هم جمع می‌شوند و یکدیگر را می‌بینند و خاطرات زنده می‌شود. در زمان‌های گذشته مردم به بهانه‌های مختلف دور هم جمع می‌شدند، یا حلیم درست می‌کردند یا گوسفند قربانی می‌کردند و مراقب احوال یکدیگر بودند و این یک سنت تاریخی ایرانی و اسلامی است که باید حفظ شود. مردم خودشان خیلی کارها می‌توانند انجام دهند، چون در زمان گذشته برق و لوله‌کشی و امکانات زیادی نبود. یادم می‌آید در خانه پدریم یک چاه‌آب بود که شبانه‌روزی در خانه‌مان باز بود و همسایه‌ها از محلات دور می‌آمدند و مشک آب را پر می‌کردند و این ازجمله زیبایی‌هایی بود که امروز کمتر آن را می‌بینیم و گاهی مردم در آپارتمان‌ها حتی یکدیگر را نمی‌بینند و نمی‌شناسند. این سنت‌ها خیلی قشنگ است و اگر به بچه‌ها منتقل نشود، فراموش می‌شود. به‌عنوان‌مثال، اگر از بچه کوچک امروز بپرسید که نان چگونه تهیه می‌شود، می‌گوید پدرم پول می‌دهد و ما می‌رویم نانوایی نان می‌خریم ولی در گذشته ما شاهد تمام مراحل کاشت گندم، درو، درست‌کردن آرد و نان و تحمل سختی‌های آن بودیم. بنابراین، جا دارد که بچه‌ها در موزه‌ها، داشته‌های قدیم و سنت‌های شهرهای ایران را ببینند و در ذهن‌شان نسبت به آنها تعصب پیدا کنند. دوستی دارم که تمام آمریکا را گشته اما هنوز تخت‌جمشید را ندیده و این درست نیست که آدم داشته‌های بومی کشورش را نشناسد. سختی‌ها همیشه بوده و خواهد بود و امیدوارم سالی خوب و بدون بیماری داشته باشیم و برای همه مردم سلامتی آرزو می‌کنم و به نظرم داستان سمنو می‌تواند بین مردم تعمیم پیدا کند و به یکدیگر کمک کنند تا حال همگی خوب شود. امیدوارم شرایط به قدری مساعد شود که مردم زندگی شادی داشته باشند و مشکلات برطرف شود اما شعر فریدون مشیری که بی‌ربط به این موضوع نیست هم واقعا زیباست که به نوعی می‌گوید از امکانات حداقلی خود استفاده بهینه کنیم.

ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌پوشی به کام
باده رنگین نمی‌نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می‌ که می‌باید تهی است
ای دریغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از «ما» اگر کامی نگیریم از بهار ...
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ ...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها