روایت آدمهای بی‌قرار در تابستان
گفت و گو با زهرا کاردانی نویسنده کتاب «قربانی شهریور » که از منظری تازه به موضوع اجاره نشینی پرداخته است

روایت آدمهای بی‌قرار در تابستان

برای «قربانی شهریور» و گرفتاری‌های مستأجران

وقتی برگشتیم، مبل‌ها در کوچه بودند!

 روایت همه چیز نویسندگی‌ است؛ حتی، مادر ادبیات داستانی‌ است؛ مثلا درام درد! گاهی اوقات غبار درد و رنجی عمیق کنج دل خیلی آدم‌ها خانه ریشه دوانده؛ اما زبانی لازم است تا این درد مشترک را فریاد کند.
کد خبر: ۱۳۷۴۲۰۶
نویسنده فاطمه شایان‌پویا - نویسنده

زبان زلال و روانی که دلسوزانه و همدلانه، از عمق جان بگوید. منصفانه بنشیند پای حرف دو طرف ماجرا و جز حقیقت و شفافیت و نرمی بر زبان نیاورد.
آن‌وقت است که با ثبت این رنج مشترک، آتش دل صاحبان درد، رفته رفته کم شرر می‌شود‌‌. گویی حالا خود را یکه و تنها در میان کارزار نمی‌یابند و میان گرد و غبار درد و غربت، راه چاره را ساده‌تر می‌‌جویند.
گاهی رسالت روایت همین است عزیز؛ همین شنیده‌‌شدن و ثبت‌شدن و... .
«قربانی شهریور» به قلم زهرا کاردانی در ۱۵۹صفحه، این بار پای حرف ۲۱روایت از‌ مستاجران و صاحب‌خانه‌ها و بنگاهیان معاملات ملکی می‌نشینیم.‌ آنهایی که هر کدام چه بسیار داستان‌های دراماتیکی در دل دارند و همگی به نحوی قربانی قوانین نوشته و نانوشته استیجارند.
اقشار مختلفی از آدم‌ها، از تحصیلکرده‌های مستاجر غربت گرفته تا اتباع ساکن ایران، زنان سرپرست خانوار، قربانیان جنگ و... راویان این کتاب هستند. در این روزهای سخت و نابسامان و عملکرد ضعیف و متزلزل مسئولان حوزه مسکن و شهرسازی و نبود نظارت بر بی‌عدالتی نجومی این حوزه، خواندن این کتاب به شدت توصیه می‌شود.
در مقدمه کتاب آمده: «اجاره‌نشینی بستری است که همه ما به نوعی در آن زیسته‌ایم. پیراهنی است که به نحوی هرکدام‌مان لااقل یک بار لمسش کرده‌ایم؛ اگر نپوشیده‌باشیم. چه به عنوان کرایه‌نشین خانه‌های مردم، چه به عنوان صاحبخانه‌ای که بخشی یا همه خانه‌اش را در اختیار دیگری می‌گذارد، چه حتی به عنوان شنونده روایت‌های مستأجری از زبان صاحبخانه‌ها و مستأجرها. اگر از هرکدام‌مان بپرسند که «اولین بار در چه سنی مفهوم کرایه‌نشینی را درک کردی؟» لابد هیچ کدام یادمان نمی‌آید. اگر هم هیچ وقت طعم کرایه‌نشینی را نچشیده‌باشیم، دور و برما پر بوده از همسایه، فامیل و دوست و آشنایی که یک روز تابستانی آمده، نشسته ور دل پدر و مادرمان و از سختی روزگار باریده؛ از کرایه خانه که در هر سال و عصری، همیشه وزنش را روی گرده مستأجر انداخته و همیشه هم سنگین بوده.»
در روایتی از این کتاب می‌خوانیم؛‌ از وقتی بزرگ می‌شوی و کم‌کم می‌توانی از حرف بزرگ‌ترها سردربیاوری، یک‌سری مفاهیم برایت ساخته می‌شود که ازشان تصوری نداری. توی مکالمه آنهاست که برای اولین بار می‌شنوی اثاث فلانی را صاحبخانه توی کوچه گذاشته. اما نمی‌دانی که چطور و با چه کیفیتی. شاید تنها تصویری که به ذهنت برسد، آن لحظه‌ای است که اسدا...‌خان سریال پدرسالار، پشتی‌های لاکی عروسش را از طبقه بالا توی حیاط پرت می‌کرد. 
ما پشتی نداشتیم. یک دست مبل صورتی داشتیم که یک هفته بود از سمساری خریده‌بودیم. فصل گل‌محمدی بود. رفته‌بودیم میدان تره‌بار گل بخریم برای شربت و مربا. وقتی برگشتیم، مبل‌ها جلوی در کوچه بودند!

منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها