گفت‌وگو با سارقی که ادعا می‌کند ناخواسته دزد شده است

همدستی در سرقت برای تسویه پول مواد مخدر

«به اجبار سارق شدم»، ادعای عجیبی که سارق جوان زمانی که دستگیر شد، مطرح کرد. او که جثه‌ای ریز و ظاهری آرام دارد در سرقت از یک خانه نقش داشته است. پسر جوان مدعی است که هرگز دلش نمی‌خواسته سرقت کند اما دوستانش او را مجبور کرده‌اند در این سرقت نقش داشته باشد.
کد خبر: ۱۲۳۸۲۷۴

چه شد که سرقت کردی؟
من اصلا قیافه و شخصیتم به سارقان می‌خورد؟! شما خودتان قضاوت کنید. مرا مجبور کردند که با آنها همدست شوم.
چرا مجبورت کردند؟
از من پول می‌خواستند. به من گفتند باید در این سرقت همراه ما بیایی یا این‌که آن‌قدر کتکت می‌زنیم که به اندازه قرضی که ازت داریم پول بیمارستان بدهی.
این بدهی برای چه بود؟
برای مصرف مواد مخدر. نمی‌خواستم مواد مصرف کنم آنقدر زیر پایم نشستند که اگر مواد بکشی حالت خوب می‌شود و می‌توانی با حس بهتری کار کنی و درآمد بیشتری به‌دست آوری که وسوسه شدم پای بساط آنها بنشینم. اوایل نمی‌دانستم این بساط پولی است. فکر می‌کردم آنها از روی رفاقت و دوستی با من، مرا در این بساط‌ها و پارتی‌های شبانه‌شان راه می‌دهند. چند بار که با آنها نشست و برخاست کرده و به مواد معتاد شدم، واقعیت برایم مشخص شد.
واقعیت چه بود؟
بعد از چند شب‌نشینی و پارتی ماجرای هزینه مواد را به میان آوردند و گفتند باید به آنها برای مواد مخدر پول بدهم. آنها با این ترفند که مواد باعث آرامش من می‌شود و مواد مجانی است، مرا معتاد کردند. من که درآمد پایینی داشتم مجبور بودم نسیه از آنها مواد بگیرم و به خودم که آمدم دیدم چوب‌خطم پر شده.
چقدر پول می‌خواستند؟
یک میلیون تومان. پول زیادی بود و من توانایی پرداخت آن را نداشتم.
و به این دلیل راهی سرقت شدی؟
مجبور بودم. گفتند مرا کتک می‌زنند. اوایل آدم‌های مهربانی به نظر می‌رسیدند و فکر می‌کردم دلشان برای من می‌سوزد، اما بعد متوجه شدم همه این‌ها نقشه بوده تا بتوانند یک بیچاره را معتاد کنند. آن زمان بود که متوجه شدم من تنها کسی نبودم که به دام آنها افتادم و این دوستان ناباب، افراد دیگری را هم مثل من قربانی کرده‌اند و درنهایت چاره دیگری نبود جز این‌که با آنها همراه شوم. قرار شد هر چه از سرقت سهمم می‌شود نصفش را برای بدهی‌ام بدهم و نصف آن را برای خودم بردارم. این‌طوری در چند سرقت که با آنها می‌رفتم هم بدهی‌ام را تسویه می‌کردم و هم پولی برای خرید مواد به‌دست می‌آوردم.
شغلت چه بود؟
اوایل در این موسسات خدماتی کار می‌کردم. اما معتاد که شدم دیگر توانایی کار کردن نداشتم و از آنجا بیرون آمدم.
سرقت را چطور انجام دادی؟
خانه را آنها شناسایی کرده بودند؛ خانه‌ای ویلایی در شمال تهران که کسی داخل آن نبود. همه کارها را همدستانم انجام داده بودند. آنها خوب می‌دانستند صاحبخانه آن زمان نیست و به مسافرت خارج از کشور رفته است. سرقت را خیلی تمیز انجام دادیم. نمی‌دانم چطوری مرا شناسایی کردند. من و یکی از همدستانم وارد خانه شدیم و یکی از آنها داخل ماشین بیرون منتظر ماند. در را با یک میله باز کردیم و بعد هم وارد خانه شده و سرقت را انجام دادیم. بعد هم به پاتوقمان آمدیم و آنها مقداری پول به من دادند و وسایل با ارزش و دلارها را برای خودشان برداشتند.
اعتراض نکردی که چرا از دلارها و وسایل به تو سهمی نرسیده است؟
جرات اعتراض نداشتم. قول و قرار اولیه سرقت این بود که من هیچ اعتراضی نداشته باشم. تازه آنها می‌گفتند من باید خیلی از آنها تشکر کنم که اجازه دادند در تیمشان وارد شوم و بدهی‌ام را به این صورت به آنها پرداخت کنم.
بعد از آن شب باز هم سرقت انجام دادی؟
(متهم سکوت می‌کند.)
چطور با همدستانت آشنا شدی؟
در قهوه‌خانه. یک روز که به آنجا رفته بودم، یکی از همدستانم کنارم نشست و سر صحبت را باز کرد.

امیر علی حقیقت طلب

تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها