شناسایی خانه به خانه بازماندگان از تحصیل

سال‌هاست در کشور ما با بی سوادی و محرومیت کودکان از تحصیل مبارزه می‌شود، در بسیاری از مناطق کشورمان همچنان کودکان و بویژه دختران از تحصیل باز می مانند و به جای مدرسه به مزارع و کارگاه‌ها می‌ روند، به همین دلیل وزیر آموزش و پرورش تمام مدیران کل آموزش و پرورش استان‌ها را مامور کرده طرح شناسایی خانه به خانه بازماندگان از تحصیل را از مهرماه اجرا کنند.
کد خبر: ۷۲۲۴۶۵
شناسایی خانه به خانه بازماندگان از تحصیل

کار در مزرعه و باغ، نشستن پای دار قالی و گره بر تار و پود فرش زدن، چراندن دام‌ یا دستفروشی و کاسبی، راه‌هایی است که در مناطق محروم به جای درس خواندن و رفتن به مدرسه پیش پای کودکان گذاشته می‌شود تا آنها نیز در جبر ناشی از این روند، بی‌سواد بمانند یا کورسوادی داشته باشند.

آمار کودکان بازمانده از تحصیل در کشور آماری مخدوش است و با اعداد متفاوتی از آن یاد می‌شود. اگر به آمارهای غیررسمی که بازماندگان از تحصیل را عدد بزرگی می داند، اعتنا نکنیم و تمرکزمان را بر آمارهای رسمی بگذاریم باز هم با شرایط حساسی روبه‌رو هستیم؛ شرایطی آمیخته با جبر و تعصب و ناآگاهی که مانع ادامه تحصیل کودکان می‌شود و راه تولید بی‌سواد در کشور را باز می‌گذارد.

طرح ملی انسداد مبادی بی‌سوادی که از سال گذشته آغاز شده و قرار است از امسال جدی‌تر به معضل تولید بی‌سواد در کشور بپردازد، هدفش شکستن همین جبرها، تعصب‌ها و ناآگاهی‌هاست، گرچه هنوز باید سخت بکوشد تا به این خواسته برسد.

شاید به همین علت وزیر آموزش و پرورش از مهر امسال همه مدیران کل استان‌ها را مامور کرده تا طرح شناسایی خانه به خانه کودکان بازمانده از تحصیل را آغاز کنند و آنها را به مدارس بازگردانند.

این برنامه جدی امسال است که البته با موانع بسیاری رو‌به‌رو خواهد بود بویژه در مناطق روستایی و محروم و در نقاطی که تعصبات قومی و فرهنگی دست رد به سینه سوادآموزی می‌زند.

مربوط به گذشته نیست داستان زندگی دختران در سن تحصیلی که جنسیت‌شان مانع درس خواندنشان می‌شود و نسخه‌هایی همچون تمرین خانه‌داری و کدبانو شدن یا ازدواج زودهنگام برایشان پیچیده می‌شود.

همین امروز در نقاطی از کشور داستان زندگی بسیاری از دختران این گونه است که به‌واسطه جنسیت‌شان از تحصیل محروم می‌شوند و به یکی از میلیون‌ها بی‌سواد یا کم‌سواد کشور افزوده می‌شوند.

طبق سرشماری سال 90، 9 میلیون و 719 هزار ایرانی، بی‌سواد مطلق هستند که سه میلیون و 456 هزار نفر آنها بین شش تا 49 سال دارند.

پس این کودکان بازمانده از تحصیل نیز می‌نشینند جایی میان این آمارها تا ریشه‌کنی بی‌سوادی در ایران به رویایی خوش، اما دور مبدل شود.

تورج امیری، کارشناس سوادآموزی استان کرمانشاه که تاکید دارد مشکلات مالی خانواده‌ها و نوع نگاهشان به فرزندان، دو چالش بزرگ بر سر توسعه سوادآموزی بین افراد لازم‌التعلیم است به همین رویای دور اشاره دارد.

او به جام‌جم توضیح می‌دهد که سوادآموزی تا پایان دوره ابتدایی مشکل چندانی ندارد چون بیشتر خانواده‌ها اجازه تحصیل تا کلاس ششم ابتدایی را به فرزندان می‌دهند، اما مشکل از زمان ورود دانش‌آموزان به دوره متوسطه آغاز می‌شود که برخی خانواده‌ها به بهانه‌های مختلف مانع از آن می‌شوند.

این بهانه‌ها به تعبیر امیری برای پسران، کمک خرج خانواده شدن است و برای دختران این که بهتر است به ازدواج و خانه‌داری فکر کنند.

این کارشناس از تعصبات فرهنگی و قومی حرف می‌زند و از تجربه ‌روزی می‌گوید که برای جذب یک دختر ترک تحصیلکرده به خانه‌شان رفته بود، اما پدر هیکل درشت دختر را نشان داده و بهانه آورده بود زشت است دختر با این هیکل در مدرسه ظاهر شود.

مشکل مناطقی که مردمانش این گونه فکر می‌کنند به گفته امیری، مدارس مختلط است که دانش‌آموزان را مجبور می‌کند از یک روستا به روستای دیگر بروند و دانش‌آموزان چند روستا کنار هم درس بخوانند که تعصبات فرهنگی مانع از نشستن یک دختر بلوغ یافته در کنار پسران هم‌سن و سالش می‌شود.

پس یک مشکل این است که بخشی از دختران این سرزمین هنوز اسیر جسم خویش‌اند و سواد را به این دلیل کنار می‌گذارند؛ مشکلی که فقط با فرهنگسازی میان خانواده‌ها برطرف می‌شود. دوری مدارس دوره متوسطه بویژه در مناطق روستایی نیز یکی از مشکلات بر سر راه ادامه تحصیل دانش‌آموزان است به طوری که بعد مسافت بهانه می‌شود و کودکان لازم‌التعلیم به ماندن در خانه و ترک تحصیل محکوم می‌شوند.

پس اگر قرار است مبادی بی‌سوادی در کشور حتی در دورترین و محروم‌ترین نقاط مسدود شود، راهی جز حل این مشکلات وجود ندارد که بخش زیادی از آن منوط به آموزش و فرهنگسازی میان خانواده‌هاست و بخشی دیگر از آن به مهیا کردن شرایط تحصیل آسان و در دسترس بودن امکانات.

تشویق و ترغیب، 2 راه اثربخش

وزیر آموزش و پرورش چند روز قبل در توضیح طرح شناسایی خانه به خانه کودکان بازمانده از تحصیل توضیح داد که امسال فقط مشوق‌های معنوی برای خانواده‌هایی که با این طرح همراهی کنند در نظر گرفته شده که البته مفهوم مشوق معنوی چندان گویا نبود.

این در حالی است که تجربه نشان داده مشوق‌های مادی و ملموس بیشتر مواقع کارسازتر است بویژه اگر مشکلات مالی خانواده، مانع ادامه تحصیل افراد باشد.

با این حال تورج امیری، کارشناس سوادآموزی معتقد است آنجا که تعصبات فرهنگی و قومی مانع از ادامه تحصیل است مشوق‌های مالی بی‌اثر است چون او تجربه کرده که برای فرزندان این خانواده‌ها لوازم‌التحریر، لباس و حتی بن خرید کالا برده‌اند‌، اما خانواده‌ها آن را نپذیرفته‌اند و بر تصمیم خود اصرار کرده‌اند.

با وجود این، گرچه حسن عرب‌نژاد این تنگناها را قبول دارد، اما در کسوت کارشناس باسابقه سوادآموزی همچنان کارایی مشوق های مالی را باور دارد.

او به جام‌جم توضیح می‌دهد اگر بهانه یک خانواده برای مانع‌تراشی تحصیلی، مشکلات اقتصادی باشد براحتی می‌شود با مشوق‌های مالی آنها را مجاب کرد، مثلا اگر فرزند یک خانواده کار می‌کند و کمک خرج آنهاست می‌توان با پرداخت همان مبلغ به خانواده‌، فرزند را به مدرسه بازگرداند.

این کارشناس برای نقاطی که درگیر تعصبات فرهنگی است نیز یک راه‌حل ارائه می‌دهد. به گفته عرب‌نژاد، در این نقاط می‌توان از چهره‌های پرجاذبه محلی مثل روحانیون، کدخدای ده، ریش‌ سفیدها و شورای روستا استفاده کرد تا اینها از فواید تحصیل، فارغ از جنسیت افراد برای مردم حرف بزنند.

این کارشناس معتقد است تا به حال از این ظرفیت‌ها استفاده نشده و قومیت‌ها در کشور به حال خود رها شده‌اند در حالی که می‌شود با استفاده از جاذبه افراد تاثیرگذار، میان آنها نفوذ کرد و سوادآموزی را گسترش داد.

والدین بی‌سواد، مشکلی دیگر

کسی که ارزش سواد را درک کرده باشد نسل بعد از خود را هم به سوادآموزی دعوت می‌کند و همواره به ارتقای دانسته‌های خود و اطرافیانش می‌اندیشد، اما اغلب والدینی که مانع از تحصیل فرزندان خود می‌شوند ارزش سواد را درک نکرده‌اند و چون با بی‌سوادی نیز زندگی‌شان پیش رفته، برای باسواد شدن تلاش نمی‌کنند.

این موضوع را اظهارات مسئولان سازمان نهضت سوادآموزی نیز تائید می‌کند و البته آمارهای این سازمان که نشان می‌دهد تعداد این والدین قابل توجه است.

علی باقرزاده، رئیس این سازمان می‌گوید تا به حال 600 هزار نفر از والدین بی‌سواد شناسایی شده‌اند که سال 93 برای باسواد کردن آنها در نظر گرفته شده است.

این طرح البته از سال گذشته آغاز شده که افراد را از طریق خوداظهاری شناسایی می‌کند و همه افراد بی‌سواد و کم‌سواد (کسانی که تحصیلات ابتدایی را تمام نکرده‌اند) را زیر پوشش می‌برد.

اگر طرح باسواد کردن والدین بی‌سواد بدرستی و با جدیت اجرا شود یک مانع بزرگ از سر راه سوادآموزی افراد لازم‌التعلیم برداشته ‌می‌شود، ضمن این که با سوادآموزی این افراد، سطح سواد خانواده‌ها نیز بالا می‌رود و بسیاری از آسیب‌هایی که از قبال بی‌سوادی گریبان خانواده‌ها را می‌گیرد، حذف خواهد شد.

اما آنچه مسلم است برای ریشه‌کنی بی‌سوادی در کشور که طبق قانون فقط یک سال دیگر برای آن وقت داریم (تا پایان سال 94) باید با همه توان به دل جامعه بی‌سواد بزنیم و پس از شناسایی موانع در هر منطقه، برای رفع آنها هزینه کنیم (مالی و آموزشی).

علاوه بر این، اجباری شدن تحصیلات دست‌کم تا پایان دوره متوسطه اول (سوم راهنمایی) باید جزو اولویت‌های آموزشی دولت قرار بگیرد چون اگر تحصیلات اجباری باشد، والدینی که مانع از تحصیل فرزندان خود می‌شوند متخلف شناخته می‌شوند و امکان برخورد قانونی با آنها وجود دارد که البته اکنون این ابزار قانونی در دسترس نیست و فرزندان، قربانی جو حاکم بر خانواده خویش می‌شوند.

رتبه ناامیدکننده 111

آمارهای بی‌سوادی در کشور ما ناامیدکننده است. بد نیست اگر آرزو کنیم کشورهای دیگر ندانند که در ایران چه می‌گذرد و هیچ وقت باخبر نشوند که ما 9 میلیون و 719 هزار بی‌سواد مطلق داریم و سه میلیون و 456 هزار نفر از افراد بالای 10 سال ما بی‌سوادند.

قضاوت خارجی درباره ما از این بابت مهم است که ایران طبق سند چشم انداز بیست ساله باید تا سال 1404 در همه عرصه‌ها از جمله آموزش و توسعه علم سرآمد کشورهای منطقه باشد.

تا این سال آرمانی هنوز 11 سال باقی‌مانده، اما پیشرفت ما در سواد‌آموزی تعریف چندانی ندارد، به طوری که بی‌سوادان بالای 50 سال و بخش بزرگی از بی‌سوادان زیر 50 سال رغبتی برای باسواد شدن از خود نشان نمی‌دهند و تقریبا بحث سوادآموزی را به کناری انداخته‌اند و جمعی از افرادی که در سن تحصیل قرار دارند نیز وادار به ترک تحصیل می‌شوند یا خودخواسته این کار را می‌کنند تا چرخه تولید بی‌سواد و کم‌سواد در کشورمان متوقف نشود.

همین است که اوضاع ما از لحاظ سطح سواد در جهان، اوضاع خوبی نیست و مرداد امسال رئیس سازمان نهضت سوادآموزی از گوشه‌ای از این اوضاع نامساعد پرده برداشت.

به گفته علی باقرزاده جایگاه ایران از نظر سطح سواد و امید به تحصیل، 111 جهان است که این رتبه ناامیدکننده از این بابت به دست آمده که میانگین سال‌های تحصیل در کشورمان 7.5 سال است.

مریم خباز - گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
صمد
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
۰
۰
با گرانی لباس و دفتر بجای خود ، خود یاری هم یكی از معضلات است

نیازمندی ها