استعمار نو، جهل مرکب را جایگزین جهل بسیط کرده است

سلطه با تحریف و بازتعریف فرهنگی

استعمار نوین یا همان استعمار نو شیوه جدیدی از به سلطه‌ کشیدن ملت‌هاست که به جای دخالت مستقیم در امور دیگر کشورها بر جهت‌دهی غیرمستقیم و اعمال سیاست پنهانی تکیه دارد.
کد خبر: ۷۱۲۵۶۱

در این روش، فرهنگ و آیین ملت‌ها مهم‌ترین آماج حمله قدرت‌های استعمارگر است و تلاش در جهت یکسان‌سازی فرهنگی و از میان برداشتن تفاوت‌ها راهی است برای سوق دادن جوامع به یک شیوه بخصوص از زندگی که مختص کشورهای استعمارگر است. در نتیجه این استحاله فرهنگی، ملت‌ها خود را عقب‌مانده تصور می‌کنند و قبله آمال و آرزوهایشان را در فرهنگ بیگانه‌ای می‌بینند که فاصله بسیاری از اصالت‌های بومی خودشان دارد. بنابراین بدون آن که کشورهای استعمارگر نیازی به مداخله در امور این ملت‌ها داشته باشند، آنان خود به صورت داوطلبانه پذیرای فرهنگ بیگانه می‌گردند و از این طریق، راه را برای تحت سلطه درآمدن خویش هموار می‌کنند.

شهید مرتضی مطهری که همواره به ریشه‌ها و علل اصلی پدیده‌ها توجه نشان داده و معلول را جای علت ننشانده، در تحلیل عوامل موثر بر استعمار و به دنبال آن راهکارهای مقابله با آن به طور کامل بر عواملی تأکید می‌کند که مرتبط با استعمار نوین است؛ یعنی تکیه بر باورها، سنن و فرهنگ‌های بومی دارد. ما در اینجا با رجوع به صفحات 290 تا 292 جلد بیست و چهارم مجموعه آثار شهید مطهری به شرح دو مورد از مهم‌ترین این عوامل ـ که عبارت است از سلب «آگاهی» و «اراده» اقوام تحت سلطه ـ می‌پردازیم.

شهید مطهری در این باب نخست به دو بال پرواز انسان در زندگی اشاره می‌کند که یکی از آنها بال آگاهی است. «انسان بی‌خبر جاهل از محیط خودش آگاه نیست، نمی‏داند چه می‏گذرد. او به افق حیوان بلکه به افق جماد نزدیک است، اصلا نمی‏داند چه خبر است. انسان اگر بخواهد حرکت کند، باید آگاه باشد و بداند، باید بفهمد و درک کند، باید عالم باشد و با انواع دانش‌ها از آن جمله دانش اجتماعی آشنایی داشته باشد. آدم بی‏خبر و ناآگاه کور است.» در ادامه، استاد این‌ نکته را یادآور می‌شود که استعمار همیشه نمی‌تواند از بی‌خبری ملت‌ها استفاده کند؛ چراکه انسان‌ها همیشه در ناآگاهی باقی نمی‌مانند. پس عامل دیگری مطرح می‌شود که عبارت است از اراده یا همان اخلاق: «در گذشته مردم ما از نظر اخلاقی تا حدی سلامت‌هایی داشتند. واقعا این جهت را نمی‏شود انکار کرد که مردم قدیم از خیلی لحاظ‌های اخلاقی مردم سالمی بودند... در آن وقت دشمن به اخلاق مردم کاری نداشت. او از نداشتن چشم و کوری‏شان استفاده می‏کرد، از بی‏خبری‌شان استفاده می‏کرد، اما همه را برای همیشه نمی‏شود بی‏خبر نگه داشت. هر کاری کنید، آخرش آگاهی از هر روزنه‏ای و از هر گوشه‏ای باشد پیدا می‏شود.» شهید مطهری با اشاره به نقش بی‌بدیل سیدجمال‌الدین اسدآبادی در آگاه کردن مسلمانان، برخی آثار و نتایج نهضت علمی این شهید بزرگوار را که با مساله استعمار مرتبط است یادآور می‌شود: «تمام نهضت‌های اسلامی که در کشورهای اسلامی رخ داده؛ مثل نهضت مشروطیت در ایران، انقلاب استقلال در عراق، نهضت‌های آزادیبخش در هندوستان، افغانستان، ترکیه، مصر و هر یک از کشورهای عربی، بذرش را سیدجمال در صد سال پیش کاشت.»

روشنگری‌های بزرگانی همچون سیدجمال و دیگران باعث شد جوامع اسلامی از خطر جهل و بی‌خبری تا حد زیادی رهایی یابند و استعمار نیز ناچار به اتخاذ روش‌ دیگری شد که ظاهر آن اشاعه فحشا و تلاش در جهت سستی اراده‌ و اخلاق اقوام تحت سلطه است و باطن آن،‌ بازتعریف یا به‌عبارتی تحریف آگاهی ناگزیری است که جوامع به آن دست یافته‌اند. یعنی استعمار نوین دیگر از بی‌خبری و جهل ملت‌ها استفاده نمی‌کرد، بلکه از ضعف باور آنها برای رخنه‌کردن در آگاهی ایشان بهره می‌برد و در این راه از حربه فحشا و فساد به عنوان کاتالیزور یا تسهیل‌گر این فرآیند تحریف و دگرگونی استفاده می‌نمود.

به گفته شهید مطهری استعمار وقتی دید اقتضائات عصر جدید همچون پیشرفت و توسعه تمدن و اختراع ماشین چاپ و گسترش مطبوعات، راه را بر آگاهی عمومی باز نموده و او دیگر نمی‌تواند از جهل و ناآگاهی ملت‌ها سوءاستفاده کند به فکر نیرنگ دیگری افتاد؛ این که آن بال دیگر را خراب کند که عبارت است از: بال اراده، بال احساس شرف و کرامت ذات و این که من انسان هستم، بال اخلاق. یعنی تا وقتی مردم جاهل بودند، برنامه فاسد کردن انسان‌ها از نظر اخلاق چندان برای استعمار مطرح نبود چون نیازی به آن نبود ولی از روزی که دیدند آگاهی بتدریج دارد پیدا می‏شود و نمی‏شود جلوی آگاهی را گرفت و مردم را برای همیشه در بی‏خبری نگه داشت، گفتند حالا وقت این است که آن بال دیگر را از مردم بگیریم و آن، بال اخلاق، بال پاکی و طهارت است. «اینجا بود که به مساله اشاعه انواع فساد اخلاق‏ به عنوان یک مخدر و یک امر تخدیرکننده پرداختند ولی این مساله را به این نام نمی‏گفتند، همان را هم به نام تمدن، پیشرفت و آزادی می‏گفتند. به نام تمدن و پیشرفت و آزادی و از راه فساد اخلاق، بی‏حسی ایجاد می‏کردند. انسان اگر عالم و آگاه هم بشود، وقتی خلق و روحیه‏اش فاسد شد، نه‌تنها آن آگاهی به سود خود و جامعه‏اش نیست، بلکه همان آگاهی بیشتر به زیان جامعه‏اش تمام می‌شود.»

این نیرنگ شیطانی استفاده از علم و آگاهی بر ضد اخلاق و انسانیت، همان تحریف و تبدیل حقیقت است که تأثیری به مراتب مخرب‌تر از دشمنی آشکار با حقیقت و انکار واضح آن دارد. بازتعریف واژگان، کلام را که مهم‌ترین ابزار تفکر و اندیشه است از بار معنا تهی می‌کند و نور آگاهی را خاموش کرده، اثر آن را خنثی می‌کند. اینجا جهل بسیط تبدیل به جهل مرکب می‌شود. انسان‌ها نمی‌دانند که نمی‌دانند بلکه تصور می‌کنند عالم و آگاه و باخبرند و به هیچ شکلی قادر نخواهند بود حتی لنگان، خرک خویش را به مقصد برسانند بلکه تا ابدالدهر در جهل مرکبشان باقی خواهند ماند. این مهم‌ترین آسیب استعمار نوین است که به مراتب ویرانگرتر از اشکال متقدم استعمار یعنی توسل به مداخله مستقیم و اعمال قدرت با تکیه بر ابزارهای جنگی و نظامی است. استعمار نوین، ماهیت وجودی انسان‌ها را هدف قرار می‌دهد نه استقلال جغرافیایی و تمامیت ارضی آنها را که در قیاس با هویت آنها مساله‌ای کاملا سطحی و گذراست. انسان اگر از انسانیت تهی شد دیگر از حیوان هم پست‌تر خواهد بود و نه فقط برای ابقای نسل و چرخه حیاتی محیط زیست ـ آنچنان که رویه حیوانات است ـ بلکه برای هوی و هوس خویش و بی‌هیچ دلیل قابل توجیهی تجاوز می‌کند و می‌کشد و می‌درد و در مسیر این سبعیت وحشتناک بیش از همه همنوع خود را هدف قرار می‌دهد.

قرآن کریم، منافقان را در مقایسه با کفار، دشمنانی خطرناک‌تر برای اسلام برشمرده است. استعمار نو با اتخاذ شیوه‌ای منافقانه در مقابل شیوه کافرانه و منکرانه گذشته‌اش، این پندار باطل را در ذهن جوامع ایجاد می‌کند که غرب نه‌تنها مخالف با فرهنگ‌ها و آیین‌های سنتی آنها نیست، بلکه نگاهی تحسین‌آمیز به آنها دارد و داشته‌های فرهنگی آنها را ستایش می‌کند. حتی گاه از این هم فراتر می‌رود و با تربیت نفوذی‌هایی مسلمان ولی منافق، از درون به تحریف و استحاله اعتقادی آنها می‌پردازد تا آنها را هر چه بیشتر آماده سرسپردگی نسبت به فرهنگ جهانی غرب کند. این شیوه کشورهای استعماری در مواجهه با اقوام تحت سلطه، یادآور این آیه شریفه‌ در وصف منافقان است که: «وقتی با مومنان مواجه می‌شوند، می‌گویند ما ایمان آورده‌ایم و وقتی با شیاطین خود خلوت می‌کنند، می‌گویند ما با شماییم و داریم آنها را مسخره می‌کنیم.» (بقره، 14)

محمد کامیار / جام‌جم

newsQrCode
برچسب ها: استعمار سلطه
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها