«جام‌جم» به مناسبت روز کارگر بررسی می‌کند

سیاه‌نماها مشغول کارند!

گفت‌و‌گو با سعید ساروقی، کارگردان مستند «هپکوتیزم» از آثار حاضر در جشنواره عمار

روایتی دیگر از نان‌گزیده‌ها

چند سال پیش بود که تصاویر اقدام به خودکشی یکی از کارگران کارخانه هپکو در فضای مجازی و رسانه‌های خارجی منتشر شد که حاشیه‌های زیادی به‌وجود آورد و حتی پای نهادهای امنیتی را هم به ماجرای اعتراضات این شرکت بزرگ و نام‌آشنای تولید تجهیزات سنگین باز کرد.
کد خبر: ۱۳۹۳۶۷۷
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر

مستند «هپکوتیزم» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی سعید ساروقی و محصول سفیرفیلم که اخیرا یکی از آثار جشنواره سینماحقیقت بود و این روزها هم یکی از فیلم‌های حاضر در سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار است، سراغ این اتفاق تلخ و دراماتیک رفته است.

این فیلم با مرور اتفاقات هپکو، روایتی با محوریت علی بخشی از کارگران این کارخانه به این سؤال جواب می‌دهد که چگونه او از خوشبخت‌ترین مرد به شخصی معترض، عاصی و ناامید روی پل تبدیل می‌شود.   

پیشنهاد می‌دهیم برای مواجهه با این پاسخ، ساعت ۱۸ امروز سری به سالن یک سینما فلسطین بزنید و به تماشای مستند هپکوتیزم بنشینید، بعد هم این گفت‌و‌گو با کارگردان و تهیه‌کننده فیلم را بخوانید.

ظاهرا این مستند از دل یک مستند دیگر شکل گرفت، یعنی رفته بودید فیلم دیگری بسازید و بعد در مواجهه با این سوژه تصمیم دیگری گرفتید؟

بله، قرار بود مستندی راجع به کرونا بسازیم اما وقتی برای ساخت مستند به بیمارستانی در اراک رفته بودیم، با آقای علی بخشی آشنا شدم. با ورود به داستان زندگی او، دیگر از بحث کرونا فاصله گرفتم و فیلم به مسیر دیگری رفت.
 
آن سکانسی که بخشی، اواخر فیلم نیمی از عیدی‌اش را گل می‌خرد و برای قدردانی از پرستاران و کادر درمان در دوران کرونا به آنها هدیه می‌دهد، انگار تنها بخش باقیمانده آن مستند کرونایی است.
دقیقا. وقتی مشکلات کارگران کارخانه هپکو حل می‌شود، بخشی با اولین حقوقی که بعد از آن اتفاقات می‌گیرد، نذرش را ادا می‌کند و این کار خوب را انجام می‌دهد.
 
ساخت مستندهایی مثل هپکوتیزم که جماعتی برای دریافت حقوق اولیه و معوقه‌شان دست به اعتراض می‌زنند و حتی پای نهادهای امنیتی هم به میان می‌آید، جسارت می‌خواهد و کارگردان و گروه سازنده باید منتظر هرگونه خطر، تهدید و عواقبی باشند. چه چالش‌هایی برای فیلمبرداری داشتید و آیا اصلا مدیران وقت هپکو با شما همراهی کردند؟

زمانی که ما ساخت این مستند را شروع کردیم، حکم قطعی قضایی کارگران صادر شده بود. درواقع کارخانه دچار یک شوک بود و انگار حرفی که می‌خواستم بزنم، سرکوب شده بود. از این جهت مدیران وقت اصلا علاقه‌مند نبودند که هیچ فیلم و صدایی از هپکو به گوش برسد. چون قبلا از این هم آقای محمدرضا حاج‌محمدحسینی مستندی به نام «نان گزیده‌ها» را دراین‌باره ساخته و رسانه‌ها را متوجه هپکو کرده بود، حساسیت‌ها نسبت به ساخت مستندی دیگر بیشتر شده بود. ما نیاز به تصاویری داشتیم تا حال فعلی هپکو را با گذشته پررونق آن که سالی دو هزار دستگاه ماشین‌آلات صنعتی تولید می‌کرد، مقایسه کنیم اما به‌طور کل فیلمبرداری را ممنوع کرده بودند. اگر همکاری دوستان کارگر کارخانه هپکو نبود، ما هیچ تصویری از وضعیت کارخانه در آن زمان نداشتیم. آنها خودشان یک تیم رسانه‌ای تشکیل داده بودند تا همه اتفاقات ضبط و ثبت شود که ما بخشی از این فیلم‌ها را در مستند استفاده کردیم.

 بعد از این‌که مصمم شدید این مستند را بسازید، نقطه شروع پژوهش کجا بود و چقدر زمان برد؟

نقطه شروع پژوهش ارتباط با خود کاراکتر بود. همین‌طور مطالعاتی راجع به کارخانه هپکو از گذشته تا امروز داشتم که چقدر تولید داشت و چه اتفاقاتی را در همه سال‌ها پشت‌سر گذاشت. نگارش خط داستان و اصطلاحا فیلمنامه هم حدودا شش ماه طول کشید.

 به نظر می‌رسد آن اتفاق دراماتیک اقدام به خودکشی بخشی که فیلمش در فضای مجازی و رسانه‌های فارسی‌زبان غربی منتشر شد هم کمک موثری به روایت مستند کرد و به نوعی حکم دکمه‌ای داشت که کتی برایش دوختید.

همین‌طور است. سبک کاری من در مستندهایی که تا‌به‌حال کار کردم، سوژه‌‌محور است. ضمن این‌که مستندهای دیگری هم درباره صنعت، کارخانه‌ها و خصوصا هپکو کار شده بود اما دغدغه من در همه کارهایم به‌ویژه همین کار این بود که چقدر اقشار مختلف و عموم مردم این مستندها را می‌بینند. متاسفانه در کشور ما خیلی کم مخاطب مستند داریم.
 
البته در سال‌های اخیر رو به رشد است و تعداد علاقه‌مندان مستند افزایش پیدا کرده است.

بله، اما هنوز نسبتا کم است و شاید عموم حوصله دیدن و شنیدن حرف‌های مهمی را ندارند که در مستندها مطرح می‌شود. از آنجایی که من در مستندها بیشتر دنبال زندگی آدم‌ها و سوژه‌ها هستم و مشکلات را از طریق خود آنها روایت می‌کنم، در هپکوتیزم هم از همین روش استفاده کردم. نقطه قوت علی بخشی، شخصیت خودش بود و اتفاقات زندگی‌اش به‌ویژه آن اقدام که تحت‌الشعاع کارخانه هپکو و خصوصی‌سازی، بسیار بار دراماتیک داشت و انگیزه من را برای ساخت مستند بیشتر کرد، امیدوارم که خوب درآمده باشد.
 
مشکلات کارخانه هپکو در دهه ۹۰ که منجر به اعتراضات و حاشیه‌های فراوانی شد، تنها نمونه‌ای از وضعیت نامناسب اقتصادی سال‌های اخیر در حوزه صنعت و اقتصاد است و فضاهای کارگری بسیاری را نمایندگی می‌کند. همین فیلم هم با روند روایت و آن شرح نوشت‌های پایانی ترکیبی از روشنایی و تاریکی است و باوجود یک پایان نسبتا خوش، نشان از یک امیدواری کامل ندارد و حتی بیانگر این است که با واردات ماشین‌آلات همچنان امکان بازگشت تهدیدها برای هپکو و دیگر کارخانه‌ها وجود دارد. ساخت و نمایش چنین مستندهایی چقدر می‌تواند به حل مشکلات کمک کند و مسئولان و مدیران چقدر به این آثار توجه دارند؟ یا اساسا این فیلم‌ها را در حد طرح مسأله می‌دانید و نمی‌توان چندان امیدوار بود که اتفاقات مثبتی در واقعیت رخ دهد؟

قطعا سینمای مستند، یک سینمای دغدغه‌مند است و دنبال این است که حقایق را به تصویر بکشد. مستند هپکوتیزم برای ثبت در تاریخ است و آیندگان ببینند که این اتفاقات افتاد، چه کسانی این کارخانه عظیم را به ورطه نابودی کشاندند و چه کسانی نجاتش دادند. فارغ از این‌که مسئولان چه واکنشی به این فیلم و مستندهایی از این دست دارند، باید به یکی از مشکلات موجود در اراک اشاره کنم؛ این‌که خود مردم اراک دغدغه کارگران هپکو را در اعتراضات و تحصن‌ها نمی‌دانستند. این برای من به عنوان مستندساز نکته مهمی بود. اگرچه قطعا بحث معیشت و اقتصاد هم مطرح است اما دغدغه کارگران هپکو هیچ‌وقت حقوق‌شان نبود. آنها زمانی برای تاخیر حقوق‌شان در خود کارخانه به مدیران‌شان اعتراض می‌کردند اما از جایی به بعد برای اعتراض به میدان اصلی شهر آمدند، چرا؟ برای این‌که ماهیت فیزیکی کارخانه داشت نابود می‌شد. آنها برای حقوق شخصی خودشان، خیابان را بند نیاوردند یا ریل راه‌آهن را نبستند؛ حرف‌شان این بود یک صنعتی که باعث اشتغال است و آینده فرزندان این استان و کشور را تامین می‌کند، درحال نابودی است.
 
این مسأله در مستند هم برجسته است و می‌توانیم علاقه شدید کارگران به هپکو را به عنوان عشق به وطن و توجه به تولید ملی در همه ابعاد تعمیم داد.

دقیقا. هپکو کارخانه بسیار بزرگ و مهمی است که آدم از وجودش و قدم زدن در آن لذت می‌برد. تاسف می‌خورم برای همه کسانی که می‌خواستند این محل را نابود کنند اما درباره آن بحث که به نور و تاریکی توأمان در مستند اشاره کردید، باید بگویم که هپکو با معجزه از یک مرگ حتمی نجات پیدا کرد. این همان نور موجود در مستند درباره هپکو است اما هنوز خطراتی این کارخانه را دنبال می‌کند که مهم‌ترین آنها واردات و مافیاست.
 
که در تیتراژ پایانی هم مصداق‌هایی از آن را نشان می‌دهید، ازجمله ورود ماشین‌آلات سنگین هیتاچی به کشور و ...

بله، همین الان و در همین دولت فعلی هم که اتفاقات خوبی برای هپکو افتاد و خط تولید به‌راه است، واردات به روند رونق تولید ضربه می‌زند. حرف مسئولان ما این است که هپکو الان و با این شرایط نمی‌تواند نیاز کشور را تامین کند. درحالی‌که به نظرم با حمایت بیشتر این دغدغه هم برطرف می‌شود. ماشین‌هایی که امروز وارد کشور می‌شود، مستهلک است و به نظرم حداقل هپکو می‌تواند این امتیاز را داشته باشد تا خودش ماشین‌های مستهلک را وارد کرده، بازسازی کند و آنها را به بازار بفرستد.

 یعنی می‌شود همین بحث واردات ماشین‌آلات را با ظرفیت‌های داخلی از جمله توانایی‌های هپکو پیوند بزنیم.

دقیقا. به نظرم دراین‌صورت آن بحث مسئولان و کارشناسان درباره تامین نشدن نیاز کشور هم پاسخ داده می‌شود. خود هپکو می‌تواند متولی این موضوع باشد و از سود این واردات برای پیشرفت کارخانه هم استفاده کند.

در بخشی از فیلم و در یک ریشه‌یابی، توپ مشکلات خصوصی‌سازی در ایران را به زمین اصلاحات و شخص مرحوم آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی شوت کردید و بعد هم با نقدهایی به دولت روحانی این رویه را ادامه دادید اما در شرح‌نوشت پایانی از ادامه روند واردات در دولت سیزدهم هم اظهار تاسف و با این نقد سیاسی‌تان، تعادلی تقریبی ایجاد کردید.

سعی کردیم انصاف را در این مستند رعایت کنیم و واقعیت‌ها را بگوییم. در مرحله تدوین هرجا احساس کردیم داریم از دایره انصاف خارج می‌شویم و به شکل اغراق‌شده‌ای از یک شخص انتقاد می‌کنیم، آن بخش‌ها را حذف کردیم. اگر نسخه‌های قبلی فیلم را ببینید، خیلی متفاوت است. اینجا باید از آقای قربانی، تدوینگر فیلم تشکر کنم که دو سال کنار ما این مستند را تدوین می‌کرد. به جز این، یک‌سری به من خرده گرفتند که در این فیلم آقای رئیسی را به صورت قهرمان نشان داده‌اید اما اصلا این هدف را نداشتم. قهرمان اصلی این مستند کارگران کارخانه هپکو هستند اما اگر این تصور وجود دارد، مربوط به کار درستی است که آقای رئیسی در زمان مسئولیت قوه قضاییه انجام داد و کارخانه را دوباره زنده کرد. همین الان هم محبوبیت آقای رئیسی در میان کارگران هپکو واقعا زیاد است.
 
هپکوتیزم یکی از آثار حاضر در سیزدهمین جشنواره فیلم عمار هم است. لطفا نظرتان را درباره این رویداد هم بگویید.

جشنواره عمار واقعا جشنواره‌ای مردمی است و هر سال بر کیفیت آن افزوده می‌شود. هم خود فیلم‌ها و هم شیوه و روند برگزاری جشنواره هر دوره بهتر و باکیفیت‌تر از سال قبل می‌شود. از آنجایی که ما همیشه دغدغه این را داریم که کارهای‌مان برای مردم نمایش داده شود، این جشنواره به بهترین شکل این نیاز را برطرف می‌کند و آثار در نمایشی گسترده در سراسر کشور و به صورت مسجد به مسجد، روستا به روستا برای مردم اکران می‌شود که خیلی اتفاق خوبی است. ضمن این‌که سومین بار است که در جشنواره عمار شرکت می‌کنم. دوره‌های قبلی با مستندهای فوتبال (درباره یک منطقه حاشیه‌نشین شهر اراک) و داییش (با موضوع فعالیت‌های جهادی یک مدافع حرم) در این رویداد حضور داشتم.

تقدیم به شهدای هپکو

مستند «هپکوتیزم» در پایان به شهید محمدحسن طاهری و تمامی شهدای کارخانه هپکو تقدیم شده است. شهیدی که اهل ساروق از توابع اراک است که خود کارگردان هم اهل آنجا است. وقتی از سعید ساروقی می‌پرسیم آیا با این شهید نسبتی دارد یا نه، می‌گوید: نه، نسبت ندارند اما در آرشیوها و عکس‌های کارخانه هپکو به‌طور اتفاقی به ایشان برخوردم که از قبل با نام‌شان آشنا بودم و اسم‌شان را در مزار شهدای شهر ساروق دیده بودم. بنابراین بی‌ارتباط و بی‌مناسبت ندیدم که فیلم را به ۱۴ شهید هپکو تقدیم کنم، خصوصا به شهید طاهری که همشهری خود من هم است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها