به بهانه انتشار ویدئوی عجیب از مصاحبه نوجوان های طرفدار محمدرضا گلزار؛

سیدرضا صائمی: تفکر؛ حلقه مفقوده جامعه امروزی / سریال «در پناه تو» الگوی مناسبی برای جوانان بود

چرا در سریال‌های شبکه نمایش خانگی هیچ زوج خوشبختی وجود ندارد ؟

می‌پرسید «حالا مگر مانع اصلی ازدواج جوان‌های ما، فیلم‌ها هستند؟!» و آن‌قدر لحنش استفهام انکاری بود که نمی‌توانستی بگویی «حالا بگذار فکر کنیم شاید ارتباط بین‌شان باشد، هرچند اندک و ضعیف».
کد خبر: ۱۳۱۶۲۳۳
بعد هم به اعتراض ادامه می‌داد: «آقا! بروید فکری به حال این مصائب اقتصادی بکنید که نمی‌گذارد حتی جوانان مشتاق زندگی متاهلی هم به آرزویشان برسند!» اما کار صنعت فیلم و سینما این نیست که بگوید بله! مشکلات اقتصادی به جای خود، ما هم باید رسالت خودمان را انجام دهیم، بلکه بالاتر از آن به شکلی ناخودآگاه، روابط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را در جامعه بازتاب می‌دهد و از این جهت اتفاقا می‌تواند روایتی مثبت‌ اندیشانه و راهکارپرداز از وضعیت موجود ارائه کند یا با نگاهی ارتجاعی و تلخ، جامعه را به سمت بدترین خودش سوق بدهد. این روزها سریال‌های نمایش خانگی پر بازدیدتر از قبل شده‌اند و ساختار تولید آثار در این شبکه‌های جدید هم باعث شده دست مولفان آنها به شکلی غیر قابل انکار در ارائه روایت از وضعیت بازتر باشد. بنابراین ارزش‌های مثبت و منفی در این آثار گهگاه رنگ می‌بازند، جا به‌ جا می‌شوند و زیر خروارها مساله و مشکل دیگر پنهان شده اما اثرگذار جلوه می‌کنند. تجرد و تاهل، یکی از این مجموعه ارزش‌های تقابلی هستند که در وضعیت امروز جامعه، از بلندگوهای متفاوت فکری به گونه‌های مختلفی طنین انداخته‌اند.
حمله سراسری به ازدواج
مردم معمولی / كمدی فمنیستی
«مردم معمولی» اولین ساخته رامبد جوان در شبكه نمایش خانگی است. سریالی كه تا امروز انتقادهای بسیاری را درپی داشته است و خیلی‌ها رامبد جوان خندوانه را بسیار بامزه‌تر و خنده‌دارتر از رامبدِ مردم معمولی می‌دانند. البته این مساله بیشتر سویه انتقادها را به سمت پویا مهدوی‌زاده و زهرا افشار؛ نویسندگان این سریال می‌برد، اما نقش پررنگ جوان به عنوان تهیه‌كننده، كارگردان و نقش اول سریال را نمی‌توان نادیده گرفت.
تا اینجای كار كه قسمت هشتم مردم معمولی منتشر شده، در سریال دو زوج اصلی به چشم می‌خورند. باربارا (شبنم مقدمی) و ایرج (آتیلا پسیانی) كه خواهر و شوهرخواهر بردیا (رامبد جوان) هستند و به علت تعطیلی دفتر باربارا ناگزیر در دفتر بردیا مشغول به كارند. زوج دیگر رومینا (الناز حبیبی) و خسرو (امیر نوروزی) پسرخاله بردیا هستند كه از هم جدا شده‌اند، اما با هم در دفتر بردیا كار می‌كنند. رومینا منشی بردیاست و خسرو مربی تیم فوتبالی است كه بردیا و مركز زیبایی او، حامی مالی آن محسوب می‌شوند. البته علاوه‌ بر اینها باید به یك زوج دیگر نیز اشاره كرد كه در نظر گرفتن آنها، یكی از پیوندها را به هم می‌زند و آن بردیا و رومینا هستند كه به‌تازگی به هم علاقه‌مند شده‌اند و خیال ازدواج باهم را دارند.
اتفاقی كه در مردم معمولی از حیث روابط زن و شوهری می‌بینیم، حكم‌فرمایی زنان در روابط است. این‌كه مرد در یك رابطه زناشویی صرفا برده‌ای است كه غلام حلقه به‌گوش و نوكری آماده به‌ خدمت همسرش است، در تمام سریال به بدترین شكل ممكن توی ذوق مخاطب می‌زند. باربارا نه‌ تنها همسرش ایرج كه برادرش بردیا را نیز تحت سلطه خود دارد و هرجا كه بخواهد با اهرم خشم، بر این دو فشار وارد می‌آورد و در هر حالت با تحكم و فریاد از همسرش ایرج (آتیلا پسیانی) انتظار تایید و تصدیق دارد. خسرو نیز در رابطه با رومینا حال و روز بهتری ندارد. رومینا تمام آنچه كه خسرو در زندگی با او به دست آورده را با شقاوتی عجیب و غریب از او گرفته و عملا خسرو دیگر هیچ ندارد. اما در وجود خسرو نه‌ تنها تنفری نسبت به این اتفاق نیست، بلكه در تلاش است كه رومینا را به زندگی برگرداند. این ماجرا به‌حدی دور از واقعیت است كه التماس‌های خسرو برای باز پس‌گیری پرایدش كه رومینا از او گرفته، در یكی از قسمت‌ها حوصله مخاطب را سرمی‌برد. از اینها گذشته، دختر خاله‌های خسرو كه همگی كارمندان باربارا هستند، لحظه به لحظه با مشاهده حسن اخلاق رومینا، خسرو را تحقیر می‌كنند. به اینها بیفزایید قسمت هفتم را كه در آن همین دخترخاله‌ها متوجه می‌شوند كه بردیا در دفترش مقدار زیادی دلار دارد و تلاش می‌كنند از او اخاذی كنند. شاید بگویید این سریال، یك كمدی است، اما مگر كمدی نمی‌تواند فمنیستی باشد؟

گیسو / ازدواج به مثابه محدودیت
سریال «گیسو» به کارگردانی منوچهر هادی، در حقیقت ادامه سریال «عاشقانه» است. این تمایز نام بین فصل یک و 2 یک فیلمنامه، یکی از ابتدایی‌ترین نواقص سریال نیز هست. مخاطبان عاشقانه و سریال‌های منوچهر هادی قطعا می‌توانند با گیسو هم ارتباط برقرار کنند اما مشکل اصلی این است که هیچ تمهیدی برای مخاطبان تازه‌ای که هیچ آشنایی با فصل اول ندارند در نظر گرفته نشده است.
حمله سراسری به ازدواج
از اینها که بگذریم یکی از تفاوت‌های عمده داستان نسبت به فصل اول، حذف شدن پانته‌آ بهرام به علت مرگ بر اثر سرطان است که موجب شده رضا (حسین یاری) تا اینجای سریال تنها و در واقع مجرد بماند. از سوی دیگر پیمان (هومن سیدی) نیز از همسرش جدا شده و مدعی است با یک زن خارجی (لوسی) ازدواج کرده است که به احتمال زیاد دروغ است. رابطه زن‌ و شوهری دیگر سریال، بین سهیل (محمدرضا گلزار) و پگاه (ساره بیات) در جریان است. این زوج که در فصل اول سریال نیز دچار مشکلات جدی در روابط عاطفی‌شان هستند، در گیسو نیز کماکان اختلاف‌های جدی دارند که آنها را تا مرز جدایی برده است. چنان‌که در آخرین قسمت از سریال که تاکنون پخش شده یعنی قسمت یازدهم، سهیل عنوان می‌کند درخواست طلاق غیابی از پگاه را داده است.
نگاهی که در گیسو به مقوله روابط بین زن و مرد شده، عینا نگاهی است که در عاشقانه شاهد آن بوده‌ایم. مجردها در این دو فصل از سریال منوچهر هادی، اساسا راحت‌تر زندگی می‌کنند و دغدغه چندانی ندارند. حتی رضا که دیگر همسری ندارد، راحت‌ با دیگران (نازی) ارتباط می‌گیرد و علاوه‌ بر این برای حل مشکلات مالی و قضایی پدرش، خانواده را با مشورت پدر به یک خانه در حاشیه شهر می‌برد تا فارغ از دغدغه زن و بچه به حل مشکلات زندگی و بهبود اوضاع بپردازد. گویی حضور خانواده (به معنای مادر، دختر، عروس) برایش دست‌ و پاگیر است. از سوی دیگر پیمان همانند فصل اول آزاد و رها و حتی غبطه‌برانگیز است. این را می‌توان از اقبال جوانان و نوجوانان در فضای مجازی به این کاراکتر فهمید. سهیل نیز وضعیت مشابهی دارد. سست شدن پیوندهای عاطفی او با پگاه، راه او برای ارتباط با کتایون (هانیه توسلی) را به‌ سادگی فراهم می‌نماید. نویسنده در گیسو و عاشقانه گویی می‌پندارد ازدواج بندی است بر دست‌ و پای مردان که با سست شدن یا گسستن آن، می‌توان آزاد و رها زیست و از زندگی لذت برد. مقایسه وضعیت کلی کاراکتر رضا در فصل اول در خلال زندگی با ریحانه و فصل دوم آیینه‌ای تمام‌نما از این حقیقت است.

هم‌گناه  / شاد زیستی بی‌قید و بندها
هرچند نمی‌شود اولین تجربه مصطفی کیایی در شبکه نمایش‌ خانگی را به‌ طور مطلق در یکی از دو قطب تجرد یا تاهل قرار داد اما ازدواج‌های پر مانع و خانواده‌های پرمشکل در مقابل مجردهای شاد و مستقل در شخصیت‌ پردازی‌های این سریال به شکلی مشهود پرورانده شده است. سیما صبوری با بازی سوگول خلیق، سامان کامرانی با بازی حسین امیدی به عنوان دوست آرمان (محسن کیایی) سه عضو مجرد داستان هم‌گناه هستند که دست‌کم تا نیمه‌های سریال، جامعه جوانان مجرد طبقه متوسط کلانشهرنشین را نمایندگی می‌کنند.
آرمان یک مجرد بی‌مسوولیت و در عین حال خوشگذران و مستقل محسوب می‌شود که حتی خلقیات در واقع زشتی چون دوستی‌های متعدد با دختران بی‌بندوبار در شخصیت او به شکلی شوخ و بامزه ترسیم‌ شده که بیشتر نشانه آزادی‌های مردانه یک جوان مجرد نسبتا پولدار است البته بدون آن که قبحی داشته باشد. دوست او، سامان هم همین ویژگی‌ها را بازتاب می‌دهد با این تفاوت که او حتی خانه مجردی هم دارد و شوخ‌ طبع‌تر و بی‌قیدتر از آرمان هم به‌نظر می‌رسد. سیما معادل زنانه همین سبک زندگی بی‌قید مجردی محسوب می‌شود البته تا پیش از آن که روشن شود او یک ترنس است که برای خروج از ایران و انجام عمل جراحی تلاش می‌کند.
فیلم تا میانه، همین دست‌فرمان را ادامه می‌دهد تا این که عشقی نامانوس به شخصیت زیبا (با بازی هدیه تهرانی) بی‌مسوولیتی را از شخصیت آرمان می‌گیرد اما تاهل پرمانع او و عشقی که بیشتر رنگ‌وبوی ترحم بر زنی بی‌سرپرست و بیمار را دارد و به‌خوبی هم جا نمی‌افتد، تصویر مخاطب از ازدواج را در این شخصیت تغییر نمی‌دهد بلکه حتی به پررنگ‌شدن ارجحیت تجرد به این سبک نامطلوب هم کمک می‌کند. درگیر شدن با پدر مقتدر و ریاست‌طلب خانواده، بی‌پولی و بیماری از دیگر مسائلی هستند که وزنه سبک زندگی مجردی قبلی را سنگین‌تر می‌کند.
خرده‌ داستان فرهاد (مهدی پاکدل) هم حاوی همین جنس نمایش تجرد پرمنفعت در برابر تاهل پردردسر است. بعلاوه که اغلب ازدواج‌ های جوانان این سریال اساسا نه از انگیزه‌های معمول بلکه همگی از نوعی رابطه منفعت‌جویانه آغاز می‌شوند. سیما می‌خواهد با سامان ازدواج کند تا بتواند به خارج برود و سامان دنبال پول پدر اوست. فرهاد برای پاک‌ کردن عذاب‌ وجدان خود از قتل پدر یک خانواده، دختر او را به همسری می‌گیرد و آرمان عاشق زنی می‌شود که ابتدا می‌خواهد به عنوان یکی دیگر از موارد بی‌ قیدی‌های خود او را به بازی بگیرد. سریال هم‌گناه به‌طور ضمنی و در زیرمتن پیرنگ اصلی و خرده‌ داستان‌هایش درگیر تقابل تجرد پر منفعت با تاهل پر دردسر می‌شود. این را بیفزایید به نمایش خانواده‌ هسته‌ای پرتنش صبوری که کسی چندان دل‌خوشی از بودن در میان این جمع ندارد.

ممنوعه / چند‌ ضلعی‌های ارتباطی
آشفتگی و روان‌ رنجوی اعضای «ممنوعه» بدون تعریف و پشتوانه نبود؛ ریشه و اساس ناهنجاری‌های هر‌کدام از شخصیت‌ها یا روشن بود یا قابل ردیابی. شاید همین شخصیت‌پردازی کمی دقیق‌تر از سایر تولیدات شبکه نمایش خانگی، باعث شده سریال «ممنوعه» با وجود چنان حجمی از روابط و اتفاقات نامتعارف ناهنجار، دست‌کم از منطق درام خالی نباشد اما اگر قرار باشد این سریال به‌ عنوان امکانی برای نمایش ناهنجاری‌های اجتماعی-خانوادگی مورد بررسی قرار بگیرد، سوال مهم و اصلی این است که چگونه و چرا یک زوج موفق یا یک رابطه درست در‌مجموع روابط و زوج‌های این سریال دیده نمی‌شود و چرا حریم خانواده در هیچ گوشه‌ای از این سریال محترم نمانده است؟
البته که پدر و مادر «برکه» با بازی آتیلا پسیانی و نسرین نکیسا کم و بیش یک زوج سلامت هستند اما داشتن فرزندی مانند برکه، سلامت و حرمت این خانواده را دست‌کم تا پایان داستان با تردید همراه می‌کند. برای روشن شدن چنین ادعايی نگاهی کنیم به روابط زوج‌های سریال ممنوعه که البته بسیاری از آنها در چارچوب ازدواج نیستند: برکه با بازی الهه حصاری دختر جوانی است که در یک مهمانی نظرش به سامی با بازی میلاد کی‌مرام جلب می‌شود و خودش را به او نزدیک می‌کند در حالی که زندگی زناشویی سامی با ترانه با بازی بهاره افشاری، گر‌چه پرچالش اما همچنان برقرار بوده است. سامی به سمت برکه کشیده می‌شود و همسرش ترانه رابطه‌ای غریب مبتنی بر نیاز و نه عاطفه را با ساقی مواد و نوچه‌اش دانیال با بازی مصطفی قدیری برقرار می‌کند. خسرو با بازی هادی حجازی‌فر دایی برکه است که با زنی به نام پروانه (نیکی کریمی)، رابطه دارد در حالی که متاهل است. رابطه رها همسر خسرو با پروانه هم از مواردی است که بر سست بودن بنیان ازدواج آنها صحه می‌گذارد و نمونه‌ای است از هزاران ازدواجی که بر اثر بی‌اعتمادی طرفین به قهقرا کشیده می‌شود. سامی به عنوان شخصیت اصلی سریال هم خانواده غریبی دارد و بعد از مرگ تجنگی با بازی امیر جعفری متوجه می‌شود که در واقع پدرش را از دست داده نه عمویش را!
روابط شخصیت‌های سریال «ممنوعه» به همین پیچیدگی است و شخصیت‌های فرعی‌تر داستان هم یا در روابطی غیر‌متعارف گرفتار هستند یا اساسا بدون خانواده یا رانده شده از خانواده به نمایش درآمده‌اند مثل طلا، آذر، خلیل و باربد.
سریال «ممنوعه» که بعد از نمایش اولین قسمت‌هایش در شهریور سال 1397 با واکنش‌ها و نقدهای زیادی مواجه شد، انبوهی از خانواده‌های پریشان را به نمایش گذاشت و تمام سهمی که این سریال برای حرمت خانواده در‌نظر گرفت، منولوگ برکه در آخرین قسمت سریال بود که احتمالا در نتیجه انتقادهای فراوان به «ممنوعه» نوشته و به سریال ضمیمه شد.

کرگدن / فروپاشی در آستانه تأهل
یک گروه از جوانان مجرد ورزشکار با هم همراه می‌شوند که کمتر می‌شود بین آنها رابطه نسبی یا سببی پیدا کرد. آنان به‌ دنبال پول، آزادی و زندگی دلخواه خود هستند اما همان اول کار، داستان با اتفاقی در یک رابطه در شرف ازدواج میان نوید (مصطفی زمانی) و رها (سارا بهرامی) شروع می‌شود. ونوشه با بازی پانته‌آ پناهی‌ها، رأس سوم این رابطه است که با ابزار تطمیع نوید و به بهانه پول وارد قصه می‌شود و سرانجام این رابطه در شرف ازدواج هم درنهایت به مرگ شخصیت رها ختم می‌گردد. زندگی این گروه مجرد دست‌کم تا ابتدای افتادن گره‌ها در روابط و قصه‌هایشان، آزادانه و پر از تفریح و هیجان به نظر می‌رسد با این‌ حال آنها به ازدواج آن‌قدر جدی فکر نمی‌کنند و روابط ناپایدارشان موجب استحکام وضعیت فعلی است بدون آن‌که تأهل به‌ عنوان راهکاری برای برون‌رفت از این مشکلات و ناپایداری‌ها ارائه شود. حتی به شکلی کاملا معکوس، ازدواج می‌تواند روابط را بیشتر برهم بزند همان‌طور که درخواست ونوشه از نوید باعث این اتفاق می‌شود.
حمله سراسری به ازدواجدانیال (بانیپال شومون) و نازنین (ستاره پسیانی) زوج دوست دیگر هستند که مشکلات داستان رابطه آنها را به‌هم می‌ریزد و سرانجام به جدایی رابطه‌ای منجر می‌شود که هنوز به پایداری نرسیده است. گیسو (هدی زین‌العابدین) به همراه کاظم (پوریا رحیمی‌سام) دوستان دیگر این گروه هستند که از قضا توسط مادر گیسو به‌نام گیتی به یک رابطه خراب دیگر در سطح والدین متصل می‌شوند. سرانجام محتوم این رابطه هم نه تأهل بلکه فروپاشی است و این درحالی است که گیتی حتی در ازدواج دوم خودش هم دچار مشکل شده و همسرش، عضو مافیای داروی ونوشه است.
تجرد در سریال کرگدن هم شیرین است و هم ناکام. هرچند این تجرد در مقابل تأهل شیرین و موفق هم قرار نمی‌گیرد اما درهرصورت وزنی بیشتر و چهره‌ای مثبت‌تر از تأهل دارد و خانواده‌های فروپاشیده و بدون گرما و محبت، این وزنه را به سمت تجرد بیشتر هل می‌دهد. مشکلات را نه تجرد حل می‌کند و نه تأهل اما روابط در آستانه ازدواج را به نقطه صفر برمی‌گرداند و طرفین قادر نیستند یا اساسا تمایل ندارند آن‌قدر مقاومت کنند که رابطه پایدار و به ازدواج منجر شود.
از این‌ جهت کرگدن را باید در زمره آن دسته از سریال‌های نمایش خانگی قرارداد که به شکل روشن‌تر و حتی عامدانه‌تری قدم به گود تقابل تجرد و تأهل می‌گذارد و با سوگیری به سمت تجرد آن‌هم تجردی پر از تلخی و ناکامی و بی‌اخلاقی، از این گود خارج می‌شود.

منبع: گروه ادبیات و هنر / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها