گفت‌وگو با دزد حرفه‌ای دریچه‌ های فاضلاب که باعث شکستن پای ۱۰ نفر شد

شگردم را از شب‌های زندان دارم

دریچه‌ های فاضلاب، تا بوده، سوژه خوبی برای سارقان بوده است. دریچه‌های چدنی که حتی اگر به‌عنوان ضایعاتی به فروش برسانند، درآمدی قابل‌توجه برای دزدان به همراه خواهد داشت.
کد خبر: ۱۳۰۶۹۹۵

به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از ضمیمه تپش، اما شگرد سرقت این دریچه‌ها همیشه یکی نیست و اعضای این باند که دو دوست هم‌بساطی هستند برای سرقت این دریچه‌ها ایده‌ای خاص و عجیب است.

شگردی که در زمان اجرایش بی‌شک افراد زیادی از محل سرقت عبور کرده و روح‌شان هم از این ماجرا باخبر نشد.

سردسته این باند یا بهتر بگویم صاحب خودرویی که خودرویش نیز یک‌جورهایی همدست سارقان در این سرقت‌ها بود، در گفت‌وگو با تپش از شگردشان می‌گوید.

چطور سرقت می‌کردید؟

برای این‌که کسی متوجه سرقت‌هایمان نشود، با کمک خودرویم سرقت را انجام می‌دادیم.

چطوری با کمک خودرو سرقت می‌کردید؟

در خیابان‌ها گشت می‌زدیم و در کنار دریچه‌ های چدنی فاضلاب توقف می‌کردیم. من کاپوت ماشین را بالا می‌زدم و خودم را مشغول تعمیر خودرویم می‌کردم. اینجا بود که کار همدستم شروع می‌شد و او سراغ دریچه‌هایی که در چند قدمی خودرو قرار داشت می‌رفت و آنها را سرقت می‌کرد. خودرو نقش استتار همدستم را بازی می‌کرد و اجازه نمی‌داد کسی متوجه او و سرقت دریچه شود. بعد از سرقت هم دریچه را داخل صندوق می‌گذاشتیم و سراغ دریچه بعدی می‌رفتیم.

هیچ می‌دانی که ۱۰ نفر به خاطر سرقت دریچه فاضلاب، داخل چاله‌های فاصلاب افتاده‌اند و پایشان شکسته شده است؟

وقتی دستگیر شدیم از این موضوع باخبر شدم. باور کنید اعتیاد و خماری و نشئگی اجازه نمی‌دهد که به جوانب امر فکر کنی. حتی اجازه نمی‌دهد فکر کنی که ممکن است دستگیر شوی. به تنها چیزی که فکر می‌کنی فرار از خماری مواد است و همین. ولی وقتی از این ماجرا باخبر شدیم حسابی عذاب وجدان گرفتیم.

چه مدت است این کار را می‌کنید؟

دو یا سه ماهی می‌شود. چند هفته بعد از این‌که از زندان آزاد شدیم رفتیم سراغ سرقت دریچه فاضلاب.

چطور ایده این کار به ذهنت رسید؟

شب‌های زندان، خیلی طولانی است و برای همین بیشتر مواقع دور هم جمع می‌شویم و هر کسی از خاطراتش و درنهایت از شگردهایش می‌گوید. به‌هرحال وقتی شگردهای مختلف را می‌شنوی سعی می‌کنی بهترین را انتخاب کنی و به این فکر می‌افتی که تو هم از این شگردها برای پولدار شدن استفاده کنی.

با همدستت چطور آشنا شدی؟

پای بساط مواد مخدر. یک پاتوق دارم که بیشتر مواقع برای تهیه مواد و مصرفش به آنجا می‌رفتم و در آنجا با شهرام دوست شدم. اوضاع مالی‌مان خوب نبود و وقتی دیدم شهرام هم اوضاع و احوالش مثل من هست موضوع را به او گفتم و تصمیم به سرقت گرفتیم.

دریچه‌ها را چند می‌فروختی؟

دریچه‌های بزرگ را به ضایعاتی‌ها ۴۰هزار تومان و دریچه‌های کوچک را ۳۰هزار تومان.

قیمت دریچه‌ها چند است؟

قیمت واقعی را که نمی‌دانم اما بعید می‌دانم از ۸۰۰هزار تومان کمتر باشد.

پیش از این به چه جرمی زندان افتادی؟

شرارت، از بچگی ‌دنبال دعوا بودم و هر روز پدرم باید می‌آمد مدرسه که چرا همکلاسی‌ام را زده‌ام. همین دعواها باعث اخراجم شد، گرچه خودم هم درسخوان نبودم. یک روز هم به خاطر همین دعواها زدم دماغ و چشم یک نفر را ترکاندم و افتادم زندان. ای‌کاش همان موقع که آن‌طور دعوا می‌کردم و هنوز سن‌وسالی نداشتم پدر و مادرم مرا دکتر می‌بردند تا خشونت در وجودم خاموش شود.

با پول‌هایی که از سرقت‌ها به‌ دست می‌آوردی چه کار می‌کردی؟

یک معتاد پول را برای چه می‌خواهد، برای خرج مواد مخدرش. اگر این لعنتی نبود که دنبال کار خلاف نمی‌رفتیم چه برسد به این‌که برای اجرای کار خلاف طراحی و برنامه‌ریزی کنیم.

چه شد که معتاد شدی؟

عشق در یک نگاه زندگی ‌مرا خراب کرد. چند سال قبل یک دختری به عنوان مسافر سوار خودرویم شد و از همان ابتدا طرح دوستی ریخت. من هم که یک دل نه صد دل عاشقش شده بودم، به او پیشنهاد دوستی دادم. همان شب مرا به یک مهمانی دعوت کرد و به من حشیش داد تا بکشم. اول نمی‌خواستم بکشم اما دلم نمی‌خواست جلوی او کم بیارم و می‌خواستم به او ثابت کنم برای عشقش هر کاری می‌کنم. او مدتی بعد مرا ترک کرد و من ماندم و دنیای خماری و عشق از دست رفته. جالب است انگیزه‌اش از رهایی من را اعتیادم مطرح کرد. گفت نمی‌تواند با یک معتاد دوست باشد چه برسد به این‌که بخواهد با من زندگی کند.

ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها