ناگفته های پرستار حضرت امام(ره) در گفتگو با جام جم آنلاین

آخرین التماس دعای امام از مردم چه بود؟! / روایتی از ساعات پایانی زندگی پیر جماران

پرستار حضرت امام خمینی ضمن تشریح جزییات احوال ایشان در طول درمان و مراقبتهای پزشکی ایشان، از خون دل هایی که به پیر جماران روا داشته شد پرده برداشت.
کد خبر: ۱۰۳۷۴۴۳
آخرین التماس دعای امام از مردم چه بود؟! / روایتی از ساعات پایانی زندگی پیر جماران

به گزارش جام جم آنلاین دکتر احمد زرگر در مقدمه مصاحبه ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان و قبولی طاعات خوانندگان روزنامه وزین جام جم، فرا رسیدن بیست و هشتمین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را به عموم هموطنان تسلیت گفت.

وقتی صحبت از حضرت امام خمینی (ره) شد تو گویی که انگار تا چند روز پیش در بالین ایشان مشغول پرستاری بوده، معلوم بود همچنان درد فراغ دارد از برای کوچ ملکوتی پیر جماران.

سر گپ و گفت را با آقای دکتر اینطور آغاز کردم که مهمترین عارضه ای که امام قبل از عروج ملکوتی خود از آن رنج می برد چه بود؟

رو به من کرد و گفت مجموعه اطلاعاتی که مردم از دوم خرداد سال 68 نسبت به بیماری امام داشتند بیشتر در خصوص ناراحتی گوارشی ایشان بوده و اینکه عموما مردم تصور می کنند جراجی معده ایشان تنها اقدام درمانی تیم پزشکی بود.

اما واقعیت آن است که پیر خمین در طول عمر پر برکت خود از عارضه قلبی رنج می بردند.

ایشان بعد از ورودشان دچار عارضه قلبی شدند، از این رو دوباره به تهران عزیمت کرده و در بیمارستان شهید رجایی بستری شدند.

پزشک معالج امام آقای دکتر عارفی متخصص قلب و عروق بودند. بنابراین بعد از ترخیص از بیمارستان و به مرور یک تیم پزشکی تحت نظارت وی در منزل امام واقع در جماران مستقر شد که حقیر هم افتخار حضور در تیم پرستاری این مجموعه را داشتم.

در روزهای اول با امکانات ابتدایی و در حدی که کنترل فشار و ضربان نبض و قلب حضرت امام کنترل شود در حسینیه جماران شروع بکار درمان نمودیم.

زمانی که قلب امت ایستاد

بعد از عملیات فاو در سال 65 بیماری قلبی امام خمینی جدی تر شد بگونه ای که ایشان در منزل دچار ایست قلبی شدند ولی خوشبختانه توسط کادر درمان احیای قلبی شدند.

پس از این واقعه بنیانگذار جمهوری اسلامی در درمانگاهی جماران که برای سیر روال درمان ایشان پیش بینی شده بود بستری شدند.

چرا بخاطر وخامت حال امام ایشان در بیمارستانی مثل شهید رجایی بستری نشدند؟

سوال خوبی بود. در مقطعی که امام خمینی(ره) در بیمارستان بستری شدند خیل عظیمی از مردم برای عیادت و دعا برای ایشان در محل بستری امام راحل تجمع کرده و عملا در روند درمان ایشان اخلال ایجاد می شد.

از طرفی اگر یک بخشی مجزا برای امام اختصاص می دادیم یک تزاحمی در بیمارستان شهید رجایی اتفاق می افتاد.

مجموعه این عوامل موجب شد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ضمن حفاظت فیزیکی از امام یک چتر درمانی هم فراهم کند.

نا گفته نماند اگر به ایشان گفته می شد یک بیمارستان اختصاصی برایشان احدث شود، قطعا ایشان با این امر مخالفت می کردند.

لذا قرار شد برای مراجعات معمولی محافظان بیت یک درمانگاهی ایجاد گردد که عندالزوم در اختیار حضرت امام نیز قرار گیرد.

این درمانگاه دارای چه ویژگیهایی بود؟ آیا از امکانات مطلوب برای مراقبت امام برخوردار بود؟

درمانگاه جمع و جور و کوچکی بود اما به لحاظ امکانات مشتمل بر آزمایشگاه، رادیولوژی و داروخانه بود و به سبب عارضه قلبی امام این درمانگاه مجهز به اتاق آنژیوگرافی و هم اتاق عمل بود.

قلب فقرای اصفهانی در درمانگاه امام می تپید

حسنی که مدیران درمانی حضرت امام داشتند این بود که درمانگاه را فقط برای درمان ایشان استفاده نمی کردند و در بین اعضای تیم پزشکی بنام دکتر پور مقدس، ضمن افتخار حضور در تیم پزشکی امام بیماران مستمند اصفهانی را به تهران منتقل کرده و در مرکز درمانی جماران تحت آنژیوگرافی و معالجه هم قرار می دادند. البته این کار بصورت محرمانه صورت می گرفت و خود بیماران معمولا متوجه نمی شدند در کجا تحت درمان قرار می گیرند و فقط می دانستند در درمانگاه سپاه معالجه می شوند.

با این کار دیگر درمانگاه منحصر به امام نبود و بعد از ایشان هم بلا استفاده نمی ماند. در حال حاضر بیش از 300 پرونده آنژیوگرافی بیماران بستری در درمانگاه جماران موجود است.

اما در طول این مدت چند بار امام مراجعه به درمانگاه داشتند. مثلا ناخن شست پای امام را کشیدند و یا وقتی که دچار ایست قلبی شده بودند. در همین حال ایشان نسبت به اینکه مبادا رسانه های بیگانه متوجه موضوع بیماری شوند، نزد سید احمد آقا فرزند برومند خود تاکید کرده بودند.

یادگار امام ضمن اطمینان بخشی به حضرت امام گفتند که این درمانگاه متعلق به سپاه است و الان هم در اختیار شما قرار داده اند.

این مسایل گذشت و خرداد سال 68 بود که امام در این درمانگاه جراحی شدند.

گلایه امام از مشکلات گوارشی

چند روز قبل از این بنده شیفت بودم. حضرت امام با زنگ تیم پرستاری را احضار فرمودند که کارهای معمول پرستاری انجام شود که من به حضور ایشان مشرف شدم. بعد از اتمام کار ایشان نسبت به مشکلات گوارشی خودشان ابراز گلایه کردند و من هم موضوع را به کادر پزشکی اطلاع دادم.

سپس یکسری آزمایش از امام گرفته شد و تصمیم بر آن شد که آندوسکوپی انجام شود و نتیجه آن حکایت از کانسر و وجود توده سرطانی در معده حضرت امام داشت.

به خوبی یاد دارم امام برای دوم اجازه ندادند از ایشان آندوسکوپی انجام شود. کسی دلش نمی خواست که بر اساس پاسخ پاتولوژی علت بیماری امام سرطان باشد.

چهره درهم دکتر عارفی پزشک امام

دکتر عارفی از حضرت امام خواهش کردند که اجازه دهند برای بار دوم آندوسکوپی شوند که امام در پاسخ فرمودند مگر اینکه من بمیرم ما اجازه این کار را به شما نمی دهم.

دکتر عارفی با چهره ای غم زده در کنار ایستادند که حضرت امام دکتر عارفی را صدا زدند و خطاب به وی فرمودند من شما را خیلی دوست دارم و به نوعی از آقای عارفی دلجویی نمودند و ایشان هم دست امام را بوسیدند.

حیات پرستاران در گرو ریتم قلبی امام خوبان

در طول بیماری حضرت امام ما از دستگاهی استفاده می کردیم بنام تکه متری که هر آن ضربان قبل ایشان را به ما مخابره و مانیتور می کرد.

ریتم قلبی باید به‌صورت سینوسی، منظم و نرمال عمل می‌کرد و در صورت بی‌نظمی نشان از شرایط نامساعد قلبی داشت. در طول هفته دستگاه به امام وصل بود و در روزهای خاصی همچون سه‌شنبه و جمعه تعویض می‌شد و یک ساعت در هفته بین ساعت 8 تا 9 صبح چسب‌های دستگاه‌ از بدن امام برداشته می‌شد تا ایشان بتوانند استحمام کنند.

واقعیت این است که ما هم با این دستگاه زندگی می کردیم. دوشنبه ها سه شنبه ها و پنچ شنبه ها ساعاتی بود که ما با زنگ امام خدمت ایشان می رسیدیم تا جای چسب ها را عوض کنیم یا مثلا چون پوست امام خشک می شد به بدنشان پماد مرطوب کننده بمالیم. ولی باقی اوقات ما امام را ملاقات نمی کردیم و عملا با این دستگاه زندگی می کردیم.

کادر پزشکی و پرستاری ابدا صبحانه و نهار خوردن ایشان را نمی دید چرا که همواره در کنار خانواده بودند.

ولی باید بگویم آن موقع که حضرت امام یک ساعت قبل از نماز صبح برای شب زنده داری از خواب بیدار می شدند ما متوجه این موضوع می شدیم بخصوص اینکه جنگ شهرها و ما در زیر پله محل زندگی امام مستقر شده بودیم.

امام منضبط و دقیق همچون ساعت

یکی از مسائلی که مردم در ارتباط با حضرت امام (ره) شنیده‌اند، نظم ایشان است و ما این موضوع را به چشم، حین مراقبت از ایشان، مشاهده کردیم. برای استحمام سه دقیقه مانده به هشت صبح روز جمعه دستگاه مانیتور قطع و سه دقیقه مانده به ساعت 9 وصل می‌شد. همیشه به همین روال بود و امام نیز به‌صورت منظم یک ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می‌شدند و داروهایشان را هم به موقع و سر وقت مصرف می‌کردند.

ریتم عاشقی

هنگام نماز ظهر یک اتفاقی برای قلب حضرت امام می افتاد. ریتم طبیعی ایشان مشکلی پیدا می کرد و تا پایان نماز ضربان قلب پایین بود. در این خصوص دو نظریه مطرح است: یکی اینکه سطح سرمی دارویی امام کاهش پیدا کرده و دیگر اینکه مسایل معنوی موجب کاهش تپش قلب و آرامش ایشان می شود. معتقدم تئوری دوم یعنی موضوعات عرفانی هنگام نماز عامل این تغییر ریتم بود.

آیا خانواده و نزدیکان اطلاع داشتند که شما پرستار حضرت امام هستید؟

خیر تنها همسر و برادرم در جریان بودند و بقیه وابستگان خبر نداشتند. چون احتمال داشت این خبر سینه به سینه به دیگران منتقل شود مردم تصور کنند که امام بیمار است و این به فضای منفی که دشمن دامن می زد کمک می کرد.

بعضا شایعه می شد که امام شش ماه دیگر زنده هستند و اخباری از این دست توسط رسانه های بیگانه در فضای سیاسی می پیچید. از این رو بهتر بود موضوعات درمانی امام از اذهان مخفی می ماند.

در سالهای پایانی حیات امام خمینی(ره) زمانی که مردم به دیدارشان می رفتند، دیگر از سخنرانی و نصایح پدرانه پیر خمین خبری نبود و صرفا یک دیداری صورت می گرفت. آیا این امر ناشی از بیماری ایشان بود؟

خیر. این تصور و تحلیل من است که عامل این موضوع بیماری نبود. شاید دلیل عدم سخنرانی امام در دیدار مردمی خود در جماران این بود که (خواص) حرف امام را گوش نمی کردند.

اواخر عمر با برکت امام مجموعه اتفاقاتی افتاد که واقعا امام را رنجیده خاطر کرد و اگر در خصوص اینها انسان سخن به میان نیاورد در حق امام اجحاف نموده است.

یکی از مواردی که در طول این مدت دایما رخ می داد صحبتهایی بود که در ارتباط با بحث ولایت فقیه مطرح می شد.

برخی اوقات سوالات شرعی مطرح می شد که امام به آن پاسخ می دادند. از جمله بازی شطرنج بود که در آن مقطع عنوان شد بازی شطرنج از قالب قمار خارج شده و حضرت امام هم به این شرط بازی را مباح اعلام کردند.

از دیگر مسایلی که در آن دوران مورد مناقشه بود این بود که مسجدی در وسط محل احداث اتوبان شهید محلاتی واقع شده بود که امام جماعت آن اجازه تخریب این مسجد را نمی داد.

این مسئله هم از امام کسب تکلیف شد و ایشان در پاسخ فرمودند اگر عبور و مرور مسلمین و مسلمات آسان می شود مسجد را بردارید.

آنچه مسئولین باید به عمل می کردند و نکردند

از امام سوال کردند که بعد از جنگ رسیدگی به اقتصاد کشور مهم است یا فرهنگ، ایشان گفتند فرهنگ اما دیدیم که به فرهنگ عمل نشد.

در زمینه توسعه صنعت و کشاورزی از حضرت امام کسب تکلیف شد که کدام حوزه نیازمند توجه و فعالیت بیشتر است، پاسخ دادند بخش کشاورزی که باز هم دیدیم به کشاورزی هم اهمیت داده نشد.

اما وقتی به امام گفتند عکس شهدای هفتم تیر در حاشیه اتوبان تهران-قم نصب شده و این تصاویر باعث حواس پرتی رانندگان می شود و شما در این مورد چه دستور می فرمایید، حضرت امام فرمودند عکسها را بردارید و در نهایت مسئولین آنها را از اتوبان جمع آوری کردند.

حالا... هدف از طرح این موضوعات چه بود؟! می خواهم به شما عرض کنم آن مواردی که به تخریب مسجد و برداشتن تصاویر شهدا ختم می شد بخوبی رسیدگی و انجام شد ولی توسعه کشاورزی، توجه به فرهنگ مغفول ماند.

پس از مجموعه این عوامل نتیجه می گیریم گوش شنوایی نداریم و البته این بدان معنا نیست که امام با مردم قهر کردند. ایشان همواره دوستدار آحاد جامعه بودند و در وصیت نامه خود هم تاکید داشتند این مردم مردمی هستند که از جماعت صدر اسلام هم بهتر هستند.

آن دو شبی که خواب را از چشمان امام گرفت

حضرت امام برخی از اوقات شبها نمی خوابیدند. در چنین مواقعی پرسنلی که با امام ارتباط تنگاتنگی داشتند اینطور تصور می کردند که عملیات نظامی در شرف انجام است و در آن شبهایی ایشان نمی خوابند مشغول دعا برای رزمندگان اسلام هستند.

بنابراین هر شبی که ضربان قلب امام افت نداشت و ریتم خواب نمی گرفت و داروی ساعت ده شب خودشان را میل می کردند، فردای آن روز ما منتظر بودیم که مارش عملیات از طریق رادیو و تلویزیون به صدا در آید که چنین هم می شد.

اما ما دو شب را بخاطر داریم که حضرت امام به خواب نرفتند و هیچ عملیاتی هم رخ نداد. یکی از شبها امام مشغول تنظیم نسخه اول وصیت نامه سیاسی عبادی خودشان بودند و اعضا مجلس خبرگان مرحوم آیت الله مشگینی که رییس مجلس خبرگان بودند را صدا زدند و وصیت نامه به ایشان داده شد. وصیت نامه هم به آستان قدس رضوی منتقل و در آنجا نگهداری شد.

ولی یک شب دیگری هم بود که امام تا صبح نخوابیدند. شبی که آقای منتظری را سمت قایم مقام رهبری عزل کرده بودند و ما ناراحتی امام را در این موضوع شهادت می دهیم.

بعدازظهر همان روز هم امام دچار مشکل قلبی بودند یعنی نوع ضربان قلبی که از ابتدای نماز شروع و با پایان نماز تمام می شد در آن روز تمام نشد. فکر می کنم پنجم فروردین سال 68 بود که ضربان قلبشان آرام نگرفت.

ما دکتر طباطبایی متخصص قلب و عروق که برادر خانم حاج احمد آقا هم بودند را در جریان قرار دایدم. آقای طباطبایی از امام سئوال کردند آیا شما حالتان خوب نیست؟ امام فرمودند خیر من قدری ناراحت هستم. آقای طباطبایی هم به ایشان گفتند که ما مراقب شما هستیم و امام هم برای او دعا کرد.

آقای طباطبایی در جمع پرستاران ابراز کردند که امام ناراحت موضوعی هستند و ما باید مراقب باشیم.

پس شبی که امام نخوابیدند و ما منتظر انجام عملیات بودیم، در اصل عملیاتی رخ نداد، بلکه نامه6/1/68 حضرت امام خوانده شد، با این مضمون که والله از اول من با نخست وزیری بازرگان موافق نبودم و... بعد هم حکم عزل آقای منتظری را صادر کردند و حاصل عمر خودشان را برکنار نمودند.

سانسور کتاب طبیب دلها

نوار قلبی امام توسط کادر پرستاری رکورد و در قالب گزارش مکتوب هم در نسخه اول کتابی بنام طبیب دلها اثر دکتر حسن عارفی به چاپ رسیده است و گزارشها در ضمیمه آمده است ولی در چاپ دوم اینچنین نشد.

حال این پرسش به ذهن متباتر می شود به چه دلیل گزارش ریتم قلبی امام در آن شب بخصوص(عزل منتظری) در نسخه دوم حذف شد؟ آیا پای آقای منتظری در میان بود؟ چه کسانی از عزل منتظری ناراحت بودند که آن موقع پیوست را حدف می کنند و الان هر از چند گاه دنبال زنده کردن مسئله هستند.

آنچه برای شما توضیح دادم پشت صحنه ای از واقعیات بود که برایتان نقل کردم. به هر حال بد نیست مردم در جریان این مطالب قرار گیرند. مردم باید بدانند بالاخره آقای منتظری خون به دل امام کردند و ایشان بخاطر عزل قایم مقام خود بسیار ناراحت بودند.

از دیدار ادوارد شوارد نادزه وزیر خارجه شوروی سابق با حضرت امام بگویید این ملاقات چگونه و در چه فضایی صورت گرفت؟

امام خمینی نامه ای با مضامین عرفانی و ایدئولوژیک توسط مرحومه سرکار خانم دباغ، آیت الله جودای آملی و آقای محمد جواد لاریجانی برای گورباچف رهبر شوروی سابق فرستادند.
در این نامه تاریخی امام اعلام کردند کمونیست به تاریخ سپرده شد و از این به بعد باید در موزه ها به دنبال آن گشت.

قدری طول کشید تا پاسخ نامه از سوی گورباچوف داده شود، ولی در نهایت قبل از فروپاشی شوروی توسط وزیر خارجه وقت این کشور، جواب نامه تقدیم امام شد.

روزی که دیدار انجام شد من شیفت بودم. مشاهده کردیم برای یک لحظه ضربان امام به عدد 100 افزایش یافت، علت را نفهمیدیم اما اگر الان رنگ و روی نوارهای قلب ایشان نرفته باشد ساعت – تاریخ و روز ضربان قلب را می توان استخراج کرد و زمانی را که امام مشغول ملاقات با وزیر خارجه شوروی بودند را می شود قرینه سازی کرد.

اما می رسیم به زمان ورود فرستاده گورباچف به جماران. در این لحظه حاج سید احمد آقا از حضرت امام اجازه می خواهند که امام (همیشه امام صدا می زدند و پدر خطاب نمی کردند) آیا اجازه می دهید برای استقبال از میهمانان برویم و ایشان فرمودند بله.

با دیدن امام استکان چای در دستان وزیر خارجه شوروی لرزید

وقتی حاج سید احمد آقا برای استقبال به محوطه جماران رفتند در بازگشت دیدند امام داخل اتاق نیستند. همه جا را گشتند و لحظاتی میهمانان نشستند، به یکباره امام داخل اتاق ملاقات آمدند و حاظران زیر پای ایشان بلند شدند.

تصویر جلوس حضرت امام روی کاناپه و دیدار با وزیر خارجه شوروی برای مردم کاملا آشناست.
حاج عیسی ( مستخدم امام) تعریف می کرد در حین ملاقات ادوارد شوارد نادزه با امام، از شدت اضطراب و تاثیر گذاری هیبت امام استکان چای در دستان شوارد نادزه می لرزید.

بعد از اینکه آقای شوارد نادزه حرفهای خود را در جمع مطرح می کند، امام خطاب به وی می فرمایند شما از سخنان من چیزی متوجه نشدید، من می خواستم یک دنیای جدیدی پیش روی گورباچف باز کنم و این اتفاق نیافتاد.


نقش دیپلماسی عزت در سیره امام

بعد از اینکه میهمانان شوروی جماران را ترک کردند، حاج سید احمد آقا از امام سوال کردند در موقع ورود میهمانان شما کجا بودید؟ امام در پاسخ گفت یک لحظه با خودم فکر کردم که من نماینده اسلام هستم و وزیر خارجه شوروی نماینده کفر، اگر در اتاق حضور داشتم به رسم ادب باید به پای او بلند می شدم و اینگونه به اسلام توهین می شد لذا از اتاق بیرون رفتم تا موقع ورود، ایشان به پای نماینده اسلام بلند شود.

رفتار هوشمندانه امام در برابر نماینده شوروی را چطور ارزیابی می کنید؟

این حرکت یک عمل بی بدیل سیاسی و رفتاری شرافتمندانه و عزتمندانه از سوی نماینده اسلام بود.

حال پرسش اینجاست آیا امروز در سیاست خارجی ما این مسایل رعایت می شود؟ آیا عزت- حکمت و مصلحت و ابعاد سه گانه ای که مقام معظم رهبری از آن بعنوان مولفه های سیاست خارجی یاد می کنند در حال حاضر در شئونات دیپلماسی ما بدرستی لحاظ می شود یا اینکه به دنبال کسب لبخند آنهایی هستیم که پنچه های فولادی خودشان را پشت دستکش مخملی پنهان کرده اند.

ماجرای سیلی بر صورت سفیر شوروی

خیلی برای مردم ما مهم است که از دیگاه و مشی سیاست خارجی حضرت امام مطلع شوند. حافظه تاریخی مردم خوب به یاد دارد وقتی به سفیر ما در شوروی اهانت شد امام دستور دادند سفیر شوروی را احضار کنید و عین سیلی را به او بزنید که چنین اتفاقی هم افتاد.

همانطور که می دانید ساده زیستی یکی از جنبه های مهم امام خمینی بود. الان ما در جامعه شاهد حقوق های نجومی برخی مدیران و مسئولین دولتی هستیم. با توجه به اینکه شما شاهد حشر و نشر مسولان وقت با حضرت امام بودید، چه بعدی از زندگی مقامات دولتی بیشتر نمایان بود، واقعا ساده زیست بودند و یا به تجملات زندگی هم می پرداختند و بطور کلی توصیه امام به مسئولان نسبت به سبک زندگی آنها چه بود؟

در این خصوص من به نقل از مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) از زمان دانشجوی ام خاطره ای برای شما تعریف کنم که در مسجد دانشگاه تهران در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان شنیدم .
روزی حضرت امام بین مسئولین در مورد زی طلبگی صحبتهایی بیان فرمودند. بعد از اینکه امام فرمایشات خودشان را پایان می دهند حضرت آقا به نزد امام رفته و از ایشان سوال می کنند که اگر منظور از زی طلبگی زندگی ماست بنده حاضرم به خانه قبلی خود در خیابان ایران برگشته و با پیکان شخصی خودم آمد و شد کرده و از محل فعلی ریاست جمهوری نقل مکان کنم. اما امام در پاسخ به حضرت آقا مطالبی فرمودند با مضمون خیر، حفظ جان شما برای ما واجب است.

ولی در پاسخ به پرسش شما اگر بخواهم برداشت شخصی خودم را عنوان کنم این است که باید لوازم و مایحتاج اداره یک نهاد برای مسئول محیا باشد ولی این امکانات باید در محل کار خلاصه شود و در زندگی شخصی مسئول باید ابعاد ساده زیستی را رعایت کند.

لذا وقتی حضرت امام از زی طلبگی صحبت می کنند یعنی کسانی باید در راس امور گذاشته شوند که ساده زیستی و دوری از تجمل را سرلوحه کار خویش قرار دهند و حتی سطح زندگی خودشان را به پایین ترین سطح زندگی مردم برسانند.

در کل باید بگویم آقایان قبلا بیشتر زی طلبگی را مراعات می کردند.

جوراب استارلایت نماد ویژه خواری دهه شصت

زمانی که کارخانه استارلایت تعطیل و بنام ستاره تغییر نام داد امتیاز آن به یکی از مسئولین داده شد.

همان موقع سر و صداها درآمد و روزنامه ها شروع به اعتراض کردند که چرا برخی وارد معاشرات تجملی می شوند. یک شاعر انقلابی بنام آقای غزوه شعری تحت عنوان مولا ویلا نداشت سرایید که در آن مقطع ورد زبان بچه های حزب الله شده بود.

باید بگویم امام به برخی از مسئولین در آن مقطع پیرامون اجتناب از زندگی تجملاتی هشدار می دادند و الان هم مقام معظم رهبری دولتمردان را به دوری از زرق و برق دنیوی نصیحت می کنند که متاسفانه مورد توجه قرار نمی گیرد.

مدت زمانی که در معیت امام بودید آیا از ایشان خواستید شما را در موردی خاص نصیحت کنند؟
البته سعی می کردیم چندان مزاحم امام نشویم چون فکر می کردیم هر کدام از ما حتی برای چند دقیقه بخواهد با امام گفتگو کند وقت زیادی از ایشان گرفته می شد.

اما در یکی از روزها که کار من نزد امام تمام شد دو زانو خدمت ایشان نشستم و گفتم امروز روز اول ماه مبارک رمضان است لطفا ما را یک نصحیت بفرمایید.

حضرت امام یک لبخندی زدند و فرمودند همه ماه مبارک رمضان نصیحت است. عرض کردم نصیحت در خور حال بفرمایید. امام فرمودند ادعیه ماه مبارک را زیاد بخوانید. همان سال توفیق زیادی داشتم دعای سحر و دیگر ادعیه ایام ماه مبارک را بخوانم.

ماه رمضان سال بعد بود که باز هم در روز سوم یا چهارم به حضور ایشان شرف یاب شدم و به امام عرض داشتم که به رسم پارسال ما را نصیحتی کنند. ایشان گفتند ذکر خدا را در این ماه فراموش نکنید و منظور امام هم دعای صرف نبود بلکه در تمام کارها به یاد خدا بود.

چه خاطره ای از سید احمد آقا که از فرزندان و نزدیکان امام بودند دارید؟

بعد از رحلت امام ایشان همه پرستارها را یکجا جمع کردند و ضمن تقدیر و تشکر ما را از اهل بیت خود دانستند و این نزد ما از بالاترین ارزش هاست. چنانچه اگر قرار باشد روزی خداوند ما را مورد ماخذه و حسابرسی قرار دهد ما همین حرف حاج احمد آقا را حجت خود قرار می دهیم و از امام خمینی طلب آمرزش و شفاعت داریم.

حاج عیسی و روز قیامت

خاطره دیگر ی که من به نقل از حاج سید احمد آقا نقل می کنم این بود که امام حاج عیسی مستخدم خود را خیلی دوست داشتند و به او محبت می کردند. ایشان تعریف کردند روزی من ( سید احمد) خدمت امام بودم که از حاج عیسی تجلیل کردند و فرمودند این حاج عیسی آنقدر خوبه که ای کاش من حاج عیسی بودم.

یکبار هم در حضور آقای قرائتی حضرت امام از حاج عیسی تعریف کرده بودند و گفته بودند این حاح عیسی آنقدر خوبه که من دوست دارم روز قیامت با او محشور شوم.

از اتاق لاکچری امام تا جوراب های پر از وصله پینه

می خواستم اشاره بیشتری به ساده زیستی حضرت امام داشته باشم. اینکه مردم شنیدند امام یک لیوان آب را دور نمی ریخت و روی آن یک کاغذ می گذاشت تا باز استفاده کند دروغ نیست . اینکه ایشان دو جوراب سرمه ای و مشکی داشتند و هر دو وصله و پینه داشت افسانه نیست.
اینکه در جنگ شهرها امام به محل امن نرفتند و فرمودند اینقدر اینجا می مانم تا یک موشک به فرق سر من بخورد تا مانند دیگر مردم شهید شوم رویا پردازی نیست. یک روزی حاج عیسی خیار خریداری کرده بود امام ایراد می گیرند و می گویند چه کسی گفته خیار خرید کنی باید پس بدهی اوج رفتار مردمی ایشان را نشان می دهد. یعنی دقیقا زمانی که مردم در تنگنا بودند.

وقتی شما وارد اتاق امام می شدید به غیر از فرش و کانپه معمولی و میز تحریر هیچ چیز تجملاتی دیگری مشاهده نمی کردید و امام از ابتدایی ترین لوازم زندگی بهره می بردند. این موضوع هم افسانه نیست.

گاها برای مقامات عالی رتبه هدیه فرستاده می شود آیا برای حضرت امام هم هدایایی از این دست ارسال شده بود؟

من اطلاعی ندارم ولی خبر داشتم بعضا شهرستانی ها بخاطر عشق و علاقه ای که به حضرت امام داشتند محصولات کشاورزی برای ایشان می آورند. اما یک روز در شهریور سال 67 بود که وقتی هیات وزیران به خدمت امام رسیدند یکی از آقایان وزرا ادکلنی به ایشان هدیه دادند که امام ادکلن را گرفتند و یک نگاهی کردند و گفتند بدهید به یکی از آقایان اطبا.

همان جا آرزو کردم تا کاش من پزشک بودم و افتخار گرفتن هدیه از دست امام نصیب من می شد.

لحظات پایانی حیات امام شما کجا بودید و چطور از شرایط نامساعد ایشان با خبر شدید؟

تاریخ فوت امام سیزدهم خرداد ساعت 10:20 شب بود اما چون از خبر ارتحال ایشان از اخبار 7 صبح فردا پخش شد مردم تاریخ 14 خرداد را تاریخ فوت امام قلمداد می کنند.

در آن موقع دوازدهم خرداد من کشیک شیفت شب بودم. امام در روز جمعه حالشان نسبتا خوب بود بطوری که پزشکان به ایشان اجازه دادند یک هواخوری روی تخت در حیاط داشته باشند.

در همان وقت آیت الله هاشمی آمدند نزد امام و برای حضور در خطبه های نماز جمعه کسب اجازه کنند. امام از آقای هاشمی خواستند تا در خطبه ها از مردم بخواهند دعا کنند تا خداوند ایشان را به حضور بپذیرند.

آقای هاشمی مسئله را در نماز جمعه جور دیگری مطرح کردند البته ایشان امانت داری کردند ولی به گونه ای مطرح کردند تا مردم زیاد ناراحت نشوند.

شب آخر عمر امام، آقا خیلی بی قراری می کردند و بارها بارها از حقیر تقاضای آب فرمودند و چند بار تقاضا کردند بالش زیر سرشان جا به جا شود.

خبر وخامت حال امام را از اخبار شنیدم

فکر می کنم ده شبی بود که من به خانه نرفته بودم. یک روز صبح به بنده مرخصی داده شد که برای استراحت به منزل بروم. منزل من هم بیست کیلومتر خارج از تهران بود و به تلفن هم دسترسی نداشتم . ساعت 20:30 شب بود که از طریق اخبار مطلع شدم حال امام رو به وخامت است.

وقتی خبر را شنیدم بلافاصله حرکت کردم که ساعت 10:30 بود به جماران رسیدم و وقتی که وارد شدم کار از کار گذشته بود و خیلی از مسئولین و علما در حیاط نشسته بودند.

اولین جمله ای که شنیدم از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بود که گفتند اگر این خبر امشب از جماران بیرون برود ما فردا مملکت را نخواهیم داشت. حضرت آقا هم خیلی ناراحت بودند به یک درخت چناری با اندوه فراوان تکیه داده و آقای قرائتی هم ایشان را دلداری می دادند.

من رفتم بالای پیکر حضرت امام چون خیلی دوست داشتم صورت ایشان را ببوسم و فکر نمی کردم روزی بر پیکر مطهرشان بوسه زنم. قرآن بالای سرشان تلاوت کردم که در واقع زمان خداحافظی بنده با امام همان موقع بود.

تشییعی آرام همچون جدش زهرا

صدای شیون زنان می آمد سکاندار آن شب غم ناک آیت الله هاشمی بودند و از اهل بیت تقاضا کردند که آرام تر گریه کنند. من شاهد تشییع جنازه شبانه امام بودم که خیلی آرام و بدون لا اله الا الله در سکوت شب مثل جده سادات حضرت زهرا(س) تشییع شدند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها