سهم هنر نمایش از سی‌وپنجمین نمایشگاه کتاب تهران را بررسی کرده‌ایم

تئاترهای کاغذی

گفت‌وگو با بابک پرهام، نویسنده و کارگردان نمایش «سالومه»

اقتباس روز از متون کهن

بابک پرهام نویسنده، کارگردان، مدرس و ناشر تئاتر این روزها نمایش «سالومه» را که یک اثر اقتباسی از متون کهن است در کارگاه نمایش تئاتر شهر اجرا می‌کند. نمایشی تک‌‎گویی با بازی نکیسا عقبایی که می‌تواند از نگاه اول جلب توجه کند و تا پایان، مخاطب را پای کار بنشاند. با پرهام درباره دومین تک‌گویی‌اش در دو سال اخیر گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید:
کد خبر: ۱۴۳۵۰۶۲
نویسنده رضا آشفته - گروه فرهنگ و هنر

 
چرا منولوگ را پس از تملیخا برای دومین بار تجربه می‌کنید؟
گمان می‌کنم منولوگ به عنوان یک برهم‌کنش فرد با جامعه، در صورتی که صادقانه اجرا شود، می‌تواند تاثیرگذار باشد. تک‌گویی می‌تواند صدای یک انسان باشد و مانند سخنرانی یک تریبون به خود اختصاص می‌دهد، کلام متکثر نمی‌شود و وحدت کلمه در منولوگ حفظ می‌شود، ضمن این‌که تجربه موفق تملیخا باعث شد بار دیگر در همان سالن بتوانم تجربه دیگری داشته باشم و معتقدم تئاتر به‌طور ویژه محل تجربه اندوختن است.

سالومه چه جذابیت نمایشی برای خودتان داشته است؟
اولین بار که با داستان سالومه برخورد کردم از حجم دراماتیک داستان شگفت‌زده شدم. عشق نافرجام و مرگ سه نفر که در وضعیت عاشقانه قرار گرفته‌اند برای من احساس‌برانگیز بود، سرنوشت سالومه در نظرم امر تماشایی داشت و این باعث شد که به منابع مختلف رجوع کنم و برداشت خود را از این روایت داشته باشم.
 
برای نوشتن «سالومه» از چه منابعی و چگونه از آنها بهره‌مند شده‌اید؟
بیشترین منبع من انجیل متا و سپس انجیل مرقس بود و همچنین به‌طور تصادفی متون یوسف فلاوی به دستم رسید و توانستم از همه آنها بهره بگیرم. ضمن این‌که نمایشنامه سالومه اسکار وایلد هم بود اما منابع من بیشتر از کتاب‌های مذهبی بود.

زبان نمایشنامه سالومه بر پایه چه معیاری ادبی‌، انتخاب کرده‌اید؟
زبان همیشه دغدغه اصلی‌ام بوده است. معتقدم در نمایش‌نامه‌نویسی و داستان نویسی زبان بیشترین کارکرد را دارد، کلمات می‌توانند ناخودآگاه را هدایت کنند. برایم موسیقایی بودن متن از جنبه انتخاب کلمات و همچنین زبانی بالای سطح معیار برای فضاسازی اولویت داشت. تاویر گلستان سعدی و سه‌بر خوانی بهرام بیضایی در من غیرقابل انکار است ولی این‌که تا چه اندازه توانسته باشم به طریق به آنها نزدیک شوم، موضوعی است که منتقدیان و مخاطبان می‌توانند بگویند ولی برای من همان‌طور که گفتم تجربه‌ای بود چه در زبان و چه در فرم نگارش.
 
چرا تک‌گویی برای اجرای سالومه از منظر شما مناسب‌تر بوده است؟
سالومه‌ای که من ساختم، زنی است قوی و تاثیرگذار و در حسرت و غم نمی‌ماند. انسان است و هیجان‌های انسانی را به دوش می‌کشد، نه خیلی سیاه است و نه خیلی سفید، نه بدذات است و نه احمق، توسط مادرش و پادشاه، تحمیق و تسخیر نمی‌شود، آزاده است و این خصوصیت فردی است که باید تنها روی صحنه باشد و روایت کند. با بررسی کلیه متونی که‌به موضوع واقعه کشته شدن حضرت یحیی پرداخته، دریافتم در کلیه متون، «سالومه» زنی ستیزه‌جو و قاتلی کینه‌توز معرفی شده و بر هراس‌آمیزی وی تاکید فراوانی دارد اما من با رویکرد یونگی سعی کردم عواملی را که موجب شد تا سالومه به این اقدام مبادرت ورزد به نمایش درآورم. شخصیت زن در متون اساطیری همواره اغواگرانه معرفی شده ولی من سعی کردم پشیمانی وی را از رفتار هیجانی‌اش که بر اثر رانده شدن از سوی یحیی پدید آمده است به نمایش درآورم تا کنشگری سالومه را روانکاوانه مورد واکاوی قرار دهم. در حقیقت در نمایش سالومه علل ایجاد خشم و نفرت سالومه از یحیی پیامبر مورد تاکید واقع شد و از این منظر با متن اسکارواید فاصله داریم.
 
نکیسا عقبایی چهره ناشناخته‌ای است. چطور برای ارائه این نقش گزینش شده‌است؟
نکیسا عقبایی، بازیگر جوانی است که در موسسه بهارامید با او آشنا شدم، مانند سمن قناد و سرشار از استعداد و سختکوشی دیدمش. برای من تعهد و پشتکار بازیگر بسیار مهم است، همچنین چهره و انعطاف بدنی او نیز برای این نقش مناسب بود؛ چهره شرقی و اسطوره‌ای، همراه با غرور و نجابت.
 
بازی تک‌گویی بسیار سخت است برای گذر از این سختی چه مرارت‌هایی را پشت‌سر گذرانده‌اید؟
خوشبختانه خانم عقبایی به سرعت متن را حفظ کرد و خوان اول را به‌راحتی پشت سر گذاشتیم، نزدیک به دو ماه بند لغزی (اسلک‌لاینینیگ) کمک کرد تا بتوانیم استفاده بازیگر را برای نقش تقویت کنیم، مرارت آن روزها برای خانم عقبایی جراحت‌های پا روی تسمه و سنگ‌های پارک بود، پس از آن در خوان سوم کوشیدیم آن عدم تعادل را به تعادل تبدیل کنیم و تلاش کردیم ناخودآگاه تماشاگر را با حرکات نامحسوس بدن بازیگر درگیر کنیم ولی مهم‌ترین بخش تولید حس توسط بازیگر و ادامه آن حس در طول نمایش و انتقال آن به مخاطب بود که در حدود چهار ماه توانستیم به آن برسیم.
 
بازی به لحاظ بیانی بسیار موفق است و این موفقیت در چه مسیری اتفاق افتاده است؟
مهم‌ترین امتیاز بازیگر شناخت او از متن است، او کلمه به کلمه و‌ لحظه به لحظه متن را دریافت و تحلیل کرده و توانسته به درک کاملی از متن دست یابد. به هر حال ناگفته نماند که در همکاری با بازیگران من بسیار خوش اقبال بوده‌ام.
 
جای تصویرسازی خالی است، چرا به همین حداقل تصاویر بسنده کرده‌اید؟
برای من بازیگر در این اندازه که با حرکات طراحی شده نامحسوس بتواند ناخودآگاه مخاطب را به چالش بگیرد و خودش هم با چالش بی‌تعادلی در تعادل قرار بگیرد تجربه ارزشمندی بود، چون در نمایش قبلی تمام تلاشم برای طراحی حرکات بر اساس «بوتو» بود و اینجا همه بر اساس حرکات کابوکی ولی با نگاه خودم بر این دو، امیدوارم در اثر بعدی بتوانم از این دو تجربه گذر و ترکیبی از آنها را ایجاد کنم.
 
چرا در طراحی صحنه، مینی‌مالیسم عمل کرده‌اید؟
در گفت‌وگوهای طولانی با سعید حسنلو به این نتیجه رسیدیم که باید تا جای ممکن مینی‌مال باشد، چه به دلیل انتخاب سالن، چه به دلیل میزانسن‌ها و چه به دلیل فرم کلی منولوگ در این مسیر مشورت و همراهی آقای حسنلو با تجربه فراوان و دانش زیادشان، تاثیر بسیاری داشت.
 
لباس مختصر و در خدمت بازی و القاگری‌های فضا در این اثر مشهود است، چگونه آن را یافته‌اید؟
در طراحی لباس مشورت امیر شفیعی به‌عنوان مشاور کارگردان و شناخت و تجربه بیست و چند ساله‌اش و همراهی خانم قاسم‌پور در انتخاب رنگ و طراحی و دوخت لباس کمک کرد تا به یک فرم مناسب برای اجرا دست یابیم و بتوانیم المان‌های اضافی را حذف و با لباس فضاسازی کنیم.

نوربا آن‌که کارکرد مینی‌مالیستی دارد اما به‌شکل‌خلاقه درخدمت بیان شهودی اجراست واین طراحی درچه تعاملاتی پیداشده است؟
میثم صفری، مانند تمام همکاران تئاترشهر به این اثر لطف بی‌اندازه داشتند، زمان بسیار برای دیدن تمرین‌، تماشای فیلم تمرین و ساعت‌ها تلاش برای تولید نور مناسب با اجرا را مدیون آقای صفری هستم.
 
موسیقی بر چه پایه‌ای برای لحظات لازم انتخاب شده است؟
انتخاب موسیقی توسط خانم عقبایی انجام شده ، ایشان که خودشان در موسیقی دستی بر آتش دارند با شناخت دقیق از متن، موسیقی‌های استفاده شده در اثر را پیشنهاد دادند و درباره موسیقی اپرا سالومه هم‌نظر بودیم که در پرفورمنس از همان موسیقی استفاده شود.

مخاطب منولوگ چگونه باید جذب کار شود ‌که همه چیز از منظر یک بازیگر تماشایی شود؟
بزرگ‌ترین چالش منولوگ، ایجاد ریتم و تمپوی مناسب برای همراه کردن مخاطب است، چه در متن و چه در اجرا اما گمان من چیزی بیشتر از این نیاز است و آن این که هنرمند با مخاطب صادق باشد، برایش ادا درنیاورد، بازی نکند و اجراگری به عنوان یک امر تماشایی را از خودش چنان بروز دهد تا مخاطب او را بپذیرد و دنبال کند، متاسفانه اکثر ما با فکر این‌که مخاطب نمی‌داند سعی در فریب او و تنزل امر تماشایی به امر نمایشی داریم.

شیرجه در ژرفای زبان پارسی 
ماهیت اصلی نمایش در یونان باستان با منولوگ شکل گرفته و به مرور زمان کنش میان تک بازیگر با همسرایان و سپس حضور سایر بازیگران، نمایش یونان را از تک‌گویی خارج ساخت. در قرن ۲۰ یک حرکت وارونه درتئاتر رخ می‌دهد و مجدد منولوگ به شیوه‌های نمایش برمی‌گردد. بیان مسأله‌مندی انسان معاصر که با مسائلی بسیار عمیق و ژرف مواجه است به شیوه تک‌گویی، شرایط مطرح کردن چالش‌های درونی را ایجاد می‌کند، زیرا ازمنظر روانکاوانه مسائل کهن الگویی را که ابدی و ازلی با انسان هستند، بیان می‌کنیم. مانند عشق و شرافت که مفاهیم بنیادین انسانیت هستند. ازسوی دیگر زوال زبانی قطعا موجب تخریب فرهنگی است. نمایش بابک پرهام مخاطب را به سوی ژرفای زبان پارسی سوق می‌دهد و چون فراتر از عرف حاضر است، جزو متون موفق است. سالومه بابک پرهام به لحاظ زبانی هوشمندانه است و به لحاظ بینامتنی می‌تواند توصیه‌کننده مسائل انسانی باشد، زیرا از گذشته تاکنون ارکان انسانیت همچون عشق، صداقت، ایثار و... تغییر نیافته و این نمایش توانسته این مفاهیم را به تصویر بکشد. در عصر معاصر، آدمی درطلب مادیات ازانسانیت فاصله می‌گیرد واین اثر تلنگری است که با بیان تقابل حسادت و شرافت، عشق و نفرت و انسانیت و رذالت، مخاطب را به اندیشیدن بیشتر دعوت می‌کند. این نمایش در تأثیرگذاری موفق بوده است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها