گفت‌وگوی خواندنی با محمد بلوری، پدر حادثه نویسی ایران:

چهارشنبه‌ها جام‌جم نایاب می‌شد

محمد بلوری، پدر حادثه‌نویسی ایران با این‌که 85سال دارد، اما هنوز هم مانند اولین روزهای کاری‌اش در روزنامه‌کیهان، بسیاری از اتفاقات جامعه را زیر ذره‌بین خود دارد. به جایش، هم تایید می‌کند و هم تیغ تیز انتقادش را به نرمی به جان خبر و خبرنگاران می‌کشد. قبل از این‌که‌ کارش را در شهریور سال1336 درکیهان شروع‌کند، افراد زیادی برای کسب عنوان خبرنگاری به روزنامه رفتند، ولی صندلی، سهم بلوری بود که با پشتکار خودش، هم موفق شد و هم اولین صفحه حوادث را در این روزنامه راه‌اندازی‌کرد و نامش را بر سر زبان‌ها انداخت. او دو سال هم در روزنامه جام‌جم حضور داشت و درست مثل صفحه حوادث‌کیهان، ضمیمه تپش را از خود به یادگارگذاشت.
کد خبر: ۱۳۹۲۳۹۱
نویسنده آدرینا ایرانمنش - تپش

ضمیمه تپش دومین یادگاری شما در مطبوعات است. ایده‌اش چطور به ذهن‌تان رسید؟
اوایل سال 80 بود که مدیرمسئول روزنامه جام‌جم که اسمش را به خاطر ندارم، از من دعوت‌‌کرد به روزنامه بیایم و یک ویژه‌نامه حوادث هفتگی برای افرادی‌که به حوادث علاقه‌مند هستند، تهیه‌کنم. آن زمان با این‌که در روزنامه ایران‌کار می‌کردم، اما پیشنهاد آقای مدیرمسئول را قبول‌کردم و به روزنامه آمدم. خلاصه، امکاناتی دادند و من هم چون تنها بودم، از دو نفر از بچه‌های روزنامه‌نگار دعوت‌کردم‌ کمکم‌کنند. قرار شد ویژه‌نامه را با یک نگاه خاص دنبال‌کنیم، نه این‌که همه چیز حول محور قتل و جنایت باشد.

 نگاه خاص یعنی چه؟
یعنی علت حادثه و ریشه‌های آن را بررسی‌کنیم. مطالبی ‌که‌ کار می‌کردیم فقط قتل و جنایت نبود و یک بخش هم شامل حوادث مثبت و دلنشین می‌شد. مثلا کارهای خیری که مردم انجام می‌دادند یا فداکاری‌هایی‌که نشانه‌هایی از انسانیت و نیکوکاری در آن دیده می‌شد. 
 
عنوان تپش را خودتان انتخاب کردید؟ 
من و مدیر روزنامه با هم توافق کردیم.

 چرا حس کردید روزنامه به یک ویژه‌نامه حوادثی هم نیاز دارد؟
چون فکر می‌کردم مردم به‌جز قتل و جنایت به مسائل دیگری هم نیاز دارند. من اسمش را حوادث خوب و مثبت در جامعه گذاشته بودم. مثلا اگر پاسبان یا مامورکلانتری یک بچه را از تصادف نجات می‌داد، ما این را بزرگ می‌کردیم که یک تجلی بزرگ از فداکاری مردم جامعه نسبت به هم نشان داده شود. مردم هم دائم از انتشار اخبار قتل و جنایت شاکی بودند و می‌گفتند چرا از کارهای خوب مردم نمی‌نویسید.

 بعد از انتشار اولین شماره‌های تپش، نگران استقبال یا عدم استقبال مردم نبودید؟ 
چرا اتفاقا دلشوره داشتم و خیلی دلم می‌خواست ضمیمه‌ای با محتوای خوب از آب دربیاید. من سال‌ها در حوادث‌نویسی کار کرده بودم و تجربه داشتم. می‌دانستم مردم چه می‌خواهند، چه نمی‌خواهند و جاذبه‌های حادثه در چه چیزهایی است. وقتی صفحه حوادث را در روزنامه‌کیهان راه‌اندازی‌کردم، تا آن موقع اصلا صفحه‌ای به نام حوادث در مطبوعات وجود نداشت. خبرهای ریز و کوتاهی درمورد حوادث مختلف نوشته می‌شد، اما به ابعاد مختلف آن پرداخته نمی‌شد. بعد از راه‌اندازی حوادث کیهان، روزنامه اطلاعات هم این کار را کرد که باعث افزایش تیراژ روزنامه‌ها شده بود. آن موقع خودم هم‌ گرفتار تپش بودم که آیا با این نوع خبرنویسی و شیوه حوادث‌نویسی، تپش می‌گیرد یا نمی‌گیرد یا مردم فقط دنبال قتل و جنایت هستند. روزهای انتشار تپش، تیراژ روزنامه به طور عجیبی بالا می‌رفت در حدی‌که نایاب می‌شد. 

 واکنش خواننده‌ها چه بود؟ 
آنها تلفن می‌کردند و خیلی خوش‌شان آمده بود از این‌که فقط به قتل و جنایت نمی‌پردازیم و ابعاد مختلف آن را نیز بررسی می‌کنیم. مسئول حسابداری که مسئول پخش روزنامه در شهر بود به من‌گفت تیراژ روزنامه چهارشنبه‌ها به خاطر تپش دو برابر می‌شد، چون می‌دانستیم فروش می‌رود. این مسأله خیلی خوشایند بود. همین باعث شد کار را ادامه دهیم. حتی یادم هست مادری تلفن کرده بود و می‌گفت آقا خیلی متشکریم از کاری که انجام دادید. بدون دغدغه و نگرانی می‌توانم اجازه دهم پسرم مطالب شما را بخواند. قبل از آن بیمناک بود و نوع مطالب کار شده آن بیمناکی را از بین برده بود. 

 چرا تاکید زیادی روی انعکاس اخبار و حوادث خوب دارید؟
چون خواننده‌ها همیشه گله و شکایت می‌کردند که ای آقا ما چقدر قتل و جنایت بخوانیم. دیدیم مردم راست می‌گویند. به خاطر همین قتل و جنایت‌ها بود که به مردم اجازه نمی‌دادند بچه‌های‌شان روزنامه بخوانند. نجات یک انسان توسط یک انسان دیگر، بزرگواری‌ها توسط خانواده‌ها، برای مردم جاذبه خاصی دارد. 

 به اعتقاد شما، تپش ظرفیت این را دارد که به دو برابرصفحات فعلی افزایش پیدا کند؟
اگر به ابعاد مختلف حوادث بیشتر توجه شود و بیشتر به کنکاش آن در جامعه پرداخته شود، حتما این قابلیت را دارد. ستونی مخصوص افراد گمشده و بچه‌های سرراهی داشتم و همیشه برایم سؤال بود سرنوشت اینها چه می‌شود. ما بچه‌هایی داشتیم که سرنوشت‌های عجیبی داشتند. خاطره‌ای بگویم. دختربچه‌ای بود که وقتی فقط چند ماه داشت، مادرش او را به دلیل این‌که از خانواده فقیری بود، روی نیمکت زایشگاه گذاشته و رفته بود. بچه را به پرورشگاه فرستادند و مدتی بعد یک خانواده خارجی‌که به گمانم از یکی از کشورهای اروپایی بودند، دختربچه را به عنوان فرزندخوانده خود بردند. او پس از سال‌ها تحصیل در رشته پزشکی پروفسور شده بود. بعد از گذشت بیست‌سی سال این دختر به ایران برگشت تا مادرش را پیدا کند و ما این نوع حوادث را در ستون‌های خاص پیگیری می‌کردیم. پیگیری حوادث و مراجعه کردن به کارشناسان کار خوبی است و ما هم به این روش ادامه می‌دادیم، اما تاکید می‌کنم به حوادث بسنده نکرده و به حوادث خوب هم پرداختیم. مردم مشکلات مختلفی در زندگی خود دارند و لازم است با پوشش دادن اخبار مثبت به آنها انگیزه دهیم. مثلا بعضی‌ها از نحوه چاقو زدن می‌نویسند که منزجرکننده است یا مثلا توضیح چرخاندن سربریده زن جوان در کوچه‌ها که خبرش منتشر شد، چه لذتی دارد. درج چنین اخباری با این جزئیات، جز ناراحتی خانواده‌ها، هیچ حاصل و دستاورد مثبتی ندارد. واقعیتی را به شما بگویم. تکرار اخبار خبرگزاری‌ها در روزنامه‌ها به هیچ دردی نمی‌خورد. محتوایی‌که خود روزنامه تولیدکند، جذابیت بیشتری دارد. حوادث، تنها و مهم‌ترین اثری است که روزنامه می‌تواند تولید کند و خواننده را بیشتر جذب می‌کند. 

 آخرین بار ‌که تپش را مطالعه کردید، کی بود؟
دو سه ماهی تپش را دنبال‌کردم تا ببینم بچه‌ها چه می‌کنند که دیدم همان شیوه من را دنبال می‌کنند و  در این مسیر موفق بودند.

​​​​​​​دلیل استقبال از تپش؟
چون مردم به این شیوه حادثه‌نویسی علاقه پیدا کرده بودند و در تپش مطالبی‌ را می‌خواندند که در صفحات حوادث روزنامه‌ها نبود و به آنها آگاهی بیشتری می‌داد

منبع: ضمیمه تپش روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها