نگاهی به نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما در نیمه دوم تیرماه

«برف بی صدا می‌بارد» در صدر پربیننده‌ها

روایت تاریخچه کوفه در گفت‌وگوی مسعود دیانی با سعید طاووسی

مَیا کوفه که می‌ترسم، تو را هم تشنه بگذارند

«سوره؛ فصل کوفه»؛ این عنوان ویژه‌برنامه تلویزیونی «سوره» برای محرم‌الحرام۱۴۰۱ است که از جمعه، هفتم مردادماه به مدت چهارده شب از شبکه چهار سیما روی آنتن رفته است و در آن به موضوعاتی چون کوفه و تشیع، کوفه پس از واقعه‌ عاشورا، چالش‌های کوفی امام علی(ع) و کوفه؛ از معاهده تا مرگ معاویه پرداخته می‌شود و در اولین قسمت از آن، مسعود دیانی با سعید طاووسی درباره تاریخ کوفه و اهمیت آن گفت‌وگو کرده است.
کد خبر: ۱۳۷۵۳۵۶
نویسنده نرگس کیانی - گروه رسانه
به گزارش جام جم آنلاین، نظر به اهمیت این گفتگو و آنچه در نخستین قسمت از سوره؛ فصل کوفه با سردبیری و اجرای مسعود دیانی و تهیه‌کنندگی رضا جلالوند گذشته است مشروح آن را در ادامه می‌خوانید. علاقه‌مندان به این برنامه می‌توانند در شب‌های پیش‌رو هر شب ساعت۲۲ به صورت زنده از شبکه چهار سیما به تماشای آن بنشینند.

کوفه چگونه کوفه شد؟!

سعید طاووسی، مدرس و پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به نخستین سؤال حجت‌الاسلام و‌المسلمین مسعود دیانی، مجری ــ کارشناس برنامه تلویزیونی سوره و معاون شعر و ادبیات داستانی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران که از او پرسید «کوفه در چه سالی و چرا تأسیس شد؟» چنین می‌گوید: «ماجرای تاسیس این شهر به سال ۱۴ هجری بر‌می‌گردد که اعراب موفق شدند شهر تیسفون را در شمال بغداد امروزی، فتح کنند. فاتحان نام این شهر را تغییر داده و مدائن خواندنش؛ آن‌ها پس از استقرار در مدائن، از وضعیت اسکان در این شهر گلایه کرده و به نزد خلیفه دوم می‌روند؛ به خلیفه دوم می‌گویند آب‌وهوای این شهر با آن‌ها و سپاهیان سازگار نیست و بیشتر افراد مریض شده‌اند. عمر بن خطاب به سعد بن ابی‌وقاص که فرمانده لشکر او در عراق بود، مأموریت می‌دهد شهری را برای برطرف کردن این مشکل تأسیس کند. سعد به‌دلیل آشنایی سلمان فارسی با آن منطقه، از او کمک می‌گیرد که درنهایت کوفه انتخاب می‌شود. مهم‌ترین دلیل برای این انتخاب هم، نزدیک بودن کوفه به رود فرات بود.» طاووسی در جواب این که «کاربری کوفه چه بود؟» اضافه می‌کند: «اساس شهر کوفه، نظامی بود؛ هم قرار بود از کوفه، مناطق فتح‌شده حفظ و هم دامنه فتوحات گسترده شود. این ماجرا برای قبل از فتح نهاوند در سال ۲۱ هجری قمری بود. در تاریخ طبری آمده است که عمربن خطاب به کوفه می‌گفت نیزه خدا که ماهیت نظامی را نشان می‌دهد. لشکری که آنجا بود شامل بزرگان صحابه بودند که همراه دیگر اعضای لشکر و خانواده‌هایشان، در کوفه ساکن شدند.»

او در پاسخ به این سؤال که «چرا جمعیت کوفه زیاد شد؟» می‌افزاید: «در کوفه ۳۷۰ صحابی زندگی می‌کردند. برخی از آن‌ها مثل عمار و عبدا... بن مسعود از سوی خلیفه مأموریت داشتند و برخی دیگر، به آنجا مهاجرت کرده بودند. جالب است بدانید خلیفه در بخش‌نامه‌ای گفته بود، کسانی که به کوفه بروند سهم‌شان از بیت‌المال بیشتر می‌شود تا از این‌ابزار، برای آبادانی کوفه بهره بگیرد. عمر بن خطاب، همواره بیت‌المال را به‌صورت طبقه‌ای تقسیم می‌کرد و خبری از توزیع برابر نبود. خلیفه دوم حفظ مدینه را در اولویت داشت و فکرش را نمی‌کرد روزی اهمیت کوفه از مدینه بیشتر شود. عمر به کوفه می‌گفت جمجمه عرب یا رأس اهل اسلام. تشویق‌های او به‌طور ناخواسته به اهمیت کوفه منجر شد.»

چرا کوفیان به امام علی (ع) علاقه‌مند بودند؟

طاووسی در پاسخ به این سؤال دیانی که «دلیل علاقه‌مندی کوفیان به امیرالمؤمنین چیست؟» توضیح می‌دهد: «درباره علاقه کوفیان به امیرالمؤمنین، عمده تحلیل‌ها می‌گوید، چون یمنی‌ها به دست علی بن ابیطالب مسلمان شده بودند و خاطره خوشی از ایشان داشتند، رغبت‌شان بیشتر بود. موالی (ایرانیان) هم به ایشان علاقه داشتند، زیرا سلمان و سیره او را دیده بودند یا در فتوحات، این علی بود که از عمر خواست ایرانی‌ها را به اسارت درنیاورد. با وجود این، از یاد نبریم یمنی‌ها نیز ایشان را آزار دادند و امیرالمؤمنین را به چشم یک قریشی نگاه می‌کردند.»

او همچنین در پاسخ به این که «جریان‌های اصلی کوفه کدام بودند؟» می‌گوید: «جریان علاقه‌مند به خلیفه دوم، امیرالمؤمنین و ابن مسعود و در کنار اینها، جریان عثمانی شکل می‌گیردکه بعد از قتل او برجسته می‌شود. البته بعدها، چهره‌های شاخصی از جریان‌های عمر بن خطاب و ابن مسعود به عثمانی‌ها می‌پیوندند، چون اختلاف بیشتر شد، اما درمجموع، دسته‌بندی اصلی شامل این سه جریان بودند.»

آن‌ها که از علی (ع) نفع شخصی ندیدند به سوی عثمانی‌ها رفتند

طاووسی در جواب این که «جریان عثمان چگونه شکل گرفت؟» چنین توضیح می‌دهد: «خط چهارم که عثمانی بود به‌مرور شکل گرفت؛ برای درک بهتر این موضوع باید گفت نخستین امیر کوفه، سعد بن ابی‌وقاص بود که عمر آن را برکنار کرد. دلیل برکناری سعد این بود که مردم کوفه شکایت می‌کردند او بیت‌المال را به‌درستی تقسیم نمی‌کند؛ گرچه عمر این را نپذیرفت، ولی به‌دلیل جو کوفه او را برکنار کرد. جانشین سعد بن ابی‌وقاص در دوره خلیفه دوم، عمار یاسر بود و نایب او عبدا... بن مسعود که درنهایت، امارت کوفه به ابوموسی اشعری رسید. بعد از ابوموسی، مغیره بن شعبه، امیر کوفه می‌شود و وقتی عمر درحال مرگ بود، به عثمان وصیت می‌کند مغیره را برکنار کند.»

او ادامه می‌دهد: «خلیفه سوم که به قدرت رسید، مغیره را برکنار و دوباره سعد بن ابی‌وقاص را راهی کوفه می‌کند. سعد با ابن مسعود اختلاف پیدا کرد تا عثمان تصمیم بگیرد او را برکنار کند. عثمان برای پایان دادن به این وضعیت، ولید بن عقبه را راهی کوفه می‌کند که عامل خشم مردم شهر از خلیفه سوم می‌شود. او کسی است که خدا و پیامبر، به فاسد بودنش شهادت داده و، چون از اقوام نزدیک خلیفه است به این سمت منصوب می‌شود درست در شرایطی که صحابه پیامبر در این شهر زندگی می‌کردند. کسی که اموی است و مورد لعن خدا و پیامبر، امیر کوفه می‌شود تا اختلافات بیشتر شود. این ماجرا به سال ۲۵ هجری برمی‌گردد.»

طاووسی می‌افزاید: «او در شهری که ۱۰۰هزار نفر جمعیت داشت، نماز صبح را با حالی مست، چهار رکعت می‌خواند و اولین کسی که به او اعتراض می‌کند باز هم عبدا... بن مسعود است. مردم شورش می‌کنند و عثمان یکی دیگر از اطرافیان خود را راهی کوفه می‌کند؛ فردی به نام سعید بن عاص که او هم فرق چندانی با ولید نداشت؛ او تا وارد شهر می‌شود مردم را به سرکوب شدید تهدید می‌کند که این اتفاق، در حوالی قتل عثمان بوده است. در سال۳۴هجری، سعید بن عاص با برادرزاده سعد بن ابی‌وقاص به مشکل بزرگی برمی‌خورد؛ هاشم که شیعه نبود به سمت مالک اشتر می‌رود. همین کافی بود تا سعید بن عاص، بسیاری از چهره‌های برجسته شیعیان مانند صعصعه بن صوحان، کمیل بن زیاد و مالک اشتر را برای دفع خطر، به شام تبعید و معاویه هم تا می‌تواند آن‌ها را تحقیر می‌کند این افراد، معتقد بودند امویان و قریشی‌ها، صاحب‌خانه آنان شده‌اند.»

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «بعد از این مرحله، سعید بن عاص در نامه به عمر می‌نویسد بهتر است این افراد را برای جنگ راهی مناطق کنیم تا کشته شوند. وقتی محتوای این نامه برملا می‌شود، این افراد از شام فرار می‌کنند و به کوفه برمی‌گردند. مالک اشتر فرماندهی ناراضیان کوفه را بر عهده می‌گیرد و مردم با او بیعت می‌کنند و درواقع کسانی که از حکومت علی نفعی به آن‌ها نرسیده بود به سمت عثمانی‌ها رفتند.»

خوارج در کوفه چه قدرتی داشتند؟

سعید طاووسی، مدرس و پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به سؤال حجت‌الاسلام مسعود دیانی، مجری ــ کارشناس برنامه تلویزیونی «سوره؛ فصل کوفه» که پرسید خوارج در کوفه چه قدرتی داشتند؟ چنین می‌گوید: «خوارج، ریشه ظهورشان یمنی و قبیله‌ای بود و از سیادت قریش بر کوفه ناراضی بودند و وقتی حضرت امیر به کوفه آمد، این ذهنیت را تقویت کردند. آن‌ها دنبال سهم از قدرت بودند و سعی کردند اکثریت خود در کوفه را به رخ علی بکشانند. اختلاف‌شان با علی، قدرت بود و کنار زدن قریش که تدریجا به اعتقادات‌شان تبدیل شد.»

به شوق حسین (ع)

مسعود دیانی، سردبیر و مجری برنامه «سوره» در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: عصر حالم بد شد. هرچه خورده بودم را بالا آوردم. لرز به بدنم افتاد و درد توی پاهایم دوید. به قرص ضدتهوع، مسکن و تختخواب پناه بردم. لحاف را روی خودم کشیدم و چشم‌هایم را به امید خوابی که نمی‌آمد، بستم. دلخور از این‌که این اتفاق چند ساعت قبل از برنامه افتاد. حالت تهوع نمی‌رفت. دوباره قرص خوردم. مسکن را، اما نمی‌شد دو تا کرد. از خواب نرفته که بیدار شدم آفتاب لب بام بود. غروب جمعه و کلافگی و بدحالی دست به دست هم داده بودند تا تلخی به بار آوردند. ارغوان عمامه‌ای که صبح بسته بودم را به هم زده بود. چیزی نگفتم. به خواندن زیارت عاشورای غیرمعروفه مشغول شدم. به فراز سجده رسیده بودم که حاج آقا زنگ زد. پرسید شب برنامه را خواهم رفت؟ گفتم بله ان‌شاءا. گفت توسل به حضرت ام‌البنین پیدا کنم. گفت خودش هم برای من متوسل به حضرت ام‌البنین شده. گفت به خانواده هم بگویم متوسل شوند. شب توی استودیو اتفاق عجیبی افتاده بود. به بچه‌ها گفتم میل عجیبی به آب خنک پیدا کرده‌ام. چیزی که از آغاز شیمی‌درمانی از دست داده بودم. یعنی میل به نوشیدن آب خنک بود. توان خوردنش نبود. یک جور حسرت شده بود حتی در گرمای تابستان. قبل برنامه مدام جرعه‌جرعه سر می‌کشیدم و باز لیوان را پر می‌کردم. میان برنامه هم. به بچه‌ها گفتم این انحصاری امشب است. فردا که از شیمی‌درمانی می‌آیم دیگر آب خنک از گلویم پایین نمی‌رود. این قاعده شیمی‌درمانی بود. سرما بدن را می‌سوزاند. باد سرد و آب سرد. از درون و بیرون به پوست می‌خورد کهیر به بار می‌آورد. آن شب، اما راه باز شده بود. برنامه که تمام شد گوشی‌ام پر بود از عکس‌هایی که غریبه و آشنا از شمایل جدیدم گرفته بودند. در عکس‌ها بچه شده بودم. جوان نه، بچه. خودم را که می‌دیدم یاد سکانس‌هایی از فیلم مورد عجیب بنجامین باتن می‌افتادم. پیر می‌شدم، اما چهره‌ام به بچه‌ها شبیه می‌شد. همین.

منبع: روزنامه جام جم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها