در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رقیه وقتی متوجه شد شوهرش در خانه صدای او را ضبط میکند، تصمیم گرفت راهی دادگاه خانواده شود و درخواست طلاق دهد. او از این همه بیاعتمادی در زندگی مشترکش خسته و ناامید شد و در نهایت جدایی را انتخاب کرد.
شاید مد شدهباشد، شاید هم به قول خودشان بودن یک زن در مراحل سرقت، یک پوشش است و پلیس کمتر شک میکند. دلیل هر چه که باشد چند وقتی است در بعضی از سرقتها، سارقان برای اجرای نقشهشان با یک زن به سرقت میروند. کاوه، یکی از متهمانی است که همراه همسرش برای سرقت میرفت. اما همسرش در این سرقت تنها نقش پوشش را نداشت بلکه با او همدست بود، سرقتهای سریالی با دو شگرد خاص. این هفته رو در روی کاوه نشستهایم و او در ارتباط با شگرد سرقتهایش و اینکه چه شد همسرش، همدستش شد برای ما گفت.
دزد حرفهای خانههاست و چند بار زندان هم او را ادب نکردهاست. آخرین بار وقتی از زندان آزاد شد، تصمیم گرفت از همه تجربیاتش در این چند سال استفاده کند و باندی تشکیل دهد که دست پلیس هیچ وقت به آنها نرسد. او اما در معادلاتش اشتباه کردهبود و بعد از 60 سرقت دستگیر شد. این هفته رودرروی این سارق نشستیم و او از شگردهای سرقت گفت و در پایان هم به خوانندگان تپش برای اینکه خانههایشان مورد دستبرد قرار نگیرد، هشدار داد.
رفتن پای چوبه دار و قصاص، کابوس شب و روز آنهایی است که به عمد قتل کردهاند اما این کلام خداست و حرف قانونکه اگر کسی جان گرفت، با درخواست اولیای دم جانش باید ستانده شود. بعضیکه جان عزیزشان از دست رفته، به بخشش راضی نیستند و حکم را اجرایی میکنند اما بعضی دیگر بزرگوارانه از حق قانونی خود گذشته و بخشش را انتخاب میکنند. بخششی که گاهی فقط خانواده مقتول انجام میدهد، گاهی هم گروهی از سازمانها، نهادها و اشخاص بانفوذ دست به دست میدهند تا قاتلی از قصاص نجات پیدا کند. ستاد ملی صبر هم که در سال 96 تاسیس شد، چند سالی است با اقدامات خود در حوزه گرفتن رضایت از خانوادههای مقتولان، باعث شده تا محکومان به قصاص فرصت زندگی دوباره پیدا کنند. این هفته گفتوگویی با ابوالفضل محبی، معاون قضایی مرکز حل اختلاف و دبیر ستاد ملی صبر درباره اقدامات این ستاد در جلب رضایت اولیای دم داشتیم که در ادامه میخوانید.
درگیر عشق ممنوعه با دخترعمهاش شد و همین کافی بود تا او را به ورطه نابودی و اتفاقات هولناک بکشد. سامان پساز اینکه متوجه شد همسر دختر عمهاش با او بدرفتاری میکند، فکر پلیدی به ذهنش رسید و با دخترعمه۴۰سالهاش وارد رابطه عاشقانه ممنوع شد. پس از مدتی گفتوگوی تلفنی و دیدارهای حضوری، پسر جوان به این نتیجه رسیدکه شوهر دخترعمه خود را از سر راه بردارد بههمین دلیل به اقدامی هولناک دست زد و مرد معتاد را به قتل رساند. راز این جنایت اما خیلی زود از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی کشف شد. در ادامه گفتوگو با متهم اصلی این پرونده را میخوانید. گفتوگویی که او با مجری برنامه رادیویی «یک پرونده، یک روایت» انجام داده است.
عبدالصمد خرمشاهی، یکی از قدیمیترین وکلای دادگستری است که هم روی برخی از مهمترین پروندههای جناییکشور مانند پرونده افسانه نوروزی، شهلا جاهد، دلارا دارابی و کبری رحمانپور کار کرده و هم با تپش سالهای طولانی همکاری داشته است. برخی کارشناسان تمایل چندانی به مطالعه مطالب رسانهها ندارند اما خرمشاهی از وکلایی است که هم بهدلیل ماهیت شغلاش و هم بررسی واکنش مردم نسبت به مسائل مختلف و بهخصوص پروندههای جنایی، رسانههای مختلف ازجمله ضمیمه تپش را مطالعه میکند.
محمد بلوری، پدر حادثهنویسی ایران با اینکه 85سال دارد، اما هنوز هم مانند اولین روزهای کاریاش در روزنامهکیهان، بسیاری از اتفاقات جامعه را زیر ذرهبین خود دارد. به جایش، هم تایید میکند و هم تیغ تیز انتقادش را به نرمی به جان خبر و خبرنگاران میکشد. قبل از اینکه کارش را در شهریور سال1336 درکیهان شروعکند، افراد زیادی برای کسب عنوان خبرنگاری به روزنامه رفتند، ولی صندلی، سهم بلوری بود که با پشتکار خودش، هم موفق شد و هم اولین صفحه حوادث را در این روزنامه راهاندازیکرد و نامش را بر سر زبانها انداخت. او دو سال هم در روزنامه جامجم حضور داشت و درست مثل صفحه حوادثکیهان، ضمیمه تپش را از خود به یادگارگذاشت.
برخی او را به عنوان یک مردمشناس و شاعر اهل اسفراین خراسانشمالی میشناسند، اما شاید عدهای ندانند روزنامهنگاری نیز از شاخههای موردعلاقه دکتر محمود اکرامیفر است. او 10سال معاونت ضمائم روزنامه جامجم را به عهده داشت و هنوز هم به عنوان یک چهره فرهنگی در این رسانه حضور دارد. بعضی همکاران اکرامیفر میگویند او دقیق است و با نکتهسنجی و حساسیت ویژه خود، مطالب را میخواند. با او در مورد سالهاییکه بر محتوای تپش نظارت داشت و هنوز هم مطالب این ضمیمه را میخواند، گفتوگوکردیم. او در طولگفتوگو در مورد رسانههای مکتوب و وظایفشان، هم نقدکرد و هم پیشنهاد داد.
عاشق اعداد است و مهمترین تصمیماتش را در روزهایی با اعداد خاص اجرا میکرد. مثل قتل همسر و فرزندش و حمله به مادرش. پسری درسخوان و تیزهوش که حالا به اتهام قتل دستگیر و زندانی شده است. سعید وقتی رو به روی مجری نشست، سفره دل باز کرد و به تشریح جنایتی پرداخت که مرتکب شده بود. این هفته صحبتهای این مرد از قتل همسر و فرزندش را با خوانندگان تپش بازخوانی میکنیم.
زوج جوان فقط به خاطر بدهی 70میلیون تومانی به پدرزن، زندگیشان از هم پاشید. وقتی مرد جوان نتوانست این بدهی را به پدرزنش پرداخت کند، همسرش نیز به دادگاه خانواده تهران رفت و درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه داد.
زن جوان آنقدر عاشق شوهرش بود که وقتی فهمید او دست به کلاهبرداری زدهاست، تصمیم گرفت او را ببخشد و تا آزادیاش از زندان منتظر بماند. این زن، به پای شوهرش نشست تا دوباره زندگی عاشقانهشان را آغاز کنند اما این انتظار، پایانی تلخ داشت. تا جایی که در نهایت به تشکیل یک پرونده طلاق در دادگاه خانواده انجامید.
مرد جوان به دادگاه خانواده رفت تا برای همیشه از همسرش جدا شود. او از اینکه همسرش همیشه در خانه شلخته لباس میپوشید و به خودش نمیرسید، شاکی بود. همین مسأله باعث شد تا زندگی مشترک ششماهه آنها بههم بخورد.
هوش بالایی دارد و برای اینکه به نتیجه برسد از روش جدیدی برای سرقت خودرو استفاده کرده است. مرد جوان برای اینکه بتواند خودروهای باری بهویژه نیسان و کامیون را سرقت کند، راننده آنها را به بهانه اسبابکشی به خانههایی که یکروزه اجاره کرده بود، برده و وقتی آنها قصد جابهجایی اموال را داشتند به آنها آبمیوه یا چای تعارف و با مسموم کردن نوشیدنی مرد راننده را بیهوش میکرد. او سپس با سرقت خودروها، رانندگان باربری را نقرهداغ کرده و با توجه به اینکه هیچ ردی از خود برجای نمیگذاشت و خانهها نیز اجاره ۲۴ساعته بود، خیلی راحت فرار میکرد. پس از طرح شکایتهای مشابه، کارآگاهان بهصورت ویژه وارد عمل شدند و توانستند سارق حرفهای را شناسایی و دستگیر کنند. در ادامه، گفتوگوی تپش با این سارق حرفهای را میخوانید.
حدود 38سال دارد با ظاهری آرام. دیدن این چهره و قبول اینکه او به اتهام آزار و اذیت سریالی دستگیر شده، سخت است. البته چهرهای که قربانیان از او به یاد دارند، مجرمی خشن است که هیچ رحمی ندارد و در برابر التماسهای آنها فقط میخندید. ایمان با شکایت پسران نوجوان دستگیر شد و میداند مجازات مرگ در انتظارش است؛ مجازاتی که سرانجام برگ آخر زندگیاش شد.
آرزوی داشتن زندگی پر از پول و آسایش او را به سمت سرقت از مغازه طلافروشی برد. مرد جوان وقتی دید همدستش مقداری طلا از مغازه سرقت کرده و صاحبکارش متوجه نشده، تصمیم گرفت او هم سرقت کند. ابتدا چند گرم چند گرم سرقت کرد اما برایش کافی نبود و این بار با همدستش تمام طلاهای گاوصندوق را سرقت کردند. این هفته رو در روی این سارق نشستیم و او از نقشهاش برای سرقت گفت.
با پراید سفید و مشکی برای خفتگیری به سطح شهر میرفتند. سه دوست که با هم قرار گذاشتهبودند از این راه پولدار شوند. زورگیریهای آنها ادامه داشت تا اینکه بالاخره از سوی کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی دستگیر و راز سرقتهایشان فاش شد. در ادامه گفتوگوی تپش با سرکرده باند را میخوانید.
21سال دارد و شش ماه است به اتهام قتل همسرش زندانی شده و در این مدت در زندان روز و شب خود را سپری میکند تا شاید بتواند دوباره دخترش را ببیند و در آغوش بکشد.
چهار سال از نخستین روزی که سهند و رونیکا برای اولین بار همدیگر را دیدند، می گذرد. آنها زندگی خوبی داشتند تا اینکه موضوعی ساده توانست مانع خوشبختی این زوج شود. موضوع ساده و کوچکی که در زندگی آنها آنقدر بزرگ شد که کارشان به جدایی کشید. رونیکا که نمی توانست وجود برادرشوهرش را همه جا کنار خود تحمل کند، در نهایت این موضوع ساده را بزرگ کرد و کار خودش و شوهرش را به دادگاه خانواده کشاند.
گاهی سرانجام برخی پروندههای قضایی و جزایی به یک مو بند است و شهادت یک یا چند شاهد میتواند کار را تمامکند. شاهد یا شاهدانی که میتوانند با گفتن دیدهها و شنیدههای خود، پرونده را به ضرر یا نفع دیگری جلو ببرند و حکم دادگاه را تغییر دهند.
مرد جوان پس از 11سال زندگی مشترک بهتازگی متوجه شد که همسرش سابقهدار است و پیش از ازدواج به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده بود. او وقتی این موضوع را فهمید، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگوی«جام جم» با جواد محقق، نویسنده، شاعر و معلم باسابقه
دشمن چگونه سعی در عرفیسازی بیحجابی در جامعه دارد؟
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد