هوای نفسانی چگونه مانع اجرای عدالت می شود؟

موانع اجراى عدالت از منظر نهج البلاغه

عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه

اجرا و برقرارى عدالت اجتماعى در جامعه مهم ترين وظيفه انبيا و ائمّه اطهار عليهم السلام مى باشد؛ امام على عليه السلام خود مجسمه عدالت و سخنان او راهگشاى بشريت مى باشد.
کد خبر: ۱۲۹۸۳۹۷

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از معرفت نشریات؛عدالت مهم ترين و اساسى ترين خواسته تمامى انسان ها در طول تاريخ بوده است؛ حتى كسانى كه خود در عمل بدان پايبند نبوده، اما دوست داشته اند مردم با ايشان رفتار عادلانه داشته باشند.

عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه  

   تحقق «عدالت اجتماعى» به مفهوم احقاق حقوق افراد، سامان دهى منطقى ميزان بهره مندى و دسترسى افراد از امكانات جامعه و جلوگيرى از هرگونه ناديده گرفتن و زيرپا گذاردن حقوق فردى و اجتماعى اعضاى جامعه، تنها راه تضمين زندگى آرام، رو به پيشرفت، موفق و آرمانى براى افراد است. به هر ميزان كه جامعه از عدالت بى بهره، و از بيدادگرى و بى عدالتى رنجورتر باشد، جلوه هاى غيرانسانى و زجرآور تزاحم منفعت ها و تقابل خواسته ها و نيز فزون خواهى هاى ظالمانه و چپاول و تاراج خودخواهانه اموال و امكانات جامعه توسط گروهى اندك آن هم به قيمت بدبختى و استضعاف عده كثيرى از اعضاى جامعه، آن جامعه را فراخواهد گرفت و در نتيجه، اجتماع در عذاب اختلافات طبقاتى و تكاثرهاى قومى و قبيله اى و تفاخرهاى متكبرانه گروهى و نيز رنج فقر و بيچارگى و استثمار و پايمال شدن حقوق ديگران، گرفتار خواهد شد.

     امام على عليه السلام مجسمه عدالت و نمونه كامل انسان عادل بوده و سخنان گهربار و سيره حكومتى وى در برقرارى عدالت اجتماعى درس بزرگ براى بشريت است كه اگر به آنها تمسك شود، بسيارى از مشكلات امروزى جامعه بشرى حل خواهد شد.

     درباره عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه، آنچنان كه بايد كار نشده است و جاى بحث فراوان دارد. در اين تحقيق مختصر سعى شده است به سؤالات ذيل از منظر نهج البلاغه پاسخ داده شود:

  1. عدالت اجتماعى از چه جايگاه و مزايايى برخوردار مى باشد؟
  2. نقش مردم در تحقق عدالت اجتماعى چگونه است؟
  3. چه عواملى مانع برقرارى و اجراى عدالت اجتماعى مى شوند؟

     بنابراين، در اين تحقيق بعد از مفهوم شناسى و تعريف عدالت و عدالت اجتماعى، به جايگاه و مزاياى برقراى عدالت اجتماعى اشاره شده است. در ادامه، درباره نقش مردم در تحقق عدالت اجتماعى بحث شده و در نهايت، موانع اجراى عدالت مورد تحقيق و بررسى قرار گرفته است.

عدالت در لغت

در لغت، چندين معنا براى واژه «عدل» و «عدالت» ذكر شده كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

  1. عدل به معناى راستى، سادگى، داد انصاف، داورى و درستى است (سياح، بى تا، ج 2، ص 1017).
  2. عدالت به معناى دادگرى، انصاف، راستى، صداقت، درستى، رفتار يا كردار درست مى باشد (آذرنوش، 1383، ص 425).
  3. عدل يعنى: داد كردن، داد دادن، نهادن هرچيز به جاى خويش، حد متوسط ميان افراط و تفريط در هريك از قوا، دادگرى،انصاف،اندازه وحداعتدال(معين،1360،ج2،ص2282).

عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه

 عدالت در اصطلاح

انديشمندان تعاريف گوناگونى براى عدالت ذكر نموده اند كه برخى از آنها به قرار ذيل مى باشند:

  1. سقراط «عدالت» را حسن و فضيلت نفس انسانى مى داند و معتقد است كه عدالت هم در نفس انسانيت يافت مى شود و هم در هيئت اجتماع بهتر است (افلاطون، 1374، ص 89).
  2. افلاطون «عدالت» را اين گونه تعريف نموده است: «تفويض امور به كسانى كه لياقت آن را دارند، عدالت است؛ يعنى هر كارى به حسب لياقت فردى به وى اعطا مى شود» (ساباين، 1353، ص 44).
  3. ملّاصدرا در تعريف «عدالت» مى نويسد: «عدل نه به معناى رعايت تساوى بين اشيا، بلكه رعايت استحقاق هاست كه اختلاف سطح در استحقاق كمال، تفاوت موجودات را به دنبال داشته است» (مطهرى، 1370، ص 80ـ81).
  4. ملّااحمد نراقى «عدالت» را به معناى عمل كردن بر طبق معيارهاى شريعت و انجام تكاليف شريعت دانسته و مى گويد: «ميزان عدل در وسط هر امرى نيست، مگر شريعت حقه الهيه و طريقه نبوى كه از سرچشمه وحدت حقيقت صادر شده؛ پس آن ميزان عدل است در جميع چيزها» (نراقى، بى تا، ص 148).
  5. شهيد مطهرى چند معنا براى «عدالت» ذكر نموده است؛ از جمله: «عدالت عبارت  است از اينكه آن استحقاق و آن حقى كه هر بشرى به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعاليت خودش به دست آورده است به او داده شود» (مطهرى، بى تا ب، ص 259).

     ايشان در جاى ديگر عدالت را به معناى مساوات گرفته و مى نويسد: «معنى عدالت و مساوات اين است كه ناهموارى ها و پستى و بلندى ها و بالا و پايين ها و تبعيض هايى كه منشأش سنت ها و عادات و يا زور و ظلم است بايد محو شود و از بين برود؛ و اما آن اختلاف ها و تفاوت ها كه منشأش لياقت واستعدادوعمل وكار و فعاليت افراد است بايدمحفوظ بماند»(مطهرى،بى تاالف، ص 143).

     به نظر مى رسد بتوان تعريف ديگرى براى «عدالت» ارائه نمود كه تركيبى از برخى تعاريف مزبور باشد: عدالت عبارت است از قرار گرفتن و گذاشتن هر چيز در جاى خويش به گونه اى كه حق آن ادا شود.

تعريف عدالت از منظر نهج البلاغه

حضرت على عليه السلام عدالت را به چند معنا به كار برده است كه به قرار ذيل مى باشند:

  1. انصاف داشتن

حضرت على عليه السلام در قسمتى از بيانات خود، عدل را به معناى انصاف دانسته و مى فرمايد: «العدل الانصاف» (نهج البلاغه، 1374، قصار 232، ص 399)؛ عدل عبارت است از انصاف.

     انصاف به معناى ميانه روى است؛ يعنى كارى عادلانه است كه افراط و تفريط در آن وجود نداشته باشد. انصاف مصدر عربى به معناى داد دادن، عدل و داد كردن، راستى كردن، به نيمه رساندن، نيمه چيزى گرفتن و ميانه روى است (عميد، 1361، ج 1، ص 249).

     حضرت در جاى ديگر، درباره انصاف مى فرمايد: «انصاف زداينده اختلافات و پراكندگى ها و موجب همبستگى است» (تميمى آمدى، 1366، ج 1، ص 82).

عدالت اجتماعى از منظر نهج البلاغه

  1. فهم عميق، نيكو داورى كردن و...

در جاى ديگر، حضرت در توضيح معناى «عدل»، آن را بر چهار قسم تقسيم مى كند و مى فرمايد: «اَلْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحِلْمِ الْحُكْمِ وَمَنْ حَلُمَ لَمْ يفَرِّطْ فِى أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِى النَّاسِ حَمِيدا» (نهج البلاغه، 1374، قصار 31، ص 365)؛ عدل بر چهار شعبه است: بر فهمى ژرف نگرنده، و دانشى پى به حقيقت برنده، و نيكو داورى فرمودن، و در بردبارى استوار بودن. پس آنكه فهميد به ژرفاى دانش رسيد و آنكه به ژرفاى دانش رسيد از آبشخور شريعت سيراب گرديد، و آنكه بردبار بود، تقصير نكرد و ميان مردم با نيكنامى زندگى نمود.

     در واقع، در اينجا اميرالمؤمنين عليه السلام مى خواهند با اين تبيين از عدالت، مصاديق عينى و اركان عدالت را تبيين كنند؛ يعنى عدالت در فهميدن مطلب، بدين معناست كه با عمق و ژرفانگرى آن را مورد مطالعه و بررسى قرار داد و بعد درباره آن مطلب قضاوت نمود. نيز مطالعه عميق و همه جانبه است كه انسان را به حقيقت نايل مى كند. بنابراين، اگر كسى درباره مطلبى مطالعات گسترده و عميق نداشته و فهم وى از آن سطحى باشد، نبايد اظهارنظر قطعى كند؛ چراكه اين خلاف عدالت است.

     امروزه درد بزرگى كه در جامعه وجود دارد اين است كه متأسفانه برخى افراد در بسيارى از مسائل، به ويژه مسائل دينى، خودشان را صاحب نظر مى دانند بدون اينكه مطالعات عميق، همه بعدى و ژرفا نسبت به آن مسائل داشته باشند و در برخى اوقات، حتى مطالعات سطحى نيز وجود ندارد كه مسلما به عقيده مولاى متقيان، اين عمل خلاف عدالت مى باشد.

     نكته ديگرى كه حضرت بدان اشاره مى نمايد اين است كه از ميان علوم و دانش هايى كه وجود دارند، آنهايى بر عدالت استوارند و عادلانه مى باشند كه انسان را به حقيقت و سعادت رهنمون كنند.

     مطلب بعدى كه از بيانات حضرت در خصوص عدالت در قضاوت استفاده مى شود اين است كه قضاوت و داورى بايد نيكو و براساس حق باشد و نيكو بودن آن بدين طريق است كه حق كسى ضايع نگردد و حق به حق دار داده شود.

     بشر ذاتا در برابر مشكلات، ناملايمات و گرفتارى ها خودش را مى بازد و رفتارها و اعمالى از خود بروز مى دهد كه قابل قبول نمى باشد و برخى اوقات از فشار روزگار و مشكلات حتى دست به خودكشى زده و خود را به دست خويش به قتل مى رساند. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: در برابر مشكلات و ناملايمات، عكس العملى عادلانه است كه متكى به حلم، صبر و بردبارى باشد و انسان عادل بايد برخوردش در برابر مشكلات صبورانه بوده و روحيه خود را استوار و مقاوم نگه دارد.

  1. گذاشتن امور در جايگاه خويش

معناى ديگرى كه حضرت براى «عدالت» ذكر مى كند اين است كه عدالت امور را در موضع و جايگاه خاص خويش قرار مى دهد؛ يعنى عدالت وقتى محقق مى شود كه هرچيز سرجاى خودش باشد.

     از امام على عليه السلام پرسيدند: عدل برتر است يا بخشش؟ آن حضرت فرمود: «عدل و عدالت هر چيزى را در جاى خود مى نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد. عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصى را شامل است. پس عدالت شريف و برتر است» (نهج البلاغه، 1374، قصار 437، ص 440).

     در جملات فوق، حضرت دو امتياز، تفوق و برترى «عدل» بر «جود» را ذكر مى كند:

  1. عدالت، امور را در جايگاه خويش قرار مى دهد، در حالى كه جود امور را از موضع خود خارج مى كند. به عبارت ديگر، عدالت حق را به ذى حق رسانده و نمى گذارد كه حق كسى ضايع شود، اما جود هنرش اين است كه تفضل و احسان به كسى مى رساند، مسلم است كه اهميت احقاق حق نسبت به تفضل بيشتر است؛ يعنى اگر ما تفضل و جود نكنيم به كسى آسيبى نمى رسد، اما اگر عدالت اجرا نشود ممكن است حقى ضايع گردد و كسى متضرر شود.
  2. وجه ديگر تفوق عدل بر جود اين است كه عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصى را شامل است؛ يعنى وقتى عدالت اجرا شود عده بسيارى از آن مستفيض مى شوند؛ مثلاً، وقتى يك مجرم به جزاى اعمال خود مى رسد، بسيارى از جنايت كاران احساس ترس و وحشت مى كنند و برخى از آنها دست از جنايتشان برمى دارند تا مبادا يك روزى عدالت در مورد آنان نيز اجرا گردد و در نتيجه، امنيت در جامعه حاكم شده و همه از نعمت آن بهره مند مى شوند.

     بنابراين، چون جود و بخشش اختصاص به افراد خاصى داشته و عده اندكى از آن مستفيض مى شوند، ازاين رو، عدالت بر جود برترى دارد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها