شهید حسین غلامی معز

در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نا اهلان بیفتند بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان همان جا وعده و قرار را گذاشته بود برات شهادتش را از خود مولایش حسین گرفته بود هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود.
کد خبر: ۱۲۸۰۴۸۸

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از پایگاه بصیرت، روزگار در تقویم ها جلو می رود و زمان پیر تر می شود. و اعداد بزرگ و بزرگتر می شوند. آسمان شب و روزهای بسیاری را تجربه می کنند و درختان زمستان ها و تابستان های بیشتری را به خود می‌بینند. زمین چرخش های بیشتری را دور خودش و دور خورشید تجربه کرده است. ماه بیشتر از گذشته آمده ورفته است قدم های بشر بر خاک کره زمین بیشتر جا مانده بود زمین باران های بیشتری رو بر خود دیده بود در تمام این لحظات مردانی از جنس نور بر عهد خود مانده بودن و با تمام وجود بر حراست وحفاظت از این آب وخاک پافشاری می‌کردند چه در مرز ها چه در کوچه ها و خیابان ها و چه در برابر نفوذی ها و فتنه گران. حالا باز هم این آب وخاک به عظمت شهدا سرش در تمام عالم به آسمان می‌ساید و امروز حرف ولایت هنوز بر زمین نمانده است درست مثل سال های دفاع مقدس جوانان می‌روند برای جانبازی چشمشان به دهان ولی زمان است و نگاهشان سینه دشمن دوباره از کربلا می‌خوانند که کربلا کربلا ما داریم می‌آییم آرزویشان آزادی قدس است.  شیطان بزرگ را خوب می‌شناسند به لبخند ولی رضایت دارند اما گول وعده ها را نمیخورند خوب می‌دانند برای روز ظهور نباید ایستاد بلکه باید بار سفر بست و آسمان و زمین را برای این واقعه عظیم مهیا کرد.

 چرخ روزگار عالم دیگر بر دوش جوانان دهه 70 داشت می‌چرخید روزگار جوانان نسل چهارمی طوری رقم می‌خورد که سرخی خون مدافعان حرم با سرخ مدافعین خرمشهر و سوسنگرد مو نمی‌زد همان تفکر خمینی بر جوانان خمینی ندیده ای که بعد از نابودی منافقین در عملیات مرصاد پا به دنیا گذاشته بودند حاکم بود هنوز مردانی از تبار خورشید ایستاده اند تا پرچم اسلام ناب محمدی در فرایند صدور انقلاب برافراشته تر از قبل در تلالو خورشید مهدوی در سراسر گیتی به اهتزار دربیاید بهارهای زیادی بر تاریخ این انقلاب گذشته است و هر بهار نسبت به بهار قبل عظمت شهدای این دیار به صاحب بهار نزدیک تر می‌شود این بهار ها بهانه ای می‌شود تا دوباره روزگار مردمان را به یاد فرزندان نو بهار این آب وخاک بندازد و بهار بهانه ای شود تا یاد شهدا در بهار آزادی گرامی داشته شود بهار جوانی شهید حسین معز غلامی شهید والا مقام مدافع حرم کسی که بهار طبیعت با بهار شهادت رنگ تقسیری نوین می‌بخشد و نوبرانه  بهار را شهادت می‌داند.

حالا به سالگرد یکی از شیر بچه های حیدری از کاروان اندیشه های جهادی خمینی بت شکن نزدیک می‌شویم که رسوخ اندیشه های انقلاب را در جان های خمینی ندیده و جنگ ندیده و انقلاب ندیده را به نمایش می‌گذارد.

 

شهید حسین غلامی معز

شهیدمدافع حرم کربلایی حسین معز غلامی در ششم فروردین 1396 در پایگاه شکاری امیدیه متولد می‌ شود او در خانواده ای به عنوان اخرین فرزند قدم به دنیای خاکی می‌گذارد که پدرش 32 سال سابقه خدمت به این و آب خاک را در نیروی هوایی ارتش دارد و از پیر غلامان و مادحین خاندان عصمت وطهارت است.

 

مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.

 

حسین از کودکی دلداده خاندان وحی بود و از همان کودکی ارتباطی ناگستنی با مسجد داشت و او ارتباط تنگاتنگی با بچه ها وامام جماعت مسجد محلشان داشت و از پام مبنری های آیت الله مجهتدی شده بود و او از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود در کنار درس های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی وحوزوی هم می‌خواند. او پا جای پدر می‌گذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین می‌شود وذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش می‌گردد او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما او از کودکی نگاهش به آسمان بود او سبزی بهار  را در لباس سبز پاسداری دید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین شد او از کودکی نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی شهادت خواهد رسید او راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ می‌کرد او به بسیج اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید بسیج رو رها نکنید او حافظ قران بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود همه قدم ها را به مقصد شهادت برمی‌داشت محکم قدم می‌زد صبوریش باد ها را به سخره می‌گرفت آسمان زیر نگاهش حس سنگینی داشت او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا بود حلال و حرامش صاف وشفاف

در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نا اهلان بیفتند بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان همان جا وعده و قرار را گذاشته بود برات شهادتش را از خود مولایش حسین گرفته بود هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود.

او راهش را انتخاب کرده بود سوریه فقط اسم مکان بود او محضر خدا را درک کرده بود اسامی مکان ها بهانه ای بیش نبود دشمن در سوریه برای این آب وخاک شاخ و شانه می‌کشید اما مردان این سرزمین اجازه نزدیکی دشمن به مرزها را هم نمیدادند. حسین سه بار به سوریه اعزام شد سه دوره 60 روزه جهاد کرد و ستاره ای شد که در امتداد آسمان دفاع مقدس  می‌شود با این ستاره ها راه را پیدا کرد.

نحوه شهادت حسین در استان حماه سوریه

پدر او قبل از فروردین 96 برادر شهید بود یه رزمنده با 32 سال سابقه رشادت در ارتش سرافراز ایران اسلامی اما از تاریخ 4 فروردین خدا به این خاندان نشان سرافرازی مدافع حرم را عنایت فرمود دیگر او پدر شهید است او مردی از تبار انفاق گران است که در راه خدا برادر وعمر وفرزند داده است .

خود حسین وقتی در برابر بی‌خبری ها وبی‌تابی های مادرش قرار می‌گرفت می‌گفت نترس من اگر شهید شوم یک ربع بعد از طریق تلگرام با خبر می‌شوی عکس مرا هم می‌زنند می‌نویسند شهید حسین معز غلامی و واقعا همین طور شد و خانواده اش از طریق فضای مجازی از شهادتش مطلع شدند او سه روز قبل مجروح شده بود اما ایستاده و مردانه جنگیده بود تا آرزویش را صید کند او شهادت را به چنگ آورد درست همان کتفش که سال 88 مجروح شده بود سر آغاز حادثه شهادتش را می‌سراید و ۳ تیر به چشم چپ، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و وی را به شهادت رساند.

 

 

به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چند  ساعتی تا برگشت به نیروهای خودی بر زمین مانده بود. او دوروز قبل از سالگرد تولدش به خیل آسمانیان پیوست.

هدیه خداوند در هشتم فروردین ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیرمردش در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران آرام گرفت. در روز تشیع شهید مداحی خودش پخش می‌شود  که حیران می‌شوند خدا چه بی اندازه عزت می‌دهد

« تو این روزای بی کسی / کار دلم صبوریه / یعنی قسمت می‌شه منم / شهید بشم تو سوریه؟» «حتی اگه بره سرم/ من از شما نمی گذرم/آرزومه یه روز بگن/ به من مدافع حرم»

 

 

وصیت نامه شهید

بسم رب الشهدا و الصدیقین

با یاری خدا و توسل به اهل بیت (ع) این وصیتنامه را می‌ نویسم, انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود.

سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.

بعد از مرگم به پدرم توصیه می‌ کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی صبر و استقامت در کربلا حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می‌ کند.

هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع) و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.

از خواهران و خانواده ای آنها طلب حلالیت می‌ کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم.

در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا می‌توانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.

هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.

امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.

این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله

مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر

چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم

سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام

سر خود با لبه سنگ لحد می‌شکنم

اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)

بسیجی حسین معز غلامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها