دیدگاه استادان دانشگاه درباره تغییرات صورت گرفته در رشته علوم سیاسی

برنامه تحول و ارتقای دوره کارشناسی علوم‌سیاسی در سه بخش کلیات، عناوین دروس و سرفصل‌ها تدوین شده و از ابتدای امسال در دانشگاه‌ها به دانشجویان جدیدالورود این رشته تدریس می‌شود.
کد خبر: ۶۸۹۴۰۴
دیدگاه استادان دانشگاه درباره تغییرات صورت گرفته در رشته علوم سیاسی

این را منوچهر محمدی مسئول کارگروه تحول علوم سیاسی گفته و اضافه کرده است: مرحله بعدی کار اعضای کارگروه، بررسی سرفصل‌های مقطع کارشناسی ارشد این رشته است و استادان علوم سیاسی برای آشنایی با تدریس واحدهای جدید قرار است در تابستان دوره آموزشی بگذرانند.

با وجود این 160 استاد علوم سیاسی در نامه‌ای به رئیس‌جمهور، از او خواسته‌اند مانع اجرای این اصلاحات شود. در این نامه تصریح شده است: «ما اعضای هیأت علمی و مدرسان علوم سیاسی دانشگاه‌های کشور با تأکید بر ضرورت بازبینی و اصلاح عناوین و سرفصل‌های رشته علوم سیاسی مطابق اصول و بنیان‌های موردنظر، اعلام می‌داریم آنچه به نام اصلاح عناوین و سرفصل‌های رشته علوم‌سیاسی تاکنون انجام شده با کمترین مشارکت و تائید اعضای هیأت علمی گروه‌های علوم سیاسی و نهادهای مرجع و معتبر علمی حوزه علم سیاست بوده و از آسیب‌ها، تنگناها، نواقص و خلأهای جدی برخوردار است؛ به نحوی که چشم‌انداز اجرای آن وارد کردن آسیب‌های جبران‌ناپذیر به رشته علوم سیاسی خواهد بود.»

دکتر احمد نقیب‌زاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، ازجمله امضاکنندگان همین نامه انتقادی است که هرچند اصلاح سرفصل‌های رشته علوم سیاسی را لازم می‌داند، اما معتقد است برای این اصلاحات باید از ظرفیت استادان برجسته این رشته استفاده کرد. او در گفت‌وگو با جام‌جم از برخی نگاه‌ها به دانشگاه برای تربیت دانشجویان انتقاد می‌کند.

با وجود این دکتر محمدرضا مرندی، استادیار گروه تربیت مدرس معارف اسلامی دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی ـ که عضو کارگروه بازنگری است ـ با دفاع از گام برداشته شده برای تحول در علوم سیاسی، هرچند تاکید می‌کند هیچ طرحی بی‌نقص نیست، اما معتقد است برای بازنگری سرفصل‌های علوم سیاسی از نظر جمع کثیری از استادان برجسته کشور استفاده شده است.

دکتر مرندی می‌گوید برای اصلاح عناوین، از ظرفیت‌های دانشگاهی استفاده شده است

منتقدان بازنگری، پیشنهادهای خود را ارائه دهند

شما از اعضای کارگروه بازنگری علوم سیاسی هستید، می‌خواهم بدانم ایده بازنگری از چه زمانی مطرح شد؟

تقریبا چهار سال قبل بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها، بر ضرورت توجه به علوم انسانی تاکید کردند و اما تصریح کردند که نه این علوم انسانی. در واقع تاکید ایشان این بود که بین علوم انسانی و مبانی دینی هماهنگی ایجاد شود و این خود نیازمند تحول بود. همان جا بحث شد مبانی علوم انسانی غربی مادی است، اما مبانی اسلامی فراتر از چنین نگاهی است.

پس از آن بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی کمیته ارتقا و تحول علوم انسانی را به ریاست دکتر حدادعادل تشکیل داد. دکتر حداد خودشان هم به مبانی دینی و هم فسلفه تسلط دارند. در همین راستا تقریبا از سه سال و نیم پیش کارگروه‌هایی در ذیل این کمیته تشکیل شد.

چه تعداد از استادان علوم سیاسی با کارگروه مربوطه در ارتباط بودند؟

هر کارگروه دارای کمیته‌های اقماری بود که بین 40 تا 50 استاد برجسته هم در علم سیاست و هم در علوم دینی با آن مرتبط بودند و نظرات کارشناسی خود را ارائه می‌دادند.

ما در همین ارتباط در گرایش‌های متنوعی چون مطالعات جهان، مطالعات سیاسی و مطالعات اندیشه اسلامی، کار تصویب عناوین دروس را پیگیری می‌کردیم و برای تعیین سرفصل‌ها نیز از صبح تا عصر هر روز گاهی در جلساتی طولانی به مدت پنج ساعت به بحث و بررسی می‌پرداختیم.

یعنی به مدت سه سال و نیم هر روز صبح تا عصر جلسه تشکیل می‌شد؟

نه، این جلسات تا یک سال و نیم ادامه داشت و پس از تصویب عناوین و سرفصل‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد توانستیم عناوین مقطع دکتری را هم بازنگری کنیم. همچنین برای تسریع در اعمال این سرفصل‌ها افرادی برای تدوین منابع مشخص و به انتشارات سمت معرفی شدند و با آنها قراردادی منعقد شد. ازجمله با خود من قراردادی برای آماده‌سازی منبع بسته شد.

با این حال 160 استاد علوم سیاسی در نامه‌ای به رئیس‌جمهور گفته‌اند استادان علوم سیاسی در جریان بازنگری نبوده‌اند. چرا؟

نه، این‌طور نیست. اولا از دانشگاه‌های معتبر تهران و قم استادانی در این فرآیند حضور داشتند، علاوه بر آن وقتی طرح اولیه آماده شد، برای همه گروه‌های علوم سیاسی دانشگاه‌های سراسر کشور ارسال شد تا نظر دهند.

بسیاری نظر اصلاحی خود را ارائه کردند و دوباره بررسی شد. این طور نبوده که یک عده محدود بازنگری را انجام داده باشند. در میان استادان فعال این حوزه، هم استاد تمام وجود داشت، هم دانشیار و هم استادان آشنا به مبانی دینی؛ البته در گرایش‌هایی که به این تخصص نیاز بود.

اما 160 استاد علوم سیاسی منتقد این طرح هستند. این تعداد کمی نیست؟

طبیعی است وقتی استادی یک عمر سرفصل و منبع مشخصی را تدریس کرده، در برابر تحول مقاومت می‌کند. به هر حال تفکر سکولار بین استادان ما وجود دارد. البته من به استادان منتقد جسارت نمی‌کنم و نمی‌گویم همه اینها سکولار هستند.

شاید مطلع نبوده‌اند و شاید هم تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفته‌اند. به هر حال طرح ارائه شده با نگاهی جامع بررسی شده و با این حال ما نمی‌گوییم فاقد اشکال است. هر مصوبه‌ای باید به‌طور آزمایشی اجرا شود تا در عمل موارد اصلاحی مشخص شود.

بنابراین پیشنهاد شما این است که استادان منتقد، پیشنهادهای اصلاحی خود را اعلام کنند؟

بله، پیشنهادهای اصلاحی‌شان را ارائه کنند. اتفاقا همین یکشنبه ما جلسه‌ای درباره موارد اصلاحی داشتیم. ما که نمی‌گوییم آنچه تدوین شده وحی منزل است. کمیته‌ای که کار بازنگری را انجام داده در ادغام با کمیته وزارت علوم تشکیل و نظرات جامعی در آن مطرح شده است.

طرح بازنگری صرفا محدود به اصلاح عناوین و متون است یا گام‌های بعدی هم دارد؟ مثلا توجه به استادان علوم سیاسی...

گام‌های بعدی دارد. ما پیش از اصلاح عناوین و سرفصل‌ها راهکارهای ارتقا و به‌روز رسانی علم سیاست را احصا کردیم که ازجمله آنها تربیت استاد است؛ استادی که هم مطلع به علوم روز باشد و هم نگاه بومی به مسائل داشته باشد. منظور از نگاه بومی، نگاه ایدئولوژیک نیست.

ایدئولوژی یک بُعد آن است. نگاه بومی یعنی این که علم سیاسی ناظر به مسائل بومی کشور باشد. حتی در هند هم شما می‌بینید بحث بومی‌سازی علوم انسانی مطرح است، یعنی نظرات علمی متناسب با شرایط و مقتضیات آن کشور مطرح شود. این طور نباشد که بر مبنای ویژگی‌های جامعه آمریکا یا اروپا تئوری‌های توسعه تعریف و تدریس شود.

دکتر نقیب‌زاده معتقد است اصلاح سرفصل‌های دروس سیاسی در دانشگاه باید از طریق برجسته‌ترین استادان صورت گیرد

امور دانشگاه به دانشگاهیان واگذار شود

آقای دکتر نقیب‌زاده، موضوع بازنگری در سرفصل‌های علوم سیاسی مدتی است به بحثی داغ در محافل آکادمیک و رسانه‌ای کشور تبدیل شده و هرچند گفته می‌شود این بازنگری قرار است از اول مهر اعمال شود، اما جمعی از استادان علوم سیاسی با این طرح مخالفت کرده‌اند که شما هم ازجمله همین منتقدان هستید. به نظر شما آیا سرفصل‌های علوم سیاسی نیاز به تغییر نداشت؟

چرا، احتیاج به تغییر وجود داشت، اما موضوع بازنگری نهایی نیست... .

بله، اما می‌خواهم بدانم مخالفت شما با بازنگری به معنای دفاع از سرفصل‌های موجود است؟

نه، سرفصل‌های فعلی علم سیاست غلط است و نیاز به تغییر دارد. دلیل این مشکلات هم فضای احساسی حاکم بر کشور در سال‌های ابتدایی انقلاب است که می‌خواستند همه چیز در دانشگاه گفته شود. برای همین هم بود که ابتدا آمدند و هشت واحد با موضوع «شناخت ماهیت امپریالیسم» پیش‌بینی کردند. بعد که دیدند این حجم مطلب برای ارائه وجود ندارد، شد شش واحد، سپس چهار واحد و حالا هم دو واحد که از همان اول باید همین دو واحد می‌بود. در این نگاهی که اشاره کردم، می‌خواستند از طریق دانشگاه همه چیز را منتقل کنند. این نگاه درستی نیست، چون جهان مدام در حال تغییر است و فضا عوض می‌شود. بنابراین آنچه در دانشگاه باید تدریس و به دانشجو منتقل شود، آموزش شیوه‌های تحقیق و پژوهش است و سرفصل‌های علم سیاست با فرض تغییر، باید براساس چنین نگرشی تغییر کند.

بازنگری فعلی چنین جهتی ندارد؟

مشکل اینجاست که بازنگری را کسانی انجام داده‌اند که توانایی چنین کاری را نداشتند. برخی از آنها دچار رکود علمی بوده‌اند، برخی اصلا درجه استاد تمامی در دانشگاه هم ندارند و مثلا با درجه دانشیاری بازنشسته شده‌اند. اینها آمده‌اند عناوین دروس را تغییر دهند. چنین اقدامی مانند بسیاری از اقدامات دولت قبل، دیدگاه علمی ندارد. فرض کنید آمده‌اند ماجرای میکونوس را به عنوان یک سرفصل مطرح کرده‌اند. درباره این موضوع چه چیزی باید گفته شود؟ حتی اگر بحثی وجود داشته باشد، مگر می‌شود طرح کرد؟

البته گفته شده استادان از دانشگاه‌های مختلف کشور درگیر موضوع بازنگری بوده‌اند؟

ببینید، چنین موضوعاتی اصلا دموکراسی‌بردار نیست که مثلا بگویند از هر دانشگاه یک یا دو نفر را انتخاب کرده‌ایم. برای چنین کاری باید تاپ‌های این رشته انتخاب می‌شدند. این کار سختی هم نیست. باید موضوعات محوری تاریخی یعنی تاریخچه‌ها یا جامعه‌شناسی و نیز اندیشه‌ها همه را در کنار هم ببیند و نظام آموزشی به‌گونه‌ای فضا را آماده کند که سرفصل‌های مختلف کاملا منسجم مثل یک پانوراما به دانشجوی علم سیاست منتقل شود و وی بتواند در چهار یا پنج سال با تکیه بر مطالعات خود براساس روشی که در دانشگاه می‌آموزد، در حوزه‌های مختلف اطلاعات کسب کند یعنی سرنخ باید در دست دانشجو باشد، چون امکان ندارد کسی در دانشگاه همه‌چیز بیاموزد. دانشجو باید خودش مستقلا بتواند تحقیق کند.

شما دانشگاه‌های خارجی را هم ببینید، همین است یعنی وقتی یک استاد سفارشنامه به دانشجو می‌دهد، در واقع تائید می‌کند این دانشجو می‌تواند در آن حوزه تحقیق کند.

تکیه شما بر توانمندی دانشجو در تحقیق به این معناست که شما موافق با افزایش سرفصل‌های مرتبط با روش تحقیق در دانشگاه هستید؟

روش تحقیق در دانشگاه فوق‌العاده مهم است، اما متاسفانه معمولا در دانشگاه‌ها این واحد را استادان ناوارد تدریس می‌کنند. دلیلش هم این است که استاد گمان می‌کند این درسی است که دانشجو تحقیق می‌کند و استاد فقط نظارت دارد، اما معلوم نیست کسی که خودش مقاله‌ معتبر و کتابی ندارد، چطور می‌خواهد تحقیق کردن را به دانشجو یاد بدهد! سرنوشت دروس دیگر پایه، مثل مبانی علم سیاست و اینها، همه این طور است.

پیشنهاد شما برای اصلاح این روند چیست؟

اساسا با سیستم واحدی مخالفم و با سیستم سالانه موافق هستم که دانشجو مثلا در سال‌ ابتدایی دروس تاریخی و مبانی را بخواند و بعد وارد عرصه تحقیق شود و هرچه بالاتر می‌رود با کار جدی‌تر تحقیق و پژوهش آشنا و درگیر آن شود. در همه جای دنیا تا مقطع لیسانس را سخت نمی‌گیرند، اما بعد از آن بسیار سخت می‌شود چون شما وارد حوزه تحقیق می‌شوید، اما این درس‌های موجود متناسب حال هیچ چیز نیست. یک مشت اطلاعات عمومی پراکنده‌ است که به دانشجو منتقل می‌شود. البته به این‌طور مشکلات توجهی نمی‌شود چون کسی از دانشگاه انتظار تربیت‌ سیاستمدار ندارد؛ سیاستمداری که تحصیلکرده بوده و راه و روش مستقل خودش را داشته باشد. این در حالی است که ما به سیاستمدار احتیاج داریم که اگر وارد سیاست عملی نمی‌شود، دست‌کم به مشاور سیاسی خوب برای دولت تبدیل شود که برای بحران‌ها راه‌حل پیدا کند.

برای اصلاح سرفصل‌های موجودی که اشاره کردید، شما هم به آن نقد دارید، دقیقا باید چه فرآیندی طی شود؟

کار ساده است. باید کار دانشگاه به دانشگاهیان واقعی واگذار شود. همان طور که کار یک بیمارستان باید به پزشکان واقعی یا کار پادگان‌ها به نظامیان واقعی واگذار شود. اگر این مسیر طی شود، گره باز خواهد شد. مشکل این است که امور از سوی افرادی پی گرفته شده که ممکن است سیاسی‌کار باشند، اما درک کاملی از مسائل علم سیاست ندارند.

ببینید، درست است که در مقابل روند جهانی شدن موضع می‌گیریم، اما در عمل در خدمت همین امواج جهانی شدن بوده‌ایم. جهانی شدن از دانشگاه می‌خواهد افرادی کارساز تربیت کند که کار عملی انجام دهند در حالی که ما خواستار افراد اندیشمند هستیم. برای همین در سطح جهان دوگونه دانشگاه داریم؛ یکی دانشگاه براساس نیاز بازار کار که اینها به ‌لحاظ عملی آموزش می‌بینند. دیگری دانشگاه‌هایی که صاحب‌نظر تربیت می‌کنند. بسیار سخت می‌گیرند تا افرادی تربیت شوند که بتوانند مشکلات را حل کنند. البته ممکن است که عده‌ای در حین کار عملی هم به این حد از پختگی برسند. به هر حال ما هم نیاز به اندیشمند داریم و هم دانشگاهی که نیازهای عملی را تامین کند و نظام آموزشی باید به این سمت هدایت شود. این درحالی است که چون کار را به کاردان نمی‌دهیم، هم دانشجویان ناراضی هستند و هم سیستم سردرگم است.

مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها