دختر جوان فکر نمی‌کرد دوستی اینستاگرامی‌اش با مهندس قلابی‌ پای او را به ماجرای سرقت پنج کیلو طلا از کارفرمایش باز کند.
دختر جوان فکر نمی‌کرد دوستی اینستاگرامی‌اش با مهندس قلابی‌ پای او را به ماجرای سرقت پنج کیلو طلا از کارفرمایش باز کند.
کد خبر: ۱۴۰۹۴۴۵

به ‌گزارش خبرنگار «جام‌جم»، اوایل فروردین امسال مردی که کارگاه طلاسازی داشت با حضور در شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران از دو مرد به اتهام سرقت مقرون به آزار و بردن پنج کیلو طلایش شکایت کرد‌. پرونده به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران ارسال شد و شاکی در تحقیقات گفت‌: کارگاه طلاسازی دارم و طلاها را به بیشتر طلافروشان بازار تهران می‌فروشم. روز حادثه پنج کیلو طلا در کیفم گذاشتم تا برای فروش به بازار ببرم که بعداز طی مسافتی موتورسیکلتی راهم را سد کرد‌. دو سرنشین آن پیاده و با من درگیر شدند. زخمی‌ام کردند و کتکم زدند. سپس با تهدید به قتل من کیفی که طلاها در آن بود را سرقت کردند.
همزمان با جمع‌بندی این اطلاعات، ماموران فیلم دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت را بازبینی کردند و تصاویر دو سارق و یک مرد زاغ‌زن را پیدا کردند. با تطبیق این تصاویر با بانک مجرمان پلیس آگاهی هویت آنها‌ که همگی سابقه‌ زورگیری‌، سرقت و کیف قاپی داشتند به دست آمد. متهمان تحت تعقیب بودند که دو روز پیش یکی از آنها در جنوب شهر تهران شناسایی و بازداشت شد. متهم در اظهاراتش گفت‌: اطلاعات شاکی را دختری که کارمند طلا‌سازی است در اختیار من و همدستانم قرار داد. من نقشم زاغ‌زنی بود و آن دو چاقو به دست نقشه را اجرا کردند. بعد از یک هفته از سرقت ، سهم من که نیم کیلو طلا می‌شد را تحویلم دادند و من هم فروختم و پولش را گرفتم.
با اعتراف وی، دختری که همدست آنها و کارمند شاکی پرونده بود، شناسایی و بازداشت شد. او ابتدا به ضد و نقیض‌گویی پرداخت اما بعد اعتراف کرد که فریب پسر مورد علاقه‌اش را خورده و نقشه دزدی را با کمک اعضای باند سرقت به اجرا گذاشته است.
محمد ولدی بیرانوند‌، ‌بازپرس شعبه هفتم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران با تائید این خبر گفت‌: برای دو متهم پرونده قرار قانونی صادرشد‌. تحقیقات برای دستگیری دو سارق اصلی و کشف طلاهای سرقتی ادامه دارد‌.

سرقت برای ازدواج خیالی
شیوا مدام با دستبندش بازی‌ می‌کرد و فکر نمی‌کرد دلباخته مرد جوان شدن در اینستاگرام او را گرفتار یک سرقت میلیاردی طلا کند و پای او را به بازداشتگاه و زندان بکشاند.

چطور با سارقان آشنا شدی‌؟
یکی از آنها به نام وحید را می شناختم. یک سال قبل در اینستاگرام با او دوست شدم. به من ابراز علاقه‌ کرد و حتی قصد ازدواج با من را داشت. خودش را مهندس معرفی کرده بود‌. وقتی فهمید در کارگاه طلاسازی کار می‌کنم درباره طلاها‌، قیمت و نمونه‌هایی از آن از من پرس‌و‌جو می‌کرد.‌ ابتدا می‌گفت قصد سرمایه‌گذاری در این صنف را دارد اما بعد از مدتی گفت ورشکسته شده و خانواده‌اش برای ازدواج با من به او کمک نمی‌کنند. از من خواست به او در سرقت طلا‌های کارفرمایم‌ کمک کنم. ابتدا قبول نکردم و ترسیدم اما بعد به خاطر ازدواج فریبش را خوردم و با او همراه شدم.

از ماجرای دزدی طلا بگو‌؟
من رفت و آمد طلاساز را به او اطلاع می‌دادم و می‌گفتم چند کیلو طلا همراه دارد‌. ‌وحید و دو مرد که دوستانش بودند‌ این نقشه را اجرا کردند. آنها مدام در تعقیب کارفرمایم بودند. چند روز قبل از سرقت خواستند نقشه را عملی کنند که هر سه بار موفق نشدند‌ اما بار آخر‌ توانستند پنج کیلو طلا از او سرقت کنند.

بعد از سرقت چه شد‌؟
چند روز تلفنی با وحید در ارتباط نبودم تا خودش تماس گرفت و سهمی از طلاها به من داد که برای خودم بفروشم و بقیه را با همدستانش تقسیم کرده بود‌. اما دوباره بعداز یک هفته سراغم آمد و طلاها را از من گرفت‌. گفت آن را می‌فروشد و برای ازدواج با من باز می‌گردد که سرم کلاه گذاشت و ناپدیدشد تا این‌که بازداشت شدم و فهمیدم او دزدی سابقه‌دار بوده که فریبم داده است. اکنون او فرار کرده با طلا های سرقتی و من مانده ام با یک تاوان سخت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها