در حالی نوبرانه‌ها در بازار کیلویی ۳۰هزار تومان به فروش می‌رسند که باغدار به زحمت 5000 تومان به دستش رسیده

3میلیون تن مرکبات به بار رسید، برنامه‌های حمایتی را رو کنید

این روزها فصل برداشت سیب‌های درختی در منطقه شمال غرب کشورمان است در آذربایجان‌غربی، باغات اشنویه ، نقده ، مهاباد ، سلماس ، ارومیه و ...
کد خبر: ۱۳۸۲۶۸۴
نویسنده فاطمه مرادزاده - ایران

باغداران این قطب‌های بزرگ تولید سیب ایران باید این روزها، پرشور و نشاط‌ترین ایام سال خود را پشت سر بگذرانند؛ ایامی که قرار است حاصل دسترنج شیرین یکساله خود را سبد سبد از روی سرشاخه‌ها بچینند و کام جان‌شان شیرین شود.

این اما یک تصویر خوش آب و رنگ و رویایی است، چراکه حال باغداران آذربایجانی مان به حال دریاچه‌ارومیه‌اش می‌ماند؛ شاید کمی بهتر اما همان‌طور نگران‌کننده و غم‌انگیز.

حال هر دو بد است؛ چه باغدارانی که با تولید حدود بیش از یک میلیون تن سیب، شیره منابع آبی زمین زیر پای خود را کشیده و پای درختان‌شان ریختند و حالا محصول‌شان آنچنان که باید مشتری ندارد و کنار جاده‌ها دپو می‌شود، چه دریاچه‌ارومیه‌ای که از بی‌آبی و تشنگی جان داده و همچون جنازه‌ای به روح درحال احتضار خود خیره مانده‌است.

حال هر دو بد است؛ هم دریاچه‌ای که از تشنگی درحال مرگ است و هم باغدارانی که محصول سیب‌شان روی دست‌شان مانده و هر دو در جوار هم.

در این میان یک پرسش مهم مثل یک معما روی مغز آدمی رژه می‌رود و آن این‌که فهم این مسأله نباید آنچنان سخت باشد که چرا در منطقه‌ای که دریاچه کهن چندهزارساله‌اش از بی‌آبی و تشنگی جان داده، باید هزاران هکتار زمین به باغاتی برای تولید یکی از پرآب‌ترین محصولات کشور تبدیل شود؛ میوه‌ای که گرچه شیرین و خوش خوراک است اما به‌دلیل نبود مشتری و زیرساخت‌های فرآوری، هرساله کام تولیدکنندگانش را به تلخی می‌کشاند.

همین یکی دو روز پیش گزارشی روی خروجی یکی از خبرگزاری‌های کشور قرار گرفت با این عنوان که «آیا آب‌های آتشفشانی، دریاچه‌ارومیه را نجات می‌دهد». گزارش تلاش داشت با تکیه بر نظرات کارشناسان، مسئولان را از وجود آب‌های آتشفشانی در لایه‌های زیرین دریاچه‌ارومیه باخبر کند و این‌که می‌توان با حفاری و رسیدن به این منابع آبی زیرزمینی و کشیدن آنها به سطح، دریاچه را نمدار کرد و شاید به آبی رساند.

این گزارش و گزارش‌های بسیاری از این دست که همه تلاشی است برای نجات علمی و عملی دریاچه‌ارومیه از مرگ حتمی، به‌جای خوشحالی و امیدبخشی بسیار غم‌انگیز و حسرت‌آور است، البته زمانی که نگاه‌مان را کمی فقط کمی از پهنه خشک دریاچه به اطراف انداخته و نیم‌نگاهی به دورتادور آن می‌اندازیم. وقتی کویر سفید، خشک و پرنمک دریاچه را می‌بینیم که دیگر هیچ نایی در بدنش نمانده و آن‌سوتر باغات انبوه و پشت در پشت که پر از آبادی و سرسبزی‌اند و طراوت‌شان را بی‌شک مدیون نوشیدن جرعه‌جرعه آب‌های زلال سطحی و زیرزمینی منطقه‌اند.

غم آنگاه در جان آدمی بیشتر می‌دود که از خود می‌پرسد اگر این همسایگان کمی با هم مهربان‌تر بودند، اگر آب کمتری روانه باغات می‌شد و باغات کوچک‌تر و تعداد سیب‌های درشت و آب بر کمتر می‌شد اما در مقابل، دریاچه از تشنگی جان نمی‌داد، بهتر نبود؟ اگر از حجم تولید کاسته می‌شد و در ازایش با وزش هر نسیم، لرزه بر پهنه پرآب دریاچه می‌افتاد و رقص‌کنان به این سو و آن‌سو مي خراميد، زیباتر نبود؟

درحقیقت این روزها که فصل برداشت سیب در آذربایجان‌غربی است؛ استانی که رکورددار تولید سیب درختی در کشور است، روزهای قشنگی نیست؛حال آن‌که فصل برداشت محصول در ایران از دورترین زمان‌های تاریخ، فصل جشن ، شادی و شادمانی بوده‌است.

شاید اگر به این آمار و ارقام نگاهی بیندازیم، درک این حقیقت تلخ و غم‌انگیز راحت‌تر شود.

سالانه حدود چهار میلیون‌و300هزار تن سیب در کشورمان تولید می‌شود که یک‌چهارم آن یعنی بیش از یک میلیون تن در آذربایجان‌غربی تولید و برداشت می‌شود، یعنی همان استانی که نامش با نام دریاچه‌ارومیه خشکیده گره خورده‌است؛ دریاچه‌ای که سالانه بیش از سه میلیارد مترمکعب حقابه دارد که باید از آب‌های سطحی ، رودها و سدها تامین شود اما نمی‌شود؛ دریاچه‌ای که از سال 94 تا 1400 و تحت برنامه ستاد ملی احیای دریاچه 15هزارمیلیاردتومان به نامش و برای احیایش هزینه شد اما همین یک ماه پیش تصاویر هوایی آن را خشک و خشکیده نشان دادند و گزارش‌ها برایش تیتر زدند که دریاچه مرد.

دریاچه‌ارومیه مرد، آن‌هم درست در جایی که دورتادورش را باغات سیب و مزارع چغندر احاطه کرده‌اند و هر دو محصولی پرآب بر هستند و تلخ‌تر این‌که آذربایجان‌غربی معروف و شهره است به رکورددار بودن در تولید این هر دو محصول باغی و زراعی.

آبي که دور ريخته مي شود

قصه آن‌گاه تلخ‌تر می‌شود که بدانید بخش قابل توجهی از سیب‌های تولیدی این استان که با حدود 53 هزار هکتار باغ سیب، قطب و رکورددار تولید این محصول در کشور است، دور ریخته می‌شود، خروار خروار کنار جاده‌ها دپو می‌شود، یا از پای درخت و سردرختان جمع نمی‌شود، چون مشتری ندارد، چون جمع‌کردن و سبدسبد چیدن و عرق ریختن پای آنها، بیش از این دیگر به صرفه نیست، پولی پایش نمی‌دهند و زحمت‌های یکساله باغدار بی‌اجر و مواجب می‌ماند. بله، سیب‌های شیرین و خوش آب و رنگ کم‌کم لهیده و پژمرده و دور ریخته می‌شوند، درست مثل انبوهی از زباله؛ زباله‌های به دردنخور و متعفن دورریز! همان سیب‌هایی که برای رشد کردن و سرخ و پرآب شدن، کلی آب پای ریشه‌هایشان ریخته شده؛ یعنی به ازای تولید هر کیلوگرم سیب 60 لیتر آب؛ آبی که حقابه دریاچه بود و اگر به دریاچه می‌رسید امروز حال آذربایجان و ایران‌مان بهتر بود.

و باز تلخ‌تر آن‌که هر سال باوجود کاهش بارش‌ها و کمبود شدید منابع آب زیرزمینی، بر گستره تولید این محصول و میزان تولیدش افزوده می‌شود، آنچنان که مسئولان از شکسته‌شدن رکورد تولید و رسیدن آن به یک میلیون و 200هزار تن خبر می‌دهند، آن‌هم وقتی که حدود یک‌پنجم آن دور ریخته می‌شود.

اینجاست که کارشناسان آب و محیط‌زیست روی آن انگشت گذاشته و می‌گویند: ما برای احیای دریاچه‌ارومیه، بیهوده خودمان را درگیر طرح‌های گوناگون و سازه‌های فیزیکی و انتقال آب از این رود و آن سد کرده‌ایم؛ چراکه ریشه درد، یعنی نوع کشاورزی‌مان همچنان پابرجاست، کشاورزی که نه تنها هیچ سنخیت و تناسبی با اکولوژیک منطقه ندارد، بلکه به جای سیاست کاستن از بار و محدود کردنش، آن را به بیش از دو برابر توسعه داده و زمین‌های زیرکشت را به حدود 180 هزار هکتار رسانده‌ است.

عجیب این‌که هیچ مسئول و نهادی پاسخگوی این حجم از بی‌برنامگی و بی‌سیاستی در این حوزه نیست؛ نه وزارت کشاورزی و نه نیرو و نه حتی ستاد ملی احیای دریاچه‌ارومیه که دست‌کم باید یک هماهنگی بین برنامه این وزارتخانه‌ها به وجود مي آورد؛ ستادی که یکی از برنامه‌هایش تغییر الگوی کشت و محدود کردن کشاورزی و باغداری در منطقه بود و در این برنامه هم مثل سایر طرح‌های خود با شکست مواجه شد.

از وقتي که زمين هاي ديم آبي شد

اما ای کاش برای یک بار هم که شده مسئولی به میدان بیاید و پاسخ بدهد چرا در آذربایجان‌غربی که یک زخم عمیق در دل خود دارد؛ زخم دریاچه خشکیده ارومیه را، باید قطب و رکورددار تولید محصولی بسیار آب‌بر در کشور باشد و تولیدش به حدی باشد که برای جلوگیری از نابودی آن و ضرر و زیان باغدارانش، به دنبال بازار خارجی و صادرات این محصول یعنی صادرات مجازی آب به خارج از مرزهای کشور ایران باشد؟

اصلا سیاست تولید انبوه سیب باغات از چه وقت و چرا در این خطه به اجرا درآمد؟

اینها سوالات پرشماری است که مسئولان پاسخی برای آن ندارند و شاید اصلا به آن نمی‌اندیشند اما کارشناسان پاسخ‌های روشنی برایش دارند.

تورج فتحی، کارشناس منابع آب و محیط‌زیست در این باره به ما می‌گوید: در دهه 70 و از زمانی که چند کارخانه فرآوری صنایع‌غذایی مثل کارخانه‌های تولید آبمیوه در آذربایجان‌غربی احداث شد، باغداران به تبدیل زمین‌های دیم به باغ‌های سیب ترغیب شدند و از همان زمان زمین‌های زیر کشت آبی هر سال بر وسعت‌شان افزوده‌شد. این در شرایطی بود که هیچ نظارتی از سوی بخش دولتی بر این رویه صورت نمی‌گرفت و هیچ سیاست الگوی کشت در منطقه به اجرا درنمی‌آمد. همین شد که هرسال زمین‌های بیشتری زیر کشت آبی می‌رفت و آب بیشتری از جانب سدها سوی آنها روانه می‌شد؛ آبی که بخشی از آن حقابه دریاچه‌ارومیه بود.

زهر ماجرا آنجاست که توسعه این زمین‌ها و تبدیل زمین‌های دیم به آبی همچنان ادامه دارد و طبق آمار سالانه حدود 20 تا 25 هزار هکتار بر وسعت مزارع و باغات آبی افزوده می‌شود.

بیداد ناهماهنگی بین وزارتخانه‌ها

وزارت نیرو برای زنده نگه‌داشتن دریاچه‌ارومیه آب می‌خواهد اما هر آنچه آب در پشت سدها و منابع زیرزمینی است، با سیاست‌های نادرست جهادکشاورزی سمت باغات و مزارع روانه می‌شود و کسی متوجه نمی‌شود چرا این دو وزارتخانه با یکدیگر همسو و هم سیاست نیستند.

فتحی می‌گوید پاسخ این پرسش فقط در یک جمله خلاصه می‌شود، این‌که بین وزارت جهادکشاورزی و وزارت‌نیرو به دلایل مختلف، به هیچ عنوان در بحث‌های سیاستگذاری و وضع قوانین و مقررات و آیین‌نامه‌های اجرایی و استانداردها و دستورالعمل‌ها هماهنگی وجود ندارد و این ناهماهنگی به وضوح در برنامه‌های توسعه کشور هم مشاهده می‌شود. آنجا که به طور مثال در برنامه ششم توسعه، هرکدام از این وزارتخانه‌ها برنامه خود را برای بخش مورد نظر نوشته و تبدیل به قانون کرده، بدون آن‌که ملاحظات وزارتخانه دیگر را لحاظ کند.

نتیجه این‌که این ناهماهنگی که در راس برنامه‌های کلان توسعه کشور دیده می‌شود تا سطح استانی و محلی نفوذ کرده و نتیجه‌اش می‌شود صدها هزار تن انباشت و نابودی محصولاتی که ارزشمندترین سرمایه این مملکت یعنی آب، پای آنها ریخته شده تا رشد و نمو کنند، و از آن سو تالاب‌ها و دریاچه‌هایی که یکی یکی جان می‌دهند.

فتحی تاکید می‌کند که دریاچه‌ارومیه دیگربار زنده نخواهدشد مگر آن‌که حقابه آن داده‌شود؛ آن هم نه حقابه سه میلیاردمترمکعبی؛ چراکه برای تثبیت آب دریاچه تا پنج سال، هرسال به 4.5 میلیاردمترمکعب آب نیاز دارداست، پس از آن ادامه حیاتش بستگی به پرداخت سالانه بیش از سه میلیاردمترمکعب آب دارد. اما این آب از کجا تامین خواهدشد؛ وقتی که سال به سال بر خساست آسمان افزوده شده و از میزان بارش‌ها کاسته می‌شود؟

به گفته او و سایر کارشناسان، هیچ راهی جز آن‌که کشاورزی در منطقه محدود و جلوی تبدیل زمین‌های دیم به آبی گرفته و برنامه آبیاری مکانیزه اجرا شود و آب مصرفی آنها دوباره به سمت دریاچه برگردد، وجود ندارد.

سرنوشت سیب‌های صنعتی

آذربایجان‌غربی سال‌هاست که رتبه اول تولید سیب در کشور را به خود اختصاص داده اما هرساله عواملی چون پایین بودن قیمت فروش محصول نسبت به هزینه‌های تولید آن و همچنین ریزش‌های پیش از برداشت محصول، دغدغه و معضلی برای باغداران شده، طوری‌که هر سال در ماه‌های شهریور، مهر و اوایل آبان شاهد تصاویری از ریختن سیب‌ها در کنار جاده‌ها هستیم؛ سیب‌هایی که آب، هزینه و انرژی زیادی برای تولید آنها مصرف شده است.

اگر بخواهیم با آمار و ارقام نگاهی به میزان این تولید و هدررفت محصول بیندازیم، این‌طور می‌توان نوشت که آذربایجان‌غربی با تولید سالانه حدود 1.3 ميليون تن، بالاترین میزان تولید بین تمام استان‌ها را دارد که حدود 30 درصد از این تولید، مربوط به سیب صنعتی یا همان سیب درجه سه می‌شود. سیب صنعتی سیبی است که به‌دلیل وزش باد، آفت‌زدگی و... از درخت جدا شده و به نوعی ضایعات کشاورزی محسوب می‌شود که سالانه چند صد هزار تن از سیب تولیدی این استان را شامل می‌شود.

از سیب‌های صنعتی معمولا برای تهیه آب‌میوه و کنسانتره استفاده می‌شود اما نبود تعداد کافی کارخانه‌های تبدیلی از یک‌سو و ارزان بودن قیمت خرید تضمینی سیب صنعتی از ديگر سو باعث شده کشاورزان با توجه به گرانی کرایه حمل و نقل مایل به فروش سیب‌های پا‌درختی به این کارخانه‌ها نباشند و ترجیح دهند یا آنها را به‌عنوان خوراک دام به دام‌های‌شان بدهند یا برای خلاصی از سیب‌ها، آنها را کنار‌ جاده‌ها تلنبار کنند.

آن‌طور که رئیس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان‌غربی گفته: «امسال حدود یک میلیون و ۱۰۰هزار تن سیب از باغات این استان برداشت خواهد شد و پیش‌بینی می‌شود با توجه به شرایط جوی و گرمای هوا از این میزان حدود ۲۰ درصد شامل۲۴۰ هزار تن به‌صورت سیب صنعتی توسط کارخانجات کنسانتره خریداری شود.» البته اگر پای این میزان سیب صنعتی به کارخانجات مذکور برسد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها